حیا

عصر دیروز بعد از  اینکه به آینه عصرونه دادم بردمش پارک

 لوکیشن : داخل پارک

آینه :‌مامان بهم خوراکی بده

من: پسرم الان خوردی بعد الان نمیشه خوراکی خورد بعضی از این دختر کوچولوها روزه هستند و مامان باباهاشون آوردند تو پارک که گرسنگی و تشنگی اذیتشون نکنه  بازی کنند  به احترام اونا شما هم بهتره خوراکی بخوری اما اگر تشنه بودی میتونی پیش خودم آب بخوری و بری بازی کنی .

آینه : باشه پس داخل ماشین بهم پفیلا بده

مامان: باشه

و دویید و رفت پی بازی

دختر نووونی که بهش میخورد  دبیرستانی باشه  در نیمکت کناری نشسته بود که با صدای بلند گفت : چه امل  . دو روز دیگه بچه اش میشه یه امل دیگه ای مثل خودش . چند دقیقه بعد یک پسر نوجوون که اون هم بهش میخورد دبیرستانی باشه  اما کمی بزرگتر از دختر اومد و رفتند روی چمن ها، اول خوراکی خوردند و بعد صحنه لب گرفتن و خوردن +18 شروع شد و وسطاش هم سیگاری میکشیدند  و حرف میزدند و شوخی هایی میکردند .

به هر طرف پارک هم نگاه میکردی واقعا بچه مدرسه هایی میدیدید که سیگار دستشون بود

البته پسر ها و دختر هایی هم بودند که والیبال و بسکتبال بازی میکردند و یا خیلی دوستانه و با حیا با هم معاشرت داشتند .

پدری که دخترش داشت با آینه بازی میکرد گفت زمان ما دختر ها بدون مادر بیرون نمیومدند الان ببینید وضعیت رو  ،و سری تکون داد . و جالب بود که تمامی خانواده هایی که بودند اعتراض داشتند  به این وضعیت  بی حیایی و صحنه ها ، و تمام سعی شون رو میکردند که نگاه بچه هاشون رو از روی این صحنه های نه زیاد ولی همون کم هم در امان نگه دارن .


 

مروارید های باارزش

دیروز  برای آینه و خودم وقت دندون پزشکی گرفته بودم .دکتر دندون های آینه رو فلوراید زد و گفت یکی از دندون ها پوسیدگیش داره عمیق میشه ولی یکی سطحی هست . تقصیر خودم هست من برای آینه چون میدیدم بین دندون هاش فاصله هست نخ دندون نمیکشیدم ولی دکتر گفت اشتباه کردی دقیقا بین دندان ها پوسیدگی ایجاد شده . متاسفانه همکاری با این دکترنکرد و دکتر گفت باید ببرید مراکزی که تحت بیهوشی انجام میدن . این دندون پزشکی رو  از روی طرف قرارداد با بیمه تکمیلیمون انتخاب کرده بودم البته واقعا تمییز بود ولی جاییکه همیشه میریم از هر لحاظ بهتره . واحد بیهوشی و آرامبخشی هم داره . بابت فلورایدی هم که گذاشت به دنداناش بزنند برچسب جایزه گرفت البته تمام مدت من بیرون بودم و نمیدونم برخوردشون چطور بود و کارشون واقعا اندازه اون مرکزی که همیشه میریم خوب بود یا نه . دندون خودم رو هم ویزیت کرد و گفت مشکلی نداره فقط باید یکی رو بکشی چون به لطف دندون عقل تکه تکه شد و الان فقط ریشه باقی مونده . یک واحد هم ایمپلنت داشتم  که قیمت هاشون بین 12 -15 میلیون بود و گفت تمامی بیمه تکمیلی ها فقط نصفش رو پوشش میدن . برای خودم برای هقته آینده وقت جرمگیری گرفتم ولی برای چکاپ مجددا میرم مرکز همیشگی چون دردی در دندون هام دارم که اونا گفتند از رو    opg چیزی مشخص نیست .

از دیروز فقط به فکر دندون آینه هستم . در مورد بیهوشی دندانپزشکی میخوندم یکی میگفت دو تا بچه کما رفتند یکی میگفت ذهن بچه رو در حالت خواب نگه میداره یکی میگفت باعث پیش فعالی میشه . چند تا دکتر کلا این حالت درمان رو اشتباه میدونستند و میگفتند کافیه پدر و مادر دست و پا و سر بچه رو محکم بگیره و دکتر کارش رو بکنه ( این مدرکش رو از کجا گرفته بود نمیدونم  اینکار یعنی روح و روان یک بچه رو تا آخر عمر داغون کردن)و چیز عجیبی که میخوندم  اکثر نظرات در مورد اینکه بچه هایی 2 یا 3  ساله که کل دندوناشون پوسیدگی داشتند و عصب کشی و کشیدن میخواستند که درصد بالایی شون به خاطر شیر شب بود .

بعد از کلی بیخوابی کشیدن و مطلب خوندن  دیدم دندون آینه دندون آسیابش هست و تا 12-13 سالگی نخواهد افتاد پس ترمیمش در همین سن لازم و مهمه . امروز عصر با مرکز تماس میگیرم و از دندونپزشک خودش راهنمایی میخوام .در سایت مرکزشون هم در مورد روش  دندانپزشکی تحت آرامبخشی ( sedation) مطلب خوندم و درسته از لحاظ  مالی به خاطر این روش ها مبلغی به هزینه اضافه میشه ولی سلامت امروز آینه تندرستی آینده اش رو به همراه داره و برامون بسیار مهم و باارزشه


هر آنکس که شه نامه خوانی کند - چه مرد و چه زن پهلوانی کند

اگر از سرماخوردگی که سنگ روز دوم بهش مبتلا شد و تا امروز هم ادامه داره بگذریم این عید یکی از بهترین تعطیلات بود . تا قبل از شروع ماه رمضان تداخلش با عید رو سخت میدونستم ولی عجیب راحت و آرامش بخش بود برام . هم مهمونی دادم هم مهمونی رفتم . هم روزه بودم  و هم عجیب آرامش داشتم . تنها بدیش این بود که بر خلاف سال های قبل آینه رو نتونستیم گردش ببریم و به همون تئاتر ختم شد .

روز  کاری سال جدید رسما از دیروز شروع شد . وضعیت بازار سرمایه خوب بود و این خوب بودن میتونه تا پایان اردیبهشت ماه ادامه دار باشه البته شاخص با توجه به شکست سقف تاریخیش یک اصلاح بهتره داشته باشه ولی روند بازار صعودی هست .

بابا قبل از عید رفت دکتر و بهش گفتند آب مروارید داره و 14  فروردین تماس بگیر برای وقت عمل و فعلا گفته بمونه برای اردیبهشت .

دکتر غدد برام سونو تیرویید و کبد نوشته بود که در ایام عید انجام دادم و متاسفانه کبدم گرید 1 هست و باید باشگاه و ورزش مداوم رو به برنامه زندگیم اضافه کنم . یک آزمایش هم داده که باید آخر هفته انجام بدم . برام سلامتی خودم و سنگ و آینه امسال پررنگ تر شده . دو سال سخت بابت ریه ام گذروندم و به تمام معنا اذیت شدم . 

بزرگتر شدن آینه برام بیشتر به چشم میاد و حرف هایی که میزنه من رو به اوج آسمون ها میرسونه . البته شیطنت هاش حساب شده تر شده و فکری پشت کارهاش داره . برخلاف کوچولویی هاش که اصلا کاغذ دیواری نمیکند الان نصف اتاق خودش و دیوار راهرو رو کنده که هر چقدر بهش میگیم میگه شرمنده و ببخشید و باز به کارش ادامه میده . ازش میپرسم چرا میکنی میگه می خوام به آهن برسم . از کی و کجا شنیده و یاد گرفته نمیدونیم .ماهیت قیمت براش شکل گرفته و قیمت همه چیز رو دوست داره بدونه و بعد میگه واه واه چه گرون . چند روز قبلش از جای جدیدی قهوه خریده بودیم که 250 گرم عربیکای پرو  رو به اندازه نیم کیلو از همین قهوه از جای قبلی که میخریدیم حساب کرد . البته ناگفته نماید که طعم و عطر بینظیرش قیمت بالاترش رو کاملا توجیح میکرد . تو ماشین با سنگ در مورد قیمتش حرف میزدیم . عید خاله سنگ اومد و گفتند قهوه بیارید . براشون آماده کردم و داشتند از عطر و طعم قهوه تعریف میکردند که آینه گفت گرون خریدیم اسراف نکنید . واحد پولی مورد قبولش هم دلار .

در فیلیمو سریال دیو ماه پیشونی رو دیده  و اونقدر از شاهنامه گفتند که علاقه مند به شاهنامه شده و ما هم براش کتاب داستان های شاهنامه رو خریدیم و فعلا یک هفته هست که داریم فقط ضحاک و فریدون و آبتین و فرانک و کاوه و کوه دماوند میخونیم . البته بعضی از جاهاش رو مثل روییدن مار روی دوش ضحاک یا کشتن جوانان و دادن مغز اون ها به مار ها رو فاکتور میگیرم  و به شکل دیگه ای تعریف میکنم  و الان کلا دوست داره فریدون پسر آبتین بشه

سال نو مبارک

سال نو مبارک

انشالله که این سال سرشار از شادی و آرامش  و آرامش و آرامش و موفقیت و پیشرفت و ثروت زیاد و حلال  و سلامتی باشه برای همه

سال تحویل برای ما با خوردن کیک شروع شد . آینه گفت مگه جشن تولد سال جدید نیست و اینچنین بود که پدر و پسررفتند و کیک  و بادکنک و کلاه تولد خریدند و کلاه رو گذاشتند رو سر کره زمین و تولد گرفتیم . کار جالب و خاطره انگیزی بود . بعد هم به بوس و بغل و تبریک سه تایی مون رسید و مثل هر سال از بین قرآن پول بهم عیدی دادیم .

این مدت هم هم مهمونی رفتیم و هم مهمونی دادیم و به آینه خیلی خوش گذشت . دیروز  هم با دختر دایی کوچیکه بردمشون نمایش دنیای رنگی من که اگر کسی دوست داره در تیوال اطلاعاتش رو ببینه و اگر میتونه بچه ها رو ببره . بینظیر بود. و اولین نمایش کودکی بود که به بچه ها فرهنگ درست در تئاتر رفتار کردن رو قبل از اجرا توضیح داد . من کلا با خوراکی خوردن بچه ها در سالن مخالف هستم  و چقدر قشنگ با لحن کودکانه فرهنگ درست رو بیان کردند .

سال خوبی رو داشته باشید

یا علی