مگه داریم مگه میشه

امروز بابت نظافت قرار بود کسی بیاد کمکم . صبح به موقع اومد و نگاهی به خونه انداخت و گفت خونه تون که تمیز هست . گفتم فقط درهای کابینت ها و یک گرد گیری و جارو و سرویس ها رو میخوام تمیز کنید در ضمن اهل وایتکس و جرمگیر هم نیستم و فقط برای سرویس بهداشتی استفاده میکنم . آشپزخونه رو تمیز کرد که دیدیم پکیچ همش فشارش افت میکنه . با پدر شوهر تماس گرفتم گفت الان میام اومد و گفت باید بهش باد بزنم و در مقابل چشمانم آشپزخونه کاملا بهم ریخت . گفتم اشکالی نداره . خانمه گفت بعد از تموم شدن کار این آقا مجددا مرنب میکنم . در حالی که پدر سنگ در آشپزخونه بود ایشون هم سالن و پذیرایی رو تمییز کرد و با کمک هم مبل ها رو جابجا کردیم و تی و جارو کشید و پذیرایی هم شد دسته گل . ناهار آامده کردم و خوردیم و گفت من میرم سرویس ها رو تمیزکنم . رفت و پدر سنگ هم گفت من هم برم خونمون ناهار بخورم .البته هرچقدر گفتم ناهار هست بمونید گفت نه میرم و برمیگردم . اون رفت که دیدم صدای آب میاد . هر چقدر همهجا رو گشتم منبع صدا رو پیدا نکردم . برگشتم داخل پدیرایی دیدم کف پام خیس شد . به زمین نگاه کردم دیدم نصف فرش خیس آب هست . میل رو با زحمت کشیدم جلو دیدم بله شیر هواگیری مربوط به رادیات شل شده و آب زده به فرش و روفرشی . اون رو بستم و مبل رو کشیدم وسط و فرش رو تا کردم و بخاری برقی آوردم و پشتش روشن کردم و همه اینا در حالی بود که اون خانم داشت حمام رو میشست . آینه هم خواب بود . اون خانم اومد بیرون و گفت اتفاقی افتاده. چرا خونه این شکلی شد . گفتم چیزی نیست . دست شما درد نکنه . باهاش حساب کردم و رفت و من الان موندم و خونه ای که بر خلاف تصورم که قرار بود دسته گل بشه و برق بزنه  ، کاملا بهم ریخته و پکیچی که خراب شده و خاموشه و خونه ای که سرد سرد هست و تن آینه سوییشرت پوشوندم و قراره بریم خونه مادر سنگ تا کار کسی که الان داره پکیج رو تعمیر میکنه تموم بشه و خونه گرم بشه .

الان من باید تو خونه تمیز خودم مینشستم و بوی کیک دارچینی فضا رو پر میکرد نه اینکه نصف فرش خونم خیس آب باشه آشپزخونم همچون مفازه مکانیکی پر از آچار

همسر با ذوق شاید هم با زوغ

امروز به یک مهمونی زنونه دعوت بودم . اول قرار بود آینه رو نبرم و بزارمش پیش مامانم اما تماس گرفتند که بزن و برقص هست و حتما این آقا پسر پایه رو هم بیار . تا امروز نتونته بودم برم آرایشگاه ، صبح خودم دستی به سر و صورتم کشیدم و تا خواستم موهام رو سشوار بکشم برق رفت . یکساعتی منتظر موندم ولی نیومد . با آرایشگاه تماس گرفتم و گفت الان بیا . رفتم و گفتم بافت هلندی میهوام با موی اضافه و نهایتا پایین موهام رو گوجه ای جمع کن تا از زیر شال بیرون نیاد . انصافا خیلی خوشگل شد . برگشتم خونه لباس پوشیدم و رفتیم . اونجا یک عکس از خودم گرفتم و برای سنگ فرستادم و منتظر به به و چه چه بودم که بهم پیفام داد چرا کله ات رو شبیه قوچ کردی؟؟؟؟ یعنی دلم می خواست اونجا بود خودم کله اش رو میکندم . براش رستادم این چه حرفیه . فرستاد که اون چیزهایی که بستی (منظورش گوجه ای کردن موهام بود) شبیه شاخ قوچ شده . بعد همون موقع هم زن عموی سنگ نشسته بود جلوم و داشت از بافت موهام تعریف میکرد و به به میکرد و آدرس آرایشگاه رو  میگرفت . یعنی این مرد اپسیلومی ذوق نداره . من از دستش چیکار کنم . الان هم خونه نشستم . اول خواستم موهام رو باز کنم ولی بعد گفتم برای دل خودم بافتم . هر چند که بعد از ناهار تماس گرفت و گفت حواسم نبود نباید اونجوری میگفتم اما شما خانما چرا از این سوسول بازی ها خوشتون میاد ؟؟؟؟؟؟ مهمونی خوش گذشت . کلی مامان پسری رقصیدیم و من هم مراعات رژیمم رو کردم .

بلاخره پنجشنبه رفتم دکتر تغذیه  .برنامه ای که داده عقلانی و قابل اجراست . انشالله که بتونم به وزن مورد نظر برسم .

از اونجایی که واقعا قصد بارداری مجدد داشتم رفتم پیش دکتر زنانم . گفت تا زمانی که وضعیت عفونت ریه ات خوب نشده و وزنت رو کم نکردی کار درستی نیست .بلاخص  وضعیت ریه ات اصلا مناسب نیست . تا بعد از عید صبر کن و بعد یک سری آزمایش نوشت و گفت هر موقع دکتر ریه ات تایید کرد که خوب شدی فولیک اسید رو شروع کن و بعد هم از لحاظ تیرویید آزمایش بده و بررسی کن و بعد انشالله فکر مامان شدن مجدد باش .

اتفاق ها ی خوبی خدا رو شکر این مدت برامون افتاده . انشالله که به هدف امسالمون که پایان تمامی بدهی ها و اقساطمون تا پایان امسال است برسیم . خدا رو هزاران مرتبه شکر یک بخش بدهی به مامانم اینا و یک بدهی سنگین دیگه رو دادیم ولی هنوز 60% شون مونده . حتی اگر بتونیم بدهی های مردم رو بدیم باز اقساط رو راحت تر پرداخت میکنیم . راستی یک مطلب دیگه در مورد کاشت مو و مشاوره کاشت ابروی خودم خواهم نوشت . فعلا بخیه سر سنگ رو نکشیدند اما بهار شده و در شستشوی روز دهم همونطوری که دکتر گفته بود موهای کاشته شده ریختند . دکتر گفت 6 ماه طول میکشه مو به استحکام برسه پس نگرتن ریزش های موهای کاشت نباشید . 


موی جدید مبارک

هفته گذشته هفته قشنگی برای ما بود . اسفند سال گذشته من برای ریزش شدید ابروهام رفتم دکتر و اونجا چون کاشت مو هم انجام میدادند سنگ مشاوره کاشت گرفت و بیعانه دادیم و قرار شد خرداد ماه انجام بدیم . خرداد کنسل شد و به آبان ماه موکول شد و هفته قبل ما رفتیم و سنگ مو کاشت . عمل سخت و برای سنگ بسیار دردناکی بود . از 8:30 صبح شروع شد و 7 شب تموم شد . آینه رو گذاشته بودم خونه مادرم و خودم پیش سنگ بودم . البته صبح تا ساعت 1 ظهر موندم و بعد از بخیه و غذا خوردن سنگ برگشتم و عصر هم ساعت 6 رفتم و یکساعت آخر رو هم منم داشتم عملیات کاشت رو میدیدم و با سنگ و اون دو نفری که کاشت رو انجام میدادن صحبت میکردم . همون روز وضعیت سر سنگ بسیار ترسناک بود و روی سرش پر از بافتی شبیه چربی بود کهروز بعد که پانسمانش رو بازکردند اونا نبود . فعلا تا روز کشیدن بخیه باید مراقبت کنیم . البته مو کاشتن سنگ سبب خیر شد و منم در اون زمان که اونجا بودم رفتم و خال های گوشتی که در زمان بارداری رو گردن و پشتم در اومده بودند لیزر کردم و از بین بردم . شب هم برای اینکه آینه نترسه سر یکی از عروسک هاش رو با کمک خودش باند پیچی کردیم وروز بعدش اون رو هم با خودمون بردیم و دکتر اول بانداژ سر عروسک رو باز کرد و بعد در حضور آینه سر سنگرو باز کرد و به این ترتیب دیگه غریب و ترس بعد از باز شدن پانسمان کل سر رو نداشت و ما هم راحت شدیم .

انشالله که همه پر مو باشند و نیازی به این کارها نداشته باشند .

آبان ماه عشق هست . این روزها حال دلم خیلی خوبه . صبح بارون میبارید . سنگ کلاس داشت اون رو رسوندیم و ماشین رو پارک کردم و دست آینه رو گرفتم و یک ساعتی قدم زدیم . البته تایم زیادی رو مشغول پیش پیش کردن گربه های پارک بودیم . لباس مناسب هم تن آینه کرده بودم و نگران نبودم .بعد هم رفتیم خرید و کلاس سنگ تموم شد و رفتیم دنبالش و برگشتیم خونه . روز خوبی بود . برای همه آرزو میکنم