بلاخره تغییر دادیم

این ماه عجیب تند و سریع و فرز گذشت . تا اومدیم ببنیم چه خبره شد آخر ماه . آقای اکبر هاشمی رفسنجانی فوت کردند ، خدا رحمتشون کنه ، اونقدر در این چند روز در موردش با دیگران حرف زدم که دیگه خسته شدم . بیستم تولد سنگ بود . راستش اصلا حال و حوصله تولد گرفتن رو نداشتم . حتی حال و حوصله کادو خریدن رو هم نداشتم ، تا ظهر به کارهای خودم رسیدم . بعد از ظهر شال و کلاه کردم و تو هوای آلوده رفتم یه کیک کوچولو خریدم . البته راستش جمعه قبل از تولدش خونه مادرم براش تولد گرفتیم و مامانم به رسم هر سال از قبل گفته بود برید برای سنگ چیزی بخرید که رفتیم و سنگ یه پولیور خوشگل برای خودش خرید و بابا پولش رو روز تولدش بهمون داد . برانامه خاصی برای تولدش نداشتم . اول خواستم بگم پدر و مادرش بیان خونمون که دیدم چون مبل نداریم کنسل کردم . گفتم بی خیال . خودمون باشیم . یه کتلت خوشمزه برای شام درست کردم و منتظر حضور سنگ شدم . اومد تبریک گفتم . شام خوردیم و گفت بریم کمی بیرون بگردیم و به عنوان کادوی تولد بریم ویتامینه پالیزی. رفتیم و گشتیم و ویتامینه ای بر بدن زدیم و برگشتیم خونه . تا من لباس هام رو عوض کنم سنگ چایی درست کرد و به همراه کیکش آورد و شمعش رو فوت کرد و شد یک مرد 36 ساله زندگی . در حال خوردن کیک بودیم که گفت بیا بشینیم یه برنامه ریزی برای خونه انجام بدیم . شهریور ماه که داشیم سقف خونه رو رنگ میکردیم مبل ها رو فروختیم و نخریده بودیم .در شهریور تنها جایی که تونسته بودیم کامل تغییرش بدیم اتاق خواب خودمون بود که البته تشک تختمون هنوز عوض نشده و واقعا دیگه نیاز به تغییر داره . یه حساب سر انگشتی کردیم و تصمیم گرفتیم با بودجه محدودی که داریم بریم دنبال مبل و بعدش تغییر دکوراسیون . کاغذ دیواری خونه خوب بود ولی چون دوست داشتیم قسمتی از دیوارها رو سنگ کنیم مجبور بودیم اونا رو برای تعویض در نظر بگیریم . فردای تولد سنگ زود اومد خونه و گفت بیا بریم چاردانگه . راستش قبلا رفته بودیم یافت آباد ولی قیمت ها واقعا بالا بود. رفتیم و حسابی گشتیم . و بلاخره مبلمانی رو که تو یافت آباد شش میلیون قیمت گرفته بودیم تونستیم با یه قیمت مناسب بخریم . ما یه نیم ست شامل یه سه نفره و دو تا تک و یک ناهار خوری چهر نفره ، به همراه میز جلوی مبلی و یک  پاف دو نفره 90 سانتی رو به قیمت سه میلیون و پانصد خریدیم . تم مبلمان رو قهوه ای نسکافه ای انتخاب کردیم . این بار می خواستیم تم خونه گرم باشه. زمان تحویل رو هم 5 اسفند اعلام کردیم  . روز بعدش برای خریدن کاغذ دیواری رفتیم سهروردی . تقریبا تمام مغازه ها رو دیدم . خب همه قیمتی داشت . مثلا از کاری خوشم اومد که رولی 250 گفت و خب چون ما می خواستیم 10 رول بخریم دو میلیون و پانصد برامون مقدور نبود . اصلا تصمیمون هزینه کمتر در قبال جنس خوب و با کیفیت بود . رنج قیمتی رو برای خودمون بین 50 تا 90 در نظر گرفتیم و در آخرین مغازه چشممون افتاد به یک کاغذ خیلی زیبا . طرح داماس داشت . تم کار کرم  طلایی با طرح داماس طلایی.جنس کاغذش خیلی خوب بود . سنگ گفت شیشه از این خوشت میاد گفتم خیلی ، اما معلومه که گرونه . ما اینقدر قرار نیست هزینه کنیم . داشتیم صحبت میکردیم که صاحب مغازه اومد و شروع به تعریف  از این جنس کرد . پرسیدیم قیمتش چنده . گفت 50 هزار تومان . از تعجب چشامون گرد شده بود اول فکر کردیم که شوخی کرده ولی بعد دیدم چند تا از آلبوماش رو حراج زده و این هم جزو حراج زده شده هاست . سریع سفارش دادیم و قرار شد هر وقت خودمون خواستیم تماس بگیریم نصاب بیاد کاغذ ها رو نصب کنه . پنجشنبه رفتیم برای خرید سنگ سمت ....(یادم نیست اسم خیابونش رو ) بورس سنگ اونجا بود کلی قیمت کردیم و سنگ مورد نظر خودمون رو با قیمت متری 32 هزار تومان خریدیم . البته برای قاب دورش هم سنگ دیگه ای خریدیم که قیمتش متری 70 هزار تومان بود و کلا به سنگ ها به همراه چسب و پولیش 500 هزار تومان دادیم . خب یه کار کوچیک بنایی داشتیم . از روز اولی که داشتند این خونه رو میساختند به سنگ گفتم ورودی راه رو صاف باشه مثل بالای در اتاق خواب ها ولی معمار چون حرف تو گوشش نمیرفت یه نیم دایره کج  و کوله در آورده بود .روز جمعه صبح زود پدر سنگ اومد و اون نیم دایره رو خراب کرد و بعد رفت یه بنا آورد و بنا برامون کچ کاری کرد و شد چیزی که می خواستیم . 50 تومان هم شد هزینه بنایی . حالا چند تا کار باقی مونده بود . نصب سنگ ها و نصب کاغذ دیواری. خب قرار بود برای هر دو نصاب بیاریم . که پدر سنگ به شدت مخالفت کرد که شما قدر پول رو نمی دونین خودم میکنم . هر چقدر توضیح دادیم که شما  دستتون درد میکنه  گوش نداد . بلاجبار پذیرفتیم . البته فقط چسباندن سنگ رو .چون واقعا کاغذ کار نصابه. الان از شنبه کل خونه رو جمع کردم و وسایل ها رو گذاشتم تو اتاق خواب و خودمون هم تو اتاق مطالعه زندگیمون رو میگذرونیم . کاری که می تونست شنبه شروع و تموم بشه ، الان سه روزه که ادامه داره و اینطور که خبرش رسیده تا جمعه طول میکشه . پدر سنگ شبا از ساعت 8 میاد و یکی دو ساعتی کار میکنه و یکی دو ردیفی می چسبونه و میره . دستش درد نکنه . خدایی ما راضی به زحمت نبودیم . اگر اجازه میداد ما کار خودمون رو بکنیم الان نه تنها سنگ بلکه کاغذ هم نصب شده بود و داشتم کابینت ها رو تمییز میکردم . خدایی دستش درد نکنه . به هر حال اون هم به این شیوه به فکر جیب پسرشه . 

در ضمن شنبه به همایش عتبات دانشگاهیان رفتم . تاریخ اعزاممون 15 فروردین و مبلغ رو 1780000 برای هر نفر اعلام کردند که 1500000بانک ملت قراره وام بده . انشالله که قسمت بشه و طلبیده بشیم و بریم .خواهر سنگ هم یه نمایشگاه نقاشی گذاشته بود در یکی از کافه گالری های حوالی خیابان انقلاب . یه سر هم به اون زدم و یک ساعتی پیشش بودم و کلی صحبت کردیم . خدا رو شکر روزگار داره خوب میگذره

یه درس خیلی بزرگ گرفتم . با برنامه ریزی و بودجه بندی واقعا تونستیم هزینه های این تغییر دکوراسیون رو تا 50 درصد کاهش بدیم . و این خیلی به نفع ما شد

چه کیفی داره عاشقی

حال خوب  یعنی

در حال خوردن صبحانه باشی که صدای sms گوشیت بلند شه و تودر حالی که یه لقمه گنده کوشه دهنته با کلی غر بری سمت گوشی و بعد ببینی برات پیام اومده که :

زائر گرامی

ضمن تبریک پذیرفته شدن شما در قرعه کشی عتبات دانشگاهیان لطفا حداکثر تا 13دی ، ثبت نام خود را در سایت لبیک (سامانه عتبات)نهایی فرمایید.