هدف

این روزها با آینه سوالات فلسفی بازی میکنم . مثلا یک موضوعی رو مطرح میکنم  مثل هوای تمییز بعد در موردش قصه میگم و کتاب میخونم و کارتون میبینه  و بعد سوال رو شروع میکنم  . در فیلیمو یک محتوایی هست که کلیپ هایی با انیمیشن ها و شعرهای قشنگ درست کردند . مثلا برای لوراکس ( موزیکالش- اگر دارید بزارید بچه ها ببینند خیلی جالبه) قسمتی از شعر اینه ( من یک درخت میکارم ایول ایول ایول الله درختم میره بالا پر شاخ و برگ و زیبا تو هم درخت میکاری به به به به ایولله با این همه سرسبزی زیباتر میشه دنیا ) بعد ما در مورد درخت و هوا و تمییزی صحبت کردیم و سوال این شد چطوری میشه دنیا رو زیبا تر کرد و هر بار به نوبت جواب میدیم . فکر کردن آینه تا نوبتش برسه و جواب هایی که میداد شگفت انگیز بود . مثلا میگفت با  کثیف  نکردن هوا - با کمتر بوق زدن تو خیابون - با رنگین کمان - با پروانه های رنگی رنگی - با لبحند زدن - با سلام گفتن و مهربون بودن

 و تقریبا هفته ای یکبار سه ماهی هست که این بازی رو انجام میدیم . به این میگن افزایش قدرت فلسفی در کودکان . بچه ها نباید مثل ما فکر  و عمل کنند . بچه ها باید درست تر از ما فکر و عمل کنند .

پنجشنبه شب خونه مامان داشتیم ظرف ها رو جابجا میکردیم که برادرزاده بزرگم گفت عمه من برای انتخاب رشته ( دبیرستان) چی بخونم  که در آینده پولدار بشم . گفتم هدفت فقط پولدار شدن هست گفت بله . مثلا پزشکی  که پول خوبی توش هست . گفتم هر رشته ای نقاط قوت و ضعف خودش رو داره . اون درصدی از پزشکان که منحصرا طبابت میکنند و وضع مالی خوبی دارن تلاش زیادی کردند . مثلا دکتر فلانی( یکی از دوستانمون که میشناخت) کلی سال درس خوند تخصص گرفت فوشیب های رشته های خودش  رو شرکت کرد و بعد فوق تخصص   . سهامدار بیمارستان شد مطب زد و همین حالا هم، هم داره در دانشگاه درس میده و هم مطب و  یک مرکز دیگه هم بیمار ویزیت میکنه و عمل هاش رو هم داره . با همسرشون هم دانشگاهی بودند و تقریبا تمام مسیر رو با هم طی کردند . سختی مسیرش زیاد هست ولی با سخت کوشی به اینجا رسید و حقیقتا هم بعد از 40 سالگی میتونند به درآمد نسبتا خوبی دست پیدا کنند . شما در هر رشته ای که باشی اگر متخصص رشته خودت باشی علاوه بر دروس دانشگاه بری سراغ مدارک حرفه ای رشته ات  زبان انگلیسی قوی داشته باشی تا حدودی برندینگ دانشگاه داشته باشی( البته به نظر من الزامی نیست تاثیر گذار هست ولی مهارت های حرفه ای مهم تر هست)فن بیان خوب داشته باشی و ... و از همه مهمتر فکرت به سمت توسعه فردیت باشه موفق خواهی بود .

بهش گفتم سه سال آخر دبیرستانت رو فقط رو درست تمرکز کن بعد که وارد محیط دانشگاهی خوب شدی میبینی که دنیات تا حدودی عوض میشه و بعد به خودت و میزان مهارتی که قراره بدست بیاری بستگی داره . دیگه دنیات از چشمک پسری که موهاش رو یه وری کرده بود و تو  فلان خیابون بهت چشمک زد عوض میشه و یاد میگیری که با جنس مخالف خودت میتونی بدون هیچ پیش فرض فکری ارتباط قاعده مند داشته باشی و منطق انتخاب به جای جذابیت میاد سراغت . بعد میبینی با همین منطق شخصیت و مهارت و ارتباط خودت رو ساختی .

بهم گفت چرا خودت اینطوری نشدی . گفتم چون کسی نبود که به من مسیر رو درست نشون بده . منو بابا جون از کلاس سوم دبستان گذاشت کلاس زبان و بعد از سه ترم دفترچه  راهنمای تلفن آورد گفت ترجمه کن و وقتی گفتم بلد نیستم کلی دعوام کرد . من تا آخر دبیرستان زبان رفتم ولی هیچ وقت تحقیری که شدم رو یادم نرفت به خاطر همین دوست نداشتم یاد بگیرم و در حد پاس شدن هر ترم بود برام . ولی زبان روسی رو چون سنگ همراهیم کرد و تشویق میکرد الان در سطح خوبی در مدت 9 ماه هستم .

گفتم تو درست عمل کن که 10 سال دیگه آینه و خواهرت بیان و ببینن تو چه راهی رو رفتی تا موفق شدی نه اینکه مثل امروز من بشینی و بگی از فلان راه برید و اشتباه من و نکنید . 

گفتم تو باید تجربه کنی . اینکه گفتند تجربه را تجربه کردن خطاست زیاد درست نیست . تو هم باید تجربه خودت رو در تناسب سنت داشته باشی ولی نباید خطایی که زندگی کسی رو که داری میبینی بهم ریخته رو تکرار کنی . تو نباید به بهانه تجربه،  مواد  مخدر صنعتی یا سنتی مصرف کنی چون خروجی اش مشخص هست اما تجربه مواردی که جنبه اجتماعی وتبعات محدودیت های خانوادگی ندارن تا حدودی مشکلی نداره .

اون شب کلی با هم صحبت کردیم و تک تک کلماتی که بهش میگفتم رو دوست داشتم کسی بود که در اون سال ها به خودم بگه .من با اینکه فامیل مادریم تحصیلکرده بودند و دخترو پسر خاله ها دکتر و مهندس و استاد دانشگاه داریم و همشون از من بزرگتر بودند ولی همیشه نگاه تو هیچی نمیشی داشتند با اینکه درسم خوب بود . یکبار ننشستند با آدم حرف بزنند . یکبار مسیر رو نشون ندادند . هر وقت سوال میپرسیدم بد جواب میدادند .  دنیای من و سنگ رو یکی از دوستان سنگ عوض کرد . و بعد خودمون بودیم که همدیگرو باور کردیم . ولی اینکه این حرف ها رو در نوجوانی بهمون میزدند تاثیرش بیشتر بود .

شبش تو خونه به حرف هایی که به اون بچه زدم فکرکردم .دیدم چه مسیر سختی در آینده با آینه پیش رو دارم و اون مسیر رو باید از الان براش به زبان کودکی تشریح کنم . آینه قرار نیست من و سنگ بشه آینه قراره آینه بشه و ما باید کمکش کنیم که بهترین خودش باشه

نظرات 5 + ارسال نظر
سحر سه‌شنبه 6 دی 1401 ساعت 20:18 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

موافقم باهات عزیزمج
منم داداشام که تحصیل کرده بودت هرچی گفتن کردم ولی اونام بی مطلع بودن یا اندازه زمان خودشون می دونستن و منم کمی کله شقی کردم
الان مثلا یکی مثل مادرم بهتر راهنماییم کرد الان که به عقبم برمی گردم
ولی چون تحصیلات دانشگاهی نداشت من گوش ندادم
موافقم باهات

ایکاش بالای سی سال باز این امکان وجود داشت آدم ها محدد نوجوون بشن و یکبار دیگه زندگیشون رو از سن 15 سالگی برنامه ریزی کنند و بسازند
هر چند که ما با شعار ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است داریم ادامه میدیم

سحر سه‌شنبه 6 دی 1401 ساعت 15:30 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

بازی با اینه خیلی دوست داشتم
دلم خواست با دوقلوها انجام بدم
البته گاهی از این‌شکل کارا انجام می دیم
ولی از الان دارم رفابت دعوا بینشون و توهم‌پریدنشونم تجسم‌ می کنم.
درمورد برادرزاده اتم که تقریبا همسن خواهرزاده من و دوران نوجوونی خودش داره قبول دارم کمک و راهنما خیلی موثر و افسوس می خورم چرا هم کمک خوب نداشتم بااینکه اطرافیان تحصیل کرده ان
به خصوص تو تعیین رشته و همچنین کمی کله شق هم بودم و حرف های که به نفع هم بودگوش ندادم کاش کسی با دلیل باهام حرف می زد و منطق...شاید تاثیرش بیشتر بود شابدم داتا حرف گوش کن‌نبودم نمی دونم

برای بازی اول براشون در مورد چیزی که میخوای سوال مطرح کنی چند شب قصه بگو . بعد کارتون و کامل فکرشون رو برای جواب های احتمالی آماده کن ، نتیجه فوق العاده میشه ، اگر فیلیمو رو دارید حتما موزیکال هاش رو ببینید محتوای موزیکال هاش سوال های خوبی می‌سازه
بچه ها بیشتر از کسانی حرف شنوی دارن که شاخصه موفقیت رو در اونها ببینند ، مثلا فکر کن یکی که هیچی نداره بیاد در مورد راه های افرایش ثروت بگه معلومه شنیده نمیشه . من خودم به شخصه کسی رو نداشتم که راهنماییم کنه و خب در راهنمایی باید مطالب رو متناسب با نیازها و احساسات نوجوون بیان کرد

سارا سه‌شنبه 6 دی 1401 ساعت 00:54

متاسفانه در زمان ما دهه شصتی ها، سیستم تشویق وجود نداشت و فقط با یک سری الگوها و پیش زمینه های ذهنی قبلی والدین و جامعه، بچه ها هدایت میشدن. و روش تربیتی، فقط مقایسه با افراد موفق بزرگتر از ما بود نه الگو قرار دادن مسیر و شیوه موفقیت این افراد و پرورش توانایی های فردی هر نفر. حداقل در خانواده ما که این موضوع خیلی پررنگ بود.

تشویق اصلا اختراع نشده بود
یکی بود که همیشه خدا ما از اون پایین تر بودیم
سیستم ما مقایسه ای و تحقیرانه بود

مونا دوشنبه 5 دی 1401 ساعت 14:12 https://motherofflowers.blogsky.com/

خیلی خوب بود...اما به نظرم آدم ها باید به بلوغ عقلی هم برسند تا بتونند حرف هایی از این دست رو بفهمند.
مثلا دانستن زبان برای کسی که علاقه و استعداد نداره و نیازی هم نداره واقعا رنج آور و بی فایده است ولی چه بسا وقتی بیست و چندساله شد و رفت سراغ یک بیزینس خارجی با سرعت و کیفیت بالا میره سراغش
به نظرم تا بیست سالگی میشه به بچه ها فرصت داد تا از این شاخه به اون شاخه بپرند
چیزی که تو کالج هاهست
بعد تصمیم بگیرند برای آینده
بازی فلسفی که با آینه دارید دوست دارم
شاد باشید

آدم ها باید نمونه های واقعی موفقیت و نحوه استفاده از علم و مهارت رو ببینند تا بهتر متوجه بشن
به بچه ها میشه تا ۲۰ فرصت داد ولی باید تا ۲۰ هم روی مهارت هاشون کار کرد ، در شرایط کنونی آشنایی با کامپیوتر و حداقل مختصری با یک زبان برنامه نویسی ، فتوشاپ و ... سواد محسوب میشه چیزی مثل خواندن و نوشتن

ربولی حسن کور دوشنبه 5 دی 1401 ساعت 13:05

سلام
متاسفانه خیلی از نوجوونهای این دوره دارن باری به هر جهت زندگی میکنن و بیشترشون به حرف کسی هم گوش نمیدن. خدا خودش به داد آینده این مملکت برسه.
راستی لوراکس را دوست داشتم. صرفنظر از این که بعضی چیزهاش زیادی غیرمنطقی بود!
و این که خاله پسرک را خارجی ها برای به فساد کشوندن کودکان دوست دخترش معرفی کرده بودند! اما توی دوبله فارسی تبدیل شد به خاله

سلام
من لوراکس رو از اول اورجینال دیده بودم بعدش وقتی در تلویزیون خودمون دیدم کلی خندیدم اتفاقا با خاله بودن ذهن بیشتر منحرف میشد
خیلی دوست دارم بدونم چرا نوجوون ها این شکلی شدن یه قسمتش به خاطر رفتار و تربیت و تعصبات بیجای خانوادگی هست ، الان برادر من سر هر چیزی به بچه هاش گیر میده ، از تماشای تلویزیون تا عکس روی جلد دفتر مشق ، چیزهایی که اصلا نه مهم هست و نه ربطی بهش داره ، به خاطر همین دختر بزرگه همش میخواد خودش رو بهش ثابت کنه و بگه نه منم بلدم و میخورن به مشکل ولی باز خدا رو شکر مامانشون متعادل کننده رفتار فی ما بینشون هست
ولی کلا بیشتر در خانواده هایی که پدر و مادر تعصبات و دخالت های الکی و بیجا دارن رفتار نوجوون ها تهاجمی تر هست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.