جواب آزمایش

هفته گذشته سه شنبه شب از آزمایشگاه تماس گرفتند که خانم بیا سریع جواب آزمایشت رو ببر به دکتر نشون بده که یکی از نمی دونم چیا( اون بنده خدا گفت ) مثبت هست و خیلی خطرناکه . گفتم تا کی باز هستید گفت فردا اول وقت بیا الان نمیرسی . همون لحظه در گوگل گشتم و طبق چیزی که اون خانم گفته بود مثبت بودن اون مورد خبر از سل ریوی میداد . دمیا رو سرم خراب شد . از شدت استرس صدام گرفت .مثل دیونه ها گریه میکردم و آینه رو که میخواست بیاد پیشم از خودم میروندم و سریع ماسک زدم و کلا دیوانه شده بودم . نیم ساعت بعد سنگ رسید و اون هم نگران و ناراحت شد و با یکی از دوستانش که پزشک هست تماس گرفت و گفت باید کل جواب آززمایش رو دید . الکی شلوغش کردید فردا بگیر برام بفرست . خدا میدونه اون شب رو چطوری به صبح رسوندم . دیگه نزدیک بود وصیت نامه هم بنویسم . صبح اول وقت سنگ رفت باشگاه و من هم آینه به بغل رفتم آزمایشگاه و سنگ هم اومد اونجا دنبالم و جواب آزمایش رو به سه تا از دوستانمون که پزشک هستند فرستادیم که هر سه باهامون تماس گرفتند و گفتند سریع برید دکتر . دوست دیشبی هم گفت که خدا رو شکر اون چیزی که خودمون فکر میکردیم نیست . دچار یک نوع عفونت شدید باکتریالی شدم که به 12 تا انتی بیوتیک قوی مقاوم هست و روند درمان رو همین کند میکنه . دلیل اینکه همشون میگفتند سریع برو دکتر این بود که تکثیر اون مدل باکتری در بدن زیاد هست و تا شنبه هم که دکتر خودم بود هم می تونست دیر بشه و عفونت افزایش پیدا کنه . و همشون گفتند که نگران نباش که مسری نیست و برای سنگ و آینه مشکلی ایجاد نمیکنه . از اونجایی که همشون گفتند همین الان این آزمایش رو ببر دکتر نشون بده و دکتر خودم هم تا شنبه نبود تصمیم گرفتیم بریم بیمارستان مسیح دانشوری که بیمارستان فوق تخصصی همین موضوع هست . اینکه در بیمارستان چه شد بماند فقط میگم خدا مسیر هیچکس رو به سمت این بیمارستان های علوم پزشکی نندازه . یعنی اونقدر دکتر (البته فکر کنم یه مدت دیگه به عنوان فوق تخصص کار کنند) داغون بود و حتی نگاهی به آزمایش ننداخت و حتی نمی دونست برونکسکوپی رو چرا انجام میدن و همش میگفت یه عکس کافی بود من از این عکس تشخیص دادم ریه ات آب نداره و الان صدا نداره و جواب آزمایش هم اشتباه هست و .... . کلا چرت و پرت میگفت . اومدم بیرون توکل به خدا کردم و گفتم تا شنبه صبر میکنم . شنبه اول وقت ساعت 7 صبح رفتم مطب . خلوت بود . بردم آزمایش رو نشون دادم که دکتر هم حرف اون دوستان پزشکمون رو تایید کرد و گفت مشکلی برای بچه و همسرت پیش نمیاد و سرایت نداره و باکتری هست و بدنت ضعیف شده و در یک کلام گفت سیستم ایمنی بدنت بشدت پاییت اومده که این اصلا خوب نیست و از اونجایی که مشکل کم حونی نداری پیشنهاد میدم به دکتر زنان مراجعه کن تا از لحاظ وجود کیست بررسی بشی . گفت متاسفانه بدنت به آنتی بیوتیک های خوب مقاوم شده باید از این به بعد سرماخوردی بیایی پیش من یا هر دکتری رفتی این آزمایش رو ببر و تا داروی اشتباهی  برات ننویسه . بهم دارو داد و گفت بهت قول میدم اگر به حرفام گوش کنی تا سه ماه دیگه خوب خوب خوب میشی و گفت دی ماه بیا ببینمت . شب هم دارو ها رو گرفتم  و خدا رو شکر تا امروز کمی حالم بهتر شده و قراره امشب برم واکسن آنفولانزا بزنم .

جمعه هم خواهر سنگ اختتامیه نمایشگاهش بود و گفته بود همگی بیایید و چون در اون مرکزی که نمایشگاهش بود جشن روز کودک هم برگزار میشد کلی به آینه و دختر عموهاش خوش گذشت و کلی گشتیم و بلاخره جوراب رنگی خوشگل  ساق بلند برای آینه پیدا کردم و زرد و قرمز و سبز خریدم و از اون روز همش داخل خونه هم جوراب پاش میکنه و کلی خوشحاله . شام هم سنگ هممون رومهمون کرد و البته بماند این سه تا وروجک اصلا نذاشتند کسی بفهمه چی میخوره و بعدش  هم  همگی رفتیم پارک تا این سه تا وروجک انرژی شون تخلیه بشه  و تا دیر وقت بازی کردند و برگشتیم خونه هامون .

پنجشنبه هم تولد دختر دایی بزرگه رو خونه مامانم اینا گرفتیم . قربونش برم . انگار همین دیروز بود . تولد این عزیز همیش و همیشه در ذهن و یاد من میمونه . 12 سال در چشم بر هم زدنی گذشت و ماشالله برای خودش خانم شده . کادوی اون رو هم نقدی حساب کردم و مامانم هم علاوه بر نوه بزرگه که تولدش بود به دختر دایی کوچیکه و آینه هم به مناسبت روز کودک هدیه نقدی داد .

دوشنبه هم تولد دختر عمو کوچیکه بود . اونجا هم کادو رو نقدی دادیم و طبق محاسباتمون دیگه تا روز مادر خدا بخواهد هزینه کادو نداریم . البته انشالله همیشه خوشی باشه . دیشب به سنگ میگم این مدت به صورت فشرده داشتیم هدیه میدادیم . تولد دختر عمو بزرگه و جشن دندونی دختر عمو کوچیکه و تولد خواهر سنگ و تولد دختر دایی بزرگه و تولد دختر عمو کوچیکه هدیه عروسی مستاجر و  یه جندتا دیگه که همشون دراین  یکی دو ماه پشت سر هم بود .

دهه اول آبان سنگ قراره بره مو بکاره . و اگر خوب شد من هم سال دیگه برم برای کاشت ابرو . برای کاشت مو کمی استرس دارم اما جون خودش دوست داره من دخالتی در تصمیمش نمیکنم .

خونه رو هم جمعه تحویل دادیم . خدا رو شکر تا الان مستاجرهای خوبی خدا برامون نصیب کرده . انشالله که مستاجر قبلی به زودی زود صاحب خونه بشه . این مستاجر جدیده هم یک خونه یزرگ خودش در یک محبه دیگه داره . اینجا رو به اصرار بچه هاش که بهشون نزدیک باشه اجاره کرده . خانمه نزدیک 75 سال داره . خدا حفظش کنه . این خونه رو ما پارسال خریده بودیم و چون پولمون کم بود داده بودیم رهن .



این مدت

سه شنبه هفته گذشته وقت برونوکسکوپی داشتم . رفتم . برخلاف چند سال پیش که بعد از انجام حالم تا 60 درصد خوب شده بود اینبار تغییر خاصی نکرد . اون مایع رو هم داد بردم آزمایشگاه ه فعلا جوابش آماده نشده . اما گویا این مرتبه حال و احوالاتم زیاد مساعد نیست .

بلاخره خونه رو تمییز کردم . فرش ها رو دادم برای شستن و مبل ها رو هم اومدند شستند و متاسفانه کارگر نتونستم پیدا کنم و خودم آستین ها رو بالا زدم و یا علی گفتم . پدر شوهر هم لطف کرد و پشت پنجره ها رو برام تمیز کرد و الان خدا رو شکر خونه تمییز شده .

خدا رو شکر یک مستاجر خوب هم برای خونه پیدا شد و قراره خونه رو 20 ام تحویل بدیم .

آینه بزرگتر و عاقل تر شده و در این چند روزی که فرش نداشتیم نهایت همکاری رو با ما کرد و اصلا اذیت نکرد . جدیدا تو پارک دوست داره با بچه های دیگه بازی کنه . دیشب برده بودیمش پارک . خلوت بود . دو تا دختر  3 -4 ساله اومدند و ازم اجازه گرفتند و با آینه مشغول بازی شدند . صدای حنده هاشون تا آسمون میرفت . کلی لذت بردم .

خدا رو هزاران مرنبه شکر . غذا خوردن آینه از زمانی که از شیر گرفتمش بهتر شده . واقعا اینجاست که تجربه دکتر و اعتماد بهش رو درک کردم

پاییز آمد

این مدت بابت ریه ام دکترهای مختلفی رفته بودم تا اینکه نهایتا تونستم از دکتر خودم هم برای بابا و هم برای خودم برای امروز وقت بگیرم . صبح رفتیم . من که همون تست اسپیرومتری رو هم نفس کم میاوردم . اول بابا داخل شد و ویزیت شد و بعد من . تا نشستم گفتم آقای دکتر وضع پدرم چطور بود . گفت به پدرتون هم گفتم ایشون خدا رو شکر خوب هستند و مشکلی ندارند و از من نمره 20 گرفتند اما با توحه به جواب تست اسپیرو متری و صدای اضافه ای که موقع نفس کشیدن دارید و به راحتی قابل شنیدن هست اوضاع شما اصلا خوب نیست . بهش شرح حال دادم و خودشون هم معاینه ای کرد و گفت علاوه بر آسم الان برونشیت هاتون هم درگیر شدند و دارو دادند و دو تا آزمایش و گفت هفته آینده بیا تا ریه ات رو شستشو بدم . بعد گفت حتما حتما زیر نظر یک متخصص تغذیه وزنتون رو کم کنید و وقتی جواب آزمایشی که اسفند ماه انجام داده بودم رو دید گفت برای این چربی بالا دارو خوردی ؟  راستش من LDL  و گلسترول بالایی داشتم و همون زمان هم به دکتر نغدیه گفتم بهم دارو بده گفت این دارو نمی خواد . خودش پایین میاد . دکتر بهم گفت  شما مگه بی سواد هستی که وقتی خودت میبینی یک فاکتور مهم در بدنت این همه بالاست به حرف یک دکتر تغذیه گوش میدی . اشتباه از خودت بود باید به یک دکتر غدد مراجعه میکردی و یا نهایتا به دکتری که بچه ات رو میبردی میگفتی . گفتم دکتر فکر  کردم در دوران شیردهی نمیشه دارو خورد . گفت اشتباه فکر کردی . اون شیری که به بچه ات دادی یک شیر پر چرب بی کیفیت بود . الان که گذشت اما یادت باشه در مورد سلامتی  هر عضو از بدنتون به پزشک متخصص خودش مراجعه کنید . بهم دارو برای پایین آوردن چربی داد و گفت حتما به یک دکتر تغذیه خوب مراجعه کن و رژیم های الکی که بدنتون رو ضعیف کنند نگیر .

اول مهر مثل همه اول مهرهای چند سال اخیر به شدت سرم شلوغ بود . صبح زود بعد از رفتن سنگ ، مامان پسری رفتیم دنبال کارها و ساعت 12 برگشتیم . سریع برای ناهار استانبولی درست کردم و سنگ هم اومد و رفتیم دندانپزشکی . دندون من رو درست کرد و بخیه لثه سنگ رو کشیدند و چون ساعت 5:30 کلاس پیانو داشتیم و یک ساعتی زمان بود رفتیم پارک و آینه یک دل سیر بازی کرد . دیگه یاد گرفته از پله های سرسره خودش بالا میره و سر میخوره و کلی کیف میکنه . البته برای بالا رفتن دستش رو رو پله ها میزاره و بعدش باید همه جاش رو بشوریم . کلاس پیانو هم خوب پیش میره .

آینه بوس صدا دار یاد گرفته و کلی دلبری میکنه .

مراحل بوس کردن آینه :

1- دهان مبارک رو به اندازه کروکودیل باز میکنه

2- دندان های مبارک رو به ناحیه بوس فشار میده و گاه گاهی گاز ریز گرفته میشه

3- یک من تف میریزه رو ناحیه بوس و نهایتا لب ها رو میبنده و بوس صدا دار شکل میگیره

کسی از دوستان در مورد فتق ناف چیزی میدونه ؟؟؟؟ چند روز پیش دیدم ناف آینه موقع سرفه بیرون میاد . در نت سرچ کردم  دیدم نوشته فتق ناف . حالا اینبار ببرم برای چکاپ به دکترش میگم اما گفتم شاید دوستان تجربه داشته باشند .

راستی پاییز مبارک . عاشق پاییز  و پاییزی ها هستم بلاخص آبان ماهی ها و علی الخصوص 10 آبانی ها