honey moon5

هفته گذشته به کلی اتفاق های بد سپری شد که بعدا در موردش مینویسم

چهارشنبه عصر سنگ گفت هتل بگیر بریم دیزین . نیاز  به استراحت و دور شدن از این محیط داریم . یک گشتی در هتل ها زدم و برای یک شب هتل جهانگردی دیزین رو رزرو کردم .

پنجشنبه  17 /4

صبح زود بیدار شدم و بعد از جمع و جور کردن و مرتب کردن خونه برای ناهار کتلت درست کردم  و ملافه و روبالشتی و روفرشی برداشتم و البته برای آینه لباس و حوله و بعد از خوردن صبحانه  ساعت 10:30حرکت کردیم  . از اتوبان تهران شمال رفتیم و واقعا مسیر رو کوتاه کرده بود . ساعت   12 به هتل رسیدیم . محوطه بسیار زیبا بود . پذیرش گفت ساعت تحویل اتاق ها 2 هست . کوله پشتی وسایل رو گذاشتیم و تصمیم گرفتیم بریم کنار رودخونه ناهار بخوریم . رفتیم سمت روستای وارنگه رود و یک قسمتی رو پیدا کردیم که زمین مسطح بود و رودخونه رو محلی ها بصورت سد های کوتاه در آورده بودند تا از شدت حرکت آب کم بشه . همه جا هم درخت کاری و سایه . مقابلش هم دو تا آقا آش می فروختند و از هر کسی که میخواست بره سمت رودخونه خواهش میکردند که آشغال نریزند .از اونجایی که سنگ بشدت از زیرانداز انداختن و روش نشستن بدش میاد از قبل کتلت ها رو ساندویجی درست کرده بودم و همینطور که پا برهنه داشتیم تو آب قدم میزدیم غذامون رو خوردیم . به آینه که حسابی خوش گذشته بود و چون اولین بارش بود که تو آب راه میرفت کلی کیف کرد و سنگ جمع کرد و از اونجایی که خیلی سطح آب کم بود کمی بالاتر از مچ پای من و جریان خیلی کند خودمون دقایقی کنار ایستادیم و دل سیر بازی آینه رو تماشا کردیم . هر چند دقیقه هم میومد کنار ما و میگفت آب سرده . ساعت 2 بود که آینه رو بزور از آب کشیدیم بیرون و بعد از تعویض لباس هاش به سمت هتل رفتیم و بعد از دقایقی اتاق رو تحویل گرفتیم . اتاق بالکن دار رو به پیست رزرو کرده بودیم . به محض ورود تمامی دستگیره و پریز و هر چیزی که امکان تماس دست رو داشت الکل زدم بعد روی تخت ملافه انداختم و روی بالش ها روبالشی کشیدم روفرشی رو هم انداختم کنار تخت تا اگر آینه از رو تخت نشستن خسته شد و خواست رو زمین بازی کنه راحت باشه . اتاق و سرویس بهداشتی تمیز بود ولی  روی میز بالکن کثیف بود که اطلاع دادیم اومدند تمییز کردند . با خودم سفره یکبار مصرف برده بودم رو همه میزها کشیدم و تقریبا بابت محیط خیالمون راحت شد . بعد از تعویض لباس ها خوابیدیم . ساعت 4 بیدار شدیم و بعد از یک دوش دلچسب سنگ چای درست کرد و نشستیم بالکن و از محیط لذت بردیم . اون روز مسابقات بوکس اونجا برگزار میشد و حسابی شلوغ بود و صدای تشویق میومد . ساعت 5 آینه بیدار شد و گفتیم بریم کمی در محوطه بگردیم . اول رفتیم سمت تله کابین که گفتند ساعت کاریش تا 4 بود و برنامه نله کابین رو گذاشتیم برای فردا . جاده دیزین به شمشک مسدود بود و ما اون مسیر رو پیاده رفتیم بالا . نزدیک 40 دقیقه بالا رفتیم و چون در امتداد رودخونه بود صدای آب بگوش میرسید و آینه همش خواهش میکرد بره رودخونه . یک جایی رو بلاخره پیدا کردیم و چون جریان آب قوی بود فقط سنگ پاهای آینه رو داخل آب کرد و دستاش رو شست تا بلاخره بچه راضی شد . وقتی برگشتیم پایین ساعت نزدیک 7 بود . کمی در آلاچیق های قشنگ نشستیم . کلی مردم اومده بودند و در محوطه کلی سگ بود . البته خیلی هاشون صاحب  داشتند . آینه تقریبا اکثر سگ های اونجا رو ناز کرد . البته چون بهش گفته بودیم بی اجازه به هاپوی کسی دست نزنه از همشون اجازه میگرفت و خوب اکثرا هم با روی خوش قبول میکردند . ساعت 8 رفتیم رستوران هتل که بر خلاف رستوران هتل میگون غذای اینجا خوب و خوشمزه بود . بعد رفتیم اتاق و تقریبا تا ساعت 12 با سنگ از هر دری صحبت کردیم و آینه هم با اسباب بازی که برده بودم مشغول بود

جمعه 18 /4

من ساعت 6 بیدار شدم و آهسته رفتم بیرون و کمی قدم زدم ساعت 7 برگشتم داخل اتاق که دیدم پدر و پسر هم بیدار شدند . آماده شدیم و رفتیم برای صبحانه . صبجانه از 7:30 شروع میشد و تقریبا خوب و کامل بود . ساعت 8:15 به سمت تله کابین رفتیم . کابین های آبی رنگ مسیر تله کابین دیزین به شمشک بود و تا خود شمشک می رفت . زرد رنگ رو نمیدونم برای کجا بود . قرمز تا نیم قله میرفت و تله سیژ هم داشت . سنگ به خاطر امنیت آینه گفت کابین سوار بشیم و فقط هم مسیر نیم قله کار میکرد . بهمون گفتند مسیر 20 دقیقه است اما 8 دقیقه ای رسیدیم . بسیار زیبا بود . یک دشت بزرگ پر از اسب های آزاد . کلی گوسفند . یک کافه هم اونجا بود و محیط رو خودشون هم گلکاری کرده بودند و دریاچه کوچیک هم درست کرده بودند با کاه نیمکت هایی زیر آلاچیق درست کرده بودند و پر بود از گزنه و بابونه و پونه و ... تاب هم داشت که من رفتم سوار شدم و کلی کیف کردم . دو ساعتی بالا بودیم و از تک تک لحظه ها لذت بردیم . موقع برگشت به اصرار من و صد البته به دلیل تعمیر کابین ها سوار سیژ شدیم و برای سنگی که بشدت از ارتفاع میترسه سخت بود ولی من و آینه کلی کیف کردیم و چون سرعتش از کابین کمتر بود 15 دقیقه ای زمان برد.

ساعت 11 برگشتیم اتاق و وسایل رو جمع کردیم و تحویل دادیم و برگشتیم خونمون و اینچنین سفر یک روزه ما به پایان رسید و کلی خاطره خوب برامون به یاد موند . آینه هم حسابی لذت برد

نظرات 8 + ارسال نظر
Zahra جمعه 1 مرداد 1400 ساعت 12:10

منم دوست دارم اون طرفها هیچ وقت نرفتم. به نظرمن وقتی شرایط مسافرت طولانی تر نیست چه اشکال داره همین جاهای نزدبک یک شب بمونیم. تنوع میشه کلی. ولی همسرم به نظرش خرج اضافه است وقتی میشه برگشت خونه. هر کی یه مدله شکر خدا :)))

میتونید صبح برید از محوطه و کوه استفاده کنید و شب برگردید،. من همسرم چون از رو زمین و زیر انداز نشستن بدش میاد مجبور شدیم هتل بگیریم وگرنه اکثرا ظهر اومدند و شب رفتند
من همسرم متاسفانه شرایط مسافرت طولانی حتی دو روزه رو هم نداره و خب بعد از چند سال واقعا یک آب و هوایی عوض کردن میرزید

گندم پنج‌شنبه 31 تیر 1400 ساعت 13:21 http://minima.blog.ir

سلام به به لذت بردیم
به نظر من سفر رفتن حتی کوتاه و نزدیک جسارت می خواد بعضی آدما خیلی در مقابل تغییرات کوچیک مقاومت می کنند . ولی وقتی می افتند تو دل یک تغییر مثل یک سفر شیرین حتی شده به اصرار دیگران تازه می فهمند چقدر هیجان انگیز و دلچسب هست ولی وقتی دوباره شرایط زندگی براشون عادی میشه دوباره همون آش و همون کاسه خوبه که این جسارت رو دارید برای خودتون زنگ تفریح بزنید.

اونقدر این مدت درگیر کارهای مختلف بودیم که واقعا نیاز به دور شدن از محیط داشتیم داشتیم و از اونجایی که شرایط سفر چند روزه محیا نیست ترجیح دادیم بریم و شده 24 ساعتی خودمون رو از دغدغه ها دور کنیم

شیرین شنبه 26 تیر 1400 ساعت 21:22 http://khateraha95.blogfa.com/

بسیار کار خوبی کردید
انشالله همیشه خوش باشید
غش کردم برای اینه کوچولو و کاراش خدا حفظش کنه براتون

ممنون
من هنوز دلم رو در لالجین و اون روستای قشنگ مسیر بین لالجین و علیصدر جا گذاشتم
خدا همه کوچولوها رو حفظ کنه

سینا پنج‌شنبه 24 تیر 1400 ساعت 19:58 http://spread-of-silence.blogfa.com

نمکدان را که پُر میکنی
توجهی به ریختن نمکها نداری ...
اما زعفران را که میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی
حال آنکه بدونِ نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست،
ولی بدون زعفران ماهها و سالها میتوان آشپزی کرد و غذا خورد.

مراقب نمک های زندگیتان باشید...
ساده و بی ریا و همیشه دم دستتان هستند.
ولی روزی اگر نباشند
وای بر سفره زندگی...!

نسترن چهارشنبه 23 تیر 1400 ساعت 09:33 http://second-house.blogfa.com/

همیشه بخوشی و گردش

ممنون عزیز

سحر سه‌شنبه 22 تیر 1400 ساعت 23:38 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

سطر سطرش با لذت خوندم
سعید اصلا اهلداینجور سفرهای ی روزه و ...نیست
نوش جونتون

منم از شانس همسرم اهل سفرهای چند روزه نیست و شاید بگم کا اهل سفر نیست اما الان به خاطر پسرمون که میخواد مجبوره بره و چون پیک‌نیک و رو زمین و زیر اندازنشستن رو وست نداره میگه شی بمونیم هتل
وگرنه فاصله یکساعته نیاز به شب موندن نداشت

محدثه دوشنبه 21 تیر 1400 ساعت 18:33

چه خوندنش هم لذتبخش و عالی بود… نمیدونم چی شده ولی حتما این سفر لازم بوده… همیشه به خوشی و امیدوارم خیر پیش بیاد.

ممنون عزیزم
بعضی وقت ها آدم ها لازم دارن شارژ بشن و از اتفاق ها و فشارهای روحی که بهشون وارد میشه دور بشن، واقعا لازم بود که حداقل 24 ساعت بدون فکر و خیال به اتفاق ها سپری کنم

ربولی حسن کور دوشنبه 21 تیر 1400 ساعت 01:11 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
خوشحالم که بهتون خوش گذشته
راستش فکر نمیکردم اون مسیر به جز اسکی چیز دیدنی دیگه ای هم داشته باشه. اما واقعا توی این موقع از سال هم مسیر شمشک به دیزین بسته بود؟
اون لذت بازی کردن در آب کم عمق را توی اولین سفرم در شش سالگی تجربه کردم. توی یه رودخونه نزدیک قم. اسمشو اصلا یادم نیست.

سلام
ممنون
کلا مسیر شمشک به دیزین خراب بود . انگار اصلا به مسیر نرسیده بودند و پر از چاله های بزرگ بود و مسیر هم از داخل محوطه هتل رد میشد . علفهای هرز و گیاه ها تا وسط راه اومده بودند .
امیدوارم پسر منم یادش بمونه . هر چند که خیلی کوچک هست و بعید میدونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.