تجربیات آموزشی 2

مدیر دپارتمان کودک خودش مربی بود و گفت ما در کلاس موسیقیمون چیزی واقعا به اسم آموزش موسیقی نداریم . قصه میخونیم مرتبط با قصه نقاشی یا کاردستی درست میکنیم و کلا ریتم و شعر تمرین میکنیم . شهریه اش هم به جاهای دیگه عالی بود . تنها مشکل دوری راه بود . دقیقا غرب تهران . و من برای یک کلاس یک ساعته زمان عصر نزدیک به 3 ساعت و حتی بیشتر  در رفت و آمد بودم . ولی نتیجه بینظیری داشت . اول اینکه با موسیقی آشتی کرد . شعر یاد گرفت  . استقلال تنهایی در کلاس موندن پیدا کرد  و به تمام معنا بهش خوش میگذشت .

آینه نزدیک 3.5 ساله شده بود که دیدم همه مادرهایی که بچه هاشون کلاس موسیقی هستند کلاس باله و زیمناستیک میرن . اشتباه بعدی اینجا شکل گرفت . گفتم من چرا تا الان این بچه رو کلاس ورزشی نبردم . غافل از اینکه آینه با ما میومد کلاس تیراندازی  و همون در کنار ما و همون کمان پلاستیکی کافی بود . در اینستاگرام سرچ کردم و یک آموزشگاه که کلی شعبه داشت  رو  از روی فیلم ها انتخاب کردم . تماس گرفتم و گفتند بیایید برای تست . اگر بخوام بگم تا امروز بزرگترین و تاسف بارترین انتخاب کلاسم برای آینه چی بود میگم آموزشگاه  ورزشی اسپین ( در اینستا اسمش این بود و هیچکدوم از باشگاه هاش تابلو نداشت )و بعد ها فهمیدم همه شعبه هاش فاجعه است .باز فارغ از هزینه زیاد هزینه ای که برای لباس و کفش گرفتند وحشتناک بود . یعنی اون لباس و کفش رو در گرانترین حالت میشد 200 از منیریه خرید ولی اینا اصرار میکردند که باید خودمون بخریم و 550 ازمون گرفتند  . کلاس ها شروع شد و تماما برمبنای تخقیر بود . مثلا تو چقدر نفهمی   . گفتن اینطوری این حرکت رو کن نه اونطوری - تو هیچی نمیشی - برای این دست نزنید این عرضه انجام حرکت درست رو نداره( نه با آینه با کل بچه ها ) . اونجا از جلسه دوم که مربی عوض شد و مربی جدید کلا این شکلی صحبت میکرد دعوام شروع شد و وسط کلاس رفتم آینه رو آوردم بیرون و جالبیش این بود که مادرهای دیگه میگفتند وا تو چقدر حساسی این همه پول دادیم. به هر حال همیشه که نمیشه قربون صدقه رفت . اصلا راست میگه بچه تو وقت کلاس رو میگره ( اینجا هم  توازن سنی نبود و آینه کوچکترین بود و بقیه بچه های 7 سال به بالا که تقریبا 6 ماهی بود ژیمتاستیک رو شروع کرده بودند ) یادم نمیره بعد از بیرون آوردن آینه با مدیریت اونجا تماس گرفتم و دعوای بدی کردم و آینه که از صدام ترسیده بود گریه میکرد و میگفت مامان منو ببخشید من قول میدم دیگه بی عرضه نباشم . قول میدم بیشتر حرف گوش کنم تا منم تشویق کنند . قول میدم همه چیز بشم و خدا میدونه چه بد شکستم اون روز .

کلاس موسیقی که نه بهتره بگم ریتم و بازی در همون آموزشگاه به خوبی پیش میرفت و بچه ها مستقل شدند و آموزشگاه گفت یک دوره نمایش خلاق بیان و بعد کلاس رسمی آموزش موسیقی که میشد بلز شروع بشه . یعنی ریتم تموم شد و نمایش خلاق شروع شد . خوب بود هر چند که اونجا هم یک روز مربی از مادرها خواست داخل کلاس باشن و نتونست هیجان بچه ها از دیدن مادرها رو کنترل کنه و  آینه و یکی از بچه ها رو که همش ازش سوال میپرسیدند از کلاس بیرون انداخت . یعنی در یک مرکز خوب و با یک مربی خوب هم رفتار غیرحرفه ای عادی و توجیه پذیر بود . اون روز یادمه آینه اونقدر  ناراحت شد که در راه بازگشت گفت من عمو شتهین رو دوست داشتم اما اون منو از کلاس انداخت بیرون قبلا هم آیلین رو انداخته بود بیرون و با چشم دیدم که چقدر روانش بهم ریخت . کلاس نمایش خلاق تموم شد و کلاس موسیقی شروع شد . خاله بهار . من چیز خاصی نمیدیدم و حتی نمیدونستم داره چیکار میکنه . اما هر چه که بود آینه زیاد خوشش نمیومد و بیشتر به خاطر دوستایی که داشت میرفت . یکی دو جلسه به پایان ترم مونده بود که یک روز سر کلاس بودند که دیدم در کلاس باز شد و مربی و آینه اومدند بیرون و مربی گفت چون آینه داخل کلاس حرف گوش نمیده از کلاس بیرونش میکنم . نزدیکی های تایم پایانی بود نشستم و کلاس تموم شد و مربی اومد و گفت به بچه ها بلز دادم اونا میزدند آینه گفت اگر جای نت ها رو با هم عوض کنیم چی میشه و همش سوال می پرسید منم از کلاس انداختم بیرون . بعد آینه رو بغل کرد و کمی باهاش حرف زد . بعد رو به من گفت امیدوارم ناراحت نشده باشید . نگاهی بهش کردم و گفتم یه سوال اگه جای نت ها عوض میشد چی میشد ؟‌ خنده ای کرد و خداحافظی کرد و وقتی اومدیم بیرون آینه گفت اینجا رو دوست ندارم منو همش از کلاس بیرون میندازن من دیگه نمیام و بهش قول دادم که دیگه ادامه کلاس ها رو نبرمش . در اینجا آِینه 4 سال و 4ماه سن داشت .

ادامه دارد ....

نظرات 4 + ارسال نظر
نجمه جمعه 23 تیر 1402 ساعت 07:40

سلام عزیزم
اوخی
طفلک ایینه.چقدر بی وجدان می تونن باشن؟؟؟
پسر من الان مهدش مجازیه،می‌بینم چقدر با حوصله اموزش میدن،چقدر پسرم پیشرفش حتی بیشتر از مهد حضوریش بوده.
برای ورزش هم امسال کاراته داره میره،انقدر مربیش خوووبه،تازه اون به ما میگه،گیر ندین
پسرتون عالی هم هست.
تو این چند وقت حسابی اعتماد به نفسش بالاتر هم رفته

سلام عزیزم
چقدر خوبه که مربی خوبی داره
منم پسرم کاراته خیلی دوست داره و چقدر مربی فهیمی دارن ، خدا این مربی ها رو زیاد کنه

عابر سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 11:53

سلام چه تلخ بوده طفلک بچه، واقعیت اینکه ما متعلق به نسلی هستیم که فکر میکنیم چه خوب بوده که پدر و مادرمون این کلاسها ما رو ثبت نام میکردن برای همین فکر کنم زودتر از موعد بچه ها رو میذاریم توی این کورس، منم پسرم وقتی ۲و نیم ساله بود انواع کارگاههای مادر و کودک ثبت نامش میکردم بازی و رنگ ، رنگ و موسیقی، بازی و موسیقی و .... تا یه بار توی ۴و نیم سالگیش ثبت نامش کردم کلاس بازی و داستان ، بنده خدا مربی داستان مردی که لب نداشت از شاملو رو انتخاب کرده بود و با عشق میخوند بچه ها هر کدوم به شکل یه منحنی روی پای مادرها چرت میزدند برگشتیم خونه پسرم به من گفت منو دیگه کلاس ثبت نام نکن منو ببر جایی که بازی کنم

سلام
میپذیرم که ما شاید به خاطر اون کمبودهایی که داشتیم بچه ها رو در کلاس های مختلف در سن پایین گذاشتیم
من مشکل بزرگم در کلاس ها رفتار مربی هایی بود که ادعای کار کودک داشتند واقعا امروز با جرات میگم که درزمینه کمتر کسی واقعا حرفه ای هست و بلده کار کنه

سحر دوشنبه 19 تیر 1402 ساعت 12:59

چقدر ماجراها داشتی.عزیزم اینه.
چرا تاالان ازش نگفته بودی؟؟؟
راستی اینگه می گن ژیمناستیک برای رشد بچه بده توهم شنیدی؟من از مربی اشون شنیدم و ی دکترغیرمستقیم ولی نمی‌دونم تا چه حد درسته؟
بازم می بریش؟

اینها در طول دوران ۲ سال اتفاق افتاد هرزگاهی در موردشون نوشتم ولی الان چون تجمیع کردم این شکلی به نظر میرسه
بله به من هم بعد از این کلاس گفتند اصلا ژیمناستیک برای زیر ۷ سال مناسب نیست به من کسی که دکترای طب ورزشی داشت گفت و خوشحالم که بیشتر از دو جلسه نرفت

ربولی حسن کور دوشنبه 19 تیر 1402 ساعت 11:16 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
اون کلاس ورزشی که میگین واقعا ...
بعید نمیدونم عوارضش هنوز روی روح و روان بچه باقی مونده باشه.
کاش با اون دوستتون که دکترای روان شناسی داشت درباره اش صحبت میکردین

سلام
یعنی منفجر شدم از خنده ، تا میاد یادم بره شما یادم میندازینش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.