بی حال و حوصله بودم .
بهم میگه بخواب چشماتو ببند .
بعد رفته نشسته پشت پیانو و با خودش دو- ر- می -فا -سل -لا- سی- میخونه و رو کلاویه ها میزنه و میگه دارم آهنگ میزنم به چیزای خوب فکرکن خوشحال شی
دقیقا کاری که باباش انجام میده وقتی بی حوصله است یک آهنگ ملایم میزاره و چماشو میبنده و میگه دارم به چیزهای خوب فکر میکنم
بچه ها میبینند بچه ها یاد میگیرند
هدف از خلقت هر شخصی رو خدا میدونه
شخصی میخواست خودکشی کنه . با خودش گفت در مسیری که تا رودخونه میرم اگر کسی به روی من لبخند بزنه من اینکار رو انجام نخواهم داد . به سمت رودخونه حرکت کرد . در مسیر به صورت آدم ها نگاه میکرد اما لبخندی نثارش نمیشد . نزدیکی رودخونه کسی بهش روزبخیر گفت و بهش لبخند زد و اون شخص از خودکشی دست کشید .
شاید لبخند اون شخص هدف از خلقتش بوده . خدا خواسته که اون شخص در اون زمان و مکان به روی بنده ای لبخند بزنه تا اون بنده خودکشی نکنه . چه بسا که در تقدیر و حکمت خدا اون شخصی که می خواسته خودکشی کنه با اون لبخند امیدوارتر به زندگی برمیگرده و تغییری در زندگی خودش یا خانواده یا جامعه میده .
اما اون فردی که لبخند زده آیا از پشت پزده اون لبخند آگاه بوده؟ مسلما نه . اگر اون فرد لبخند زده رو خودم تصور کنم با خودم میگم من چقدر الکی خوشم . به دردی نمیخورم و از اونجایی که در ذهن خودم اهداف فردی و اجتماعی دارم و تا حدودی شاید بهشون رسیدم و به خیلی هاشون هنوز نرسیدم خودم رو فرد موفقی تصور نمیکنم . برای مثال یکی از آرزوهام آباد کردن تعدای روستاست . اگر تا زمانی که زنده هستم و توانایی مالی دارم اینکار رو انجام ندم مطمئن هستم لحظه مرگم از خودم ناراضی خواهم بود که میتونستم و نکردم و چقدر بیهوده بودم . درسته من هدف از خلقتم اون لبخند و تغییر مسیر زندگی اون شخص بود ولی هدف زمینی خودم و ذهنم آباد کردن روستا بود که بهش نرسیدم . اونجاست که دیگه نمی تونم به سوال آمدنم بحر چه بود جواب بدم .به نظر من آدم ها قبل از اینکه به خدا جواب بدن باید به خودشون جواب بدن .
همیشه به پسرم میگم هدف از به دنیا اومدن تو اینکه زمین رو جای قشنگ تری برای آدم ها بکنی . چیزی متوجه نمیشه . ولی همینکه در ناخوداگاهش ثبت بشه و در بزرگسالی بهش فکر کنه کافیه .
یه مثال انیمیشنی هم یادم افتاد . احتمالا انیمیشن روح رو دیدید اگر ندیدید حتما ببینید . هدف از خلقت خدا با اون هدف آخر تکمیل شدن نشانشون یکی نبود . درسته وقتی تکمیل میشد میرفتن زمین ،اما هدف خدا اون نبود . در اواخر فیلم وقتی جو گاردن از اون اجرا بیرون اومد و از اون خانم سیاه پوست( اسمش یادم نیست همون که دوست داشت باهاش اجرا داشته باشه ) پرسید فردا قراره چیکار کنم و اون خانم گفت باز همین چیزهایی که امروز زدیم رو جرا میکنیم . جوگاردن تلنگری بهش خورد اومد خونه و فهمید هدف از خلقتش جاز نبوده ( در حالی که در تالار همه چیز وقتی خودش رو دید به 22 گفت هدف من جاز بود) نشست پشت پیانو و تمام نت ها و وسایل رو ریخت رو زمین و چیزهایی که 22 باهاشون در تماس بود رو روی پیانو گذاشت ( برگ - یک تکه نان و ...) و با یاد آوری اونها و 22 به اون خلسه به دنبال 22 رفت .جو گاردن هم هدف خلقتش رو دید و هم هدف خودش رو . هدف خودش جاز و پیانو بود ولی هدف خدا از خلقتش هدایت 22 به زمین
انشالله خدا کمک کنه که در هر دو هدف زندگی همه موفق باشند
امروز شب تولدم هست و باز مهمترین سوالی که همیشه در ذهنم هست برام تکرار میشه
آمدنت بهر چه بود
اینکه بمیری و اون دنیا سوال ازت بپرسند و تو ندونی چی بگی خیلی دردناکه ولی اینکه آدم ها در طول زندگیشون نتونند به این سوال ( آمدنت بهر چه بود ) به خودشون جواب بدن بدتره و یه جورایی یعنی باختن ( البته از نظر من )
اینکه امروز بگم از خودم راضی نیستم ترسناکه . اینکه به اون چیزی که دلم می خواست برسم و نرسیدم ترسناکه . اینکه اون کسی که دلم می خواست بشم و نشدم ترسناکه . در همه این ها فقط و فقط خودم مقصرم . یه جاهایی تنبلی بود یه جاهایی عدم دسترسی به شرایط مطلوب . اما باز هم ، اول و آخر کوتاهی خودم بود .
یاد شعری از مولانا افتادم
از محقق تا مقلد فرق هاست ------کاین چو داوود است و آن یکی صداست
امیدوارم بتونم ادامه راه رو دیگه صدا نباشم .
37 سالگی خوش آمدی
متاسفانه دختر عمه ام بر اثر سرطان فوت کردند و چقدر این داغ سخت بود برای دخترش ، برای همسرش و برای عمه که در این چند ماه اول دختر بزرگه و بعد همسر و حالا این دخترشون رو از دست دادند. درسته دخترش برای خودش خانم شده و دانشگاه میره اما با دیدنش غم عالم رو دلم نشست.غم رو از بند بند وجودش میشد دید .
دو هفته پیش تماس گرفته بود حال مامان رو میپرسید از شیمی درمانیش گفت . گفتم خوب میشی گفت باید خوب بشم . دخترم تنهاست جز من کسی رو نداره . شک ندارم خوب میشم .
خدا رحمتش کنه و روحش رو قرین رحمت الهی .