ادب مرد به ز دولت اوست

آخر هفته به مهمونی سپری شد . بعد از مدت ها یا بهتره بگم سال ها خانواده خودم رو دعوت کردم . البته همیشه دعوت میکنم ولی خب به خاطر شرایط مامان و اینکه آسانسور و توالت فرنگی نداریم واقعا علت نه گفتن هاشون رو درک میکنم . 

از تابستون دختر دایی کوچیکه هر وقت منو میدید میگفت عمه چرا ما رو خونتون دعوت نمیکنی ؟ میگفتم عشقم آخه من آخر هفته ها خونه نیستم وسط هفته ها دعوت میکردم برادرم میگفت ما نمیتونیم بیاییم . دیگه بچه اونقدر تکرار کرد که پنجشنبه گذشته کلاس رو کنسل کردم  و دعوتشون کردم صدای آخ جون میریم خونه عمه و با آینه بازی میکنم برام شیرین ترین صدای دنبا محسوب میشد و منم پشت تلفن لبخند میزدم . به مامان اینا گفتم و با هزار خواهش  و تمنا راضیشون کردم . از اونجایی که بچه های برادرم شدیدا بد غذا هستند از خودشون پرسیدم چی بزارم که گفتند ما همه چیز میخوریم( آره جون عمه شون ( عمه شون که خودمم - پس باید یگم آره جون عمه مامانشون ))

برای شام قرمه سبزی و فیله سوخاری و سیب زمینی  و سالاد و دسر درست کردم . بابا  برای بچه ها هله هوله خریده بود و برادرم هم زنگ زد شیرینی نخرید من باقلوا میخرم با چایی بخوریم . ساعت 6 اومدند و دور هم خوش گذشت  تا رسید به شام و قیافه و اه و اوه اون دو تا تماشایی بود . ولی خب خوردند .

ولی کلی میخوام بگم ایکاش پدر و مادرها بچه هاشون رو قدردان تربیت کنند . یه جایی طرف فکر میکنه اگر بچه اش رو مخالف خانواده همسر تربیت کنه میتونه برگ برنده داشته باشه ولی از یک سنی به بعد تمام اون رفتارها چون در وجود بچه نهادینه میشه نسبت به خود خانواده اش هم نشون داده میشه . برادر زاده بزرگه هیچ وقت قدردان نبوده و برادرم و خانمش هم هیچ وقت هدایتی برای قدردان بودن بچه شون نکردند . مامان در تمام تولد ها و یا عیدها برای نوه بزرگه طلا خریده ( تا زمانی که تک نوه بود) و در تمام اون سال ها وقتی داده دریغ از یک تشکر از جانب بچه یا پدر و مادر . هرزگاهی شده من بگم برو از مامان جون تشکر کن  و در جواب گفته برای چی ؟ حالا همون تربیت با بزرگتر شدن بچه رشد پیدا کرده و تاثیرش رو در خانواده خودش هم گذاشته . و جالب اینکه الان که خودشون متوجه شدن این رفتار دختر بزرگه چقدر از لحاظ اجتماعی بد هست و گستره اش از خانواده همسر بیشتر شده در تلاش هستند مدام اصلاح کنند ولی خب وقتی 14 سال در گوش کسی همش از بی اهمیت بودن افرادی بگی و کارهاشون رو کوچیک حساب کنی نمیتونی در زمان کوتاهی اون سرشت رفتاری رو اصلاح کنی . در مقابل وقتی خودشون رفتار دختر بزرگه رو دیدند این تربیت رو در دختر کوچیکه اصلاح کردند بطوریکه الان دختر کوچیکه با سن 6 سال به مراتب مودب تر و قدردان تر از بزرگه هست  و حتی خیلی وقت ها به بزرگه تذکر میده . چند وقت پیش بزرگه از بابا هدفون بزرگ خواسته بود . بابا براش گرفت  و گذاشته بود خونه بالای بوفه . ازم پرسید برای آینه و دختر کوچیکه هم بگیرم گفتم به دردشون نمیخوره  نه . قرار شد بابا فعلا هدفون رو نده تا چیزی هم برای این دو تا بگیره . کلا فرقی بین نوه ها نمیزارن . شبش اینا اومدند و دختر دایی بزرگه تا هدفون رو بالای بوفه دید  برداشت و گفت برای من خریدید بابا هم گفت بله . مامان تا این صحنه رو دید  به دختر کوچیکه گفت بیار مشقات رو ببینم و آینه و دختر دایی کوچیکه مشقاشون رو بردند به مامان نشون دادند مامان هم درآورد به هر کدوم 50 داد و گفت برای بزرگه هدفون برای شما پول . ( البته هر ماه هم به هر سه تاشون پول توجیبی میده) آینه و دختر کوچیکه مامان رو بغل کردند و بوس کردند و مرسی گفتند . موقع رفتن تو راه پله کوچیکه به بزرگه گفت بی ادب چرا از مامان جون بابا جون تشکر نکردی چرا خداحافظی نکردی چرا اینقدر بی ادبی میکنی و بزرگه شاکی از اینکه چرا به من 50 نداده . بعد کوچیکه گفت یعنی الان منم باید بی ادب بشم که چرا برای من از اینا( هدفون )نداده . ببین چقدر خوشگله صورتیه . باید میگفتی مرسی .

کلا میخوام بگم قدردان بار آوردن بچه مهمه . چون دیر یا زود گریبانگیر خود آدم میشه و تغییر و اصلاح رفتار در نوجوانی کار سختی هست . 

جمعه هم خونه مادر سنگ دعوت بودیم  و اونجا هم خوش گذشت 

آینه از اومدن دختر دایی کوچیکه خیلی خوشحال بود و من هر چقدر اسباب بازی هاش رو جمع میکردم میاورد میچید روی میز و میگفت میخوام نشونش بدم . ساعت 5:30 اونقدر گریه کرد که هوا تاریک شده چرا نیومدند که تماس گرفتم گفتند نزدیکیم و آینه سریع رفت تمام اسباب بازی ها رو مجددا آورد و چید و وقتی اونا وارد شدند دونه به دونه  اسباب بازی رو بر میداشت میگفت میخوام معرفی کنم و رو به دختر دایی اش میگفت ،دختر دایی جون این آقای آمبولانسی  و آقای آمبولانسی جون این دختر دایی . و تک به تک تمام اسباب بازی هاش رو همین شکلی معرفی کرد . نیم  ساعت بعد دعوا کردند و  همه رو برد گذاشت اتاقش و در اتاق رو بست 10 دقیقه بعد آشتی کردند و همشون مجددا وسط سالن بودند  ولی دیگه تا لحظه آخر فقط داشتند بازی میکردند و لحظه خداحافظی هم بابغض و دلم برات تنگ میشه از هم جدا شدند ولی چنان خسته شده بود که وقتی برگشتم بشقاب ها رو از روی میز جمع کنم دیدم رو زمین دراز کشیده وخوابش برده .

نظرات 5 + ارسال نظر
فرزانه یکشنبه 4 دی 1401 ساعت 10:18

عجب
یاد شعر : هر چه کنی به خود کنی / گر همه نیک و بد کنی
افتادم
واقعا جهان انعکاس رفتار ماست

زیبا بود
حقیقتا جهان انعکاس رفتار ماست

مامان فرشته ها جمعه 18 آذر 1401 ساعت 11:35

متاسفانه این موارد رو زیاد دیدم و خودم سعی کردم تا جای ممکن احترام خانواده همسرم بزارم و البته ما عمه هامون رو خیلی دوست داشتیم ومامانم هیچ وقت باهاشون حاشیه نداشت الان رابطه مون با بچه های داداشا خوبه البته عالی نیست اما خانواده همسر بعد از یه مورد مالی خودشون باعث شدن از چشم بچه های من بیفتند که البته اصرار من برای اینکه بچه ها رابطه شون قطع نشه فایده نداشت چون ضرر مالی بزرگی به ما زدند و حق ما رو دادن به دخترانشون و متاسفانه ۱۷سال زحمت من رو به هدر دادند و اینکه ما خودمون احترام خانواده مون نگه میداریم و اینجا نقش برادر شما خیلی مهم بوده کارهایی که پدر ومادر شما برای نوه ها میکنند رو ما اینجا حتی یک مورد هم در حق بچه هامون ندیدیم و همیشه ما هزینه میکردیم برای خانواده همسر سایه پدر ومادرتون مستدام

سلام
خدا همه پدر و مادرها رو حفظ کنه
در اینکه وظیفه برادرم گوشزد کردن نکاتی به بچه هاست شکی نیست ولی خب اون هم زیاد از این رفتارها بدش نمیاد

سحر دوشنبه 14 آذر 1401 ساعت 21:29 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

اره موافقم خیلی خوبه بچه ها قدردان باشن
و اینکه اینو تو والدینشونم ببینن خیلی موثر اینکه ما از همدیگه جلو بچه ها تشکر کنیم و قدردات باشیم.
چقدر پدر و مادرت حامی تون هستن واقعا عالی همبشه اینو دیدم تو جای جای زندگیتون

قدردان بودن خودش مهارت اجتماعی هست . و باید خانواده ها محبت کردن و احترام گذاشتن به دیگران رو الویت تربیتی خودشون قرار بدن
خدا همه پدر ومادر ها رو حفظ کنه و اونایی که در جمع ما نیستند رو قرین رحمت

نجمه دوشنبه 14 آذر 1401 ساعت 18:34

سلام عزیزم
اون قسمت عمه عالی بود،چون از عمه خودت همه مایه نذاشتی :))
شوهرم و پسرم هیچ کدوم عمه ندارن،عوضش من سه تا دارم،همیشه از این طفلکا مایه میذارن تو عید پسرم به عمه م گفت،پس عمه عمه که همش میگیم،شمایی من و شوهرم تو در و دیوار بودیم.
البته یه کمم تو دوره نوجوانی این رفتارها عادیه،قطعا بعدا بهتر میشه مخصوصا با وجود دختر کوچکتره.
ای خدا اینه نمککک،ببوسش
معرفیش عالی بود.
قهر و آشتی بچه ها خیلی قشنگه

سلام
یعنی مردم از خنده . عمه عمه که همش میگن شماییی .
در نوجوانی این رفتارها تا حدودی طبیعی هست ولی کلا از کودکی همین شکلی بود و الان خودشون هم دارن اذیت میشن . چون در کودکی برای خانواده ما بود ولی الان همین رفتار رو نسبت به خاله و دایی و پدر بزرگ سمت مادریش هم داره
دنیای بچه ها پاک ترین دنیاهاست خالص و بی ریا

ربولی حسن کور دوشنبه 14 آذر 1401 ساعت 15:39 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
این قهر و آشتی ها که همیشه توی بچه ها بوده اما مطمئنا میتونن دوستهای خوبی بشن
متاسفانه خیلی از ما نتونستیم بچه هامونو درست تربیت کنیم

سلام
قهر و آشتی دنیای بچه ها که خودش مملو از صمیمیت و عشق هست و امیدورام در بزرگسالی هم دوست های خوبی بشن
متاسفانه ما سیاست های تربیتی غلطی رو انتخاب میکنیم وگرنه همه پدر و مادرها در تلاش برای تربیت بهتر هستند . برادر من دو تا دختر داره . واقعا رفتار دختر بزرگه با کوچیکه در سن برابر هم قابل مقایسه نیست . یعنی آسیبی که خودشون از تربیت هجومی و طلبکارانه نسبت به خانواده ما داشتند میبینند به مراتب بالاست و الان در کوچیکه محبت و دوست داشتن دو طرف رو مرتب بیان میکنند . در شش سالگی بزرگه ازش میپرسیدند اسم مامان جونت چیه میگفت مامان جون من رفته پیش خدا اون عشق بود عزیز بود و جالبه قبل از بدنیا اومدن اون فوت کرده بود و به مامانم میگفت تو مامان پدرمی . اگه تو بمیری بابا جون میره زن میگیره اون میشه مامان جون و پدر ومادرش می خندیدند و در مقابل اعتراض من میگفتند بچه است و پدر و مادرم هم چیزی نمیتونستند بگن . ولی الان همون حرف ها رو داره به سمت خانواده مادری میزنه و خب خنده ای در کار نیست و خودشون دارن اذیت میشن . به خاطر همین رفتار کوچیکه رو مردمی تر بار آوردندو دارن درست تر تربیت میکنند

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.