دو سالگی

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود ---- آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود .

حس وحال 26 اردیبهشت هر ماه، از سال 97 دقیقا یه جوره . انگار همون ساعت 8 صبح روز چهارشنبه است که دیدمش و حس ناب رو تجربه کردم . از خدا می خوام که این حس خوب رو نصیب همه بکنه .

امسال به خاطر همزمانی تولد آینه و شهادت مولا علی (ع) تولد نمگیریم . هر چند که پارسال هم خودم نگرفتم  و کلا از اول گفته بودم میخوام تولد سه سالگی آینه رو خوب برگزار کنم . براش حتی کیک هم نخریدیم . در شب قدر دستای کوچولوش رو بالا گرفتیم و خدا رو شکر کردیم و دعا کردیم . البته انشالله عید فطر یک کیک بخریم و بریم خونه مادرم و یکم تولد بازی کنیم . ببینیم خدا چی میخواد تا اون  زمان .و صد البته عمه جون هم کیک درست خواهند کرد و برای یک روز دیگه تعطیلی عید فطر اونجا تولد بازی کنیم . انشالله .

دو سال رو باعشق و علاقه و شیرینی و کلی مهارت مهم گذروندیم . از یک و نیم سالگی یواش یواش مطالعاتم رو به سمت حوزه کودک سوق دادم . از بحرانی به نام بحران دوسالگی که گویا خیلی هم مد هست و همه ازش مینالند خوندم . و اما چیزی که من متوجه شدم  و در آینه و بچه هایی که همسن آینه دور و برم بودم دیدم .

از روز اول تولد  تا 1.5 سالگی هر شش ماه یکبار آینه دچار تحولات  رفتاری میشد که برای من اوجش یک سالگی بود که واقعا یک ماهی کاملا تمام نظم زندگیمون رو بهم زده بود . همون زمان که از دکترشون پرسیدم گفت بچه ها دارن بزرگ تر میشن و این حالت ها طبیعی است  فقط شما باید حوصله تون رو بیشتر کنید . از پایان 20 ماهگی کمی کله شقی به رفتارهای آیینه اضافه شد دو سه باری برای خواستن چیزی که ما مخالف بودم داد کشید و پاهاش رو زمین کوبید ولی از اونجا که طبق قول و قرارمون با سنگ رفتارمون  و حرفمون در اون مورد فرقی نمیکرد از سرش افتاد و فهمید با قشرق به پا کردن نمیتونه به خواستش برسه . البته تایید احساسات رو هم داشتیم . مثلا تا همین الان هرزگاهی برای خوابیدن بهانه میگیره و گریه میکنه و دور اتاق می چرخه و داد میکشه بغلش میکنیم میگیم میدونیم دوست داری بیدار بمونی و بازی کنی ولی الان وقت لالاست و می خوابیم ولی اگر به رفتاراش ادامه بده عصبانی نمیشیم و دعواش نمیکنیم و فکرش رو با موضوع و فعالیت جدید مثل بیا قصه بگم برات پرت میکنیم .اگر بخواهیم به کاری توجه کنه قصه با پسر قهرمان و خوبی به نام خودش میگیم که مثلا میخوابید یا اسباب بازی هاش رو جمع میکرد یا هر چیز دیگه . موضوع بعدی که خیلی یهویی باهاش مواجه شدم قدرت درک کلمات و جملات بود . یک شب که آینه داشت بازی میکرد من و سنگ صحبت میکردیم که من یک جوک گفتم که فقط در جمع زن و شوهری خودمون قابل گفتن بود . سنگ خندید . بلافاصله آینه رو کرد بهمون و اون کلمه رو گفت . هر دو شک زده شده بودیم  و یک اخم کردیم و وقتی آینه دید نمیخندیم و اصلا بهش توجه نمیکنیم مشغول کار خودش شد . اونجا بود که فهمیدیم دیگه از این به بعد باید بیشتر مواظب گفتارمون هم باشیم . از اون روز به بعد  افزایش لغت های احترامی رو بیشتر کردیم . سنگ بعد از تموم شدن غذا رو به من میکنه و میگه مامان شیشه مهربون ممنون که غذای خوشمزه درست کرده و یا من میگم بابا سنگ مهریون مرسی که ما رو بردی پارک و اینطوری الان آینه یاد گرفته از کلمات ممنون ، لطفا ،بفرمایید هرزگاهی که یادش باشه و کسی پیشش استفاده کنه ، استفاده کنه . خانواده های زیادی رو دیدم  که دم از بحران های سنی مختلف بچه هاشون میکنند . من و سنگ  فهمیدیم که بیشتر اون بحران ها از یک حرف نیودن حرف پدر و مادرها ، از دعواهایی که جلوی بچه باهم میکنند ، از سرکوب کردن احساسات بچه ها ، از متحد نبودن پدر و مادرها ، از رفیق نبودن بچه ها با پدر و مادرها شکل میگیره . به خاطر همین سعی کردیم این اتحاد رو بیشتر کنیم  و خدا رو شکر میکنم که امروز  پسرم  در این سن آروم هست . ما به استقلالش احترام گذاشتیم به انتخابش احترام گذاشتیم . از 22 ماهگی دیگه اصلا دوست نداره من بهش غذا بدم . خودش میخوره . درسته همه جا کثیف میشه اما با یک دستمال و جارو میشه تمیزش کرد . چه شب هایی که واقعا گرسنه خوابید اما سعی کردیم به استقلالش احترام بذاریم . اینجور وقت ها بیشتر سعی کردم غذاهایی درست کنم که با دست بتونه بخوره مثل کوکو ، پاستا . چه روزها و شب هایی که کل اسباب بازیهاش رو وسط اتاق خالی کرده و میکنه و خواهد کرد. بیشتر از قبل میخواد بفهمونه که منم هستم و به حرفم گوش بدید . حتی جنس بازی هاش هم عوض شده و بیشتر دنبال مورچه و دست زدن به زمین و خاک و گل هاست . خدا رو شکر داد نمیکشه ولی وقتی چیزی مطابق میلش نباشه هرزگاهی جیغ کوتاهی میزنه . دست بزن اون هم سیلی پیدا کرده ( خیلی کم )که مواقع مخالفتمون با کاری ازش سر میزنه و بعد که بلافاصله با اخم ما مواجه میشه سرش رو میندازه پایین و  میگه بشی( ب با فتحه ، یعنی ببخشید ) و بعدش بغض میکنه و خودش رو میندازه بغلمون و اون ناحیه کتک خورده رو بوس میکنه . در این ایام نگاه قاطع و کوتاه ابزار بسیار مفیدی برامون شده  هر چند که سعی میکنیم زیاد هم ازش استفاده نکنیم . تا زمانی که به خودش یا کسی آسیب وارد نکنه در بازی دخالت نمیکنیم . سعی کردیم شب ها نیم ساعتی بازی سه نفره انجام بدیم . از توپ به سمت هم با ترتیب قل دادن بگیر تا ساختن  خونه با لگو و خلق داستان بازی با مهره های شطرنج . وظایف کوچکی هم بهش محول کردیم . مثل خالی کردن طبقه پایین ماشین ظرفشویی و قراردادن وسایلی که در طبقات پایین کابینت ها قرار دارن و خطرناک نیستند . آوردن ظرف ها و چیدنشون در سفره . ریختن نوشابه و آب در لیوان   و هر چیزی که  خطری براش نداشته باشه . 


خدایا ممنون که بهم این فرصت رو دادی که شیرین ترین عشق عالم رو تجربه کنم  . انشالله که همه منتظران به زودی دامنشون سبز بشه و صدای کوچولوها در همه خونه ها طنین انداز
نظرات 8 + ارسال نظر
سولماز یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 ساعت 23:11

تولدش مبارک

ممنون

مینو یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 ساعت 22:35

کاش همه مثل شما با حوصله بودن
حداقل یه نسل خوب تربیت میشد
من که بابای بچه رو ندارم و البته چون خیلی مسولیت سنگینیه ترجیح میدم بچه نداشته باشم

شما لطف دارید

شیرین یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 ساعت 17:05 http://khateraha95.blogfa.com/

ای جونم انگار همین دیروز بود
خدا حفظش کنه

آره واقعا انگار همین دیروز بود

نسترن یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 ساعت 14:35

سلام
تولد گل پسرتون مبارک
ان شاالله بزرگ مرد بشه

سلام
ممنون عزیز دل

سحر یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 ساعت 12:26 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

راستش همه رو دوتا ندارن گلم من اسباب بازی تکی براشون گرفتم اما مدام دعوا دارن اونم شدید وجالب با مادرای دوقلو دیگه ام حرف زدم اونام تقریبا از از هرچیز دوتا خریدن چون واقعا اعصابت بهم می ریزه کل صورت هم چنگ زدن باورت نمی شه بااینکه ناخون ندارن اصلا...بازالان ی کم بهترن اما بازم دعواهاشون زیاد به محص تنهاشدن، موصوع اینه یکی ی چی دستش اون یکی ازش می گیره نمی زاره دستش بمونه و دعوا می شه ....باید مطالعه بیشتر کنم ممنونم

دنیای دوقلوها خیلی جذاب هست،. انشالله خدا نصیب همه عاشق دوقلو داشتن ها بکنه
خدایا منم دوقلو دوست دارمااااا

سحر شنبه 27 اردیبهشت 1399 ساعت 23:11 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

راستی تولد گل پسر مبارک یادم رفت بگم
مثل خودم و همسرم اردیبهشتی جذاب

ممنون عزیزم

سحر شنبه 27 اردیبهشت 1399 ساعت 22:22 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

از اون‌پست قشنگ هابود
دوقلوهای منم هرزگاهی ی تغییر رفتاراییی دارن مثل همون یک سالگی که گفتی و بحرانش
منم سعی دارم کم دعوا و بحث و دو دستگی ببین بین من و پدرشون اما متاسفانه ی دعوا بد ما داشنیم چندماه پیش و اونام شاهدش بودن واقعا بعصی وقت ها دلم می خواد خودم بزنم یا فریاد بزنم خیلی بهم فشار می یاد وقتایی که هر دو سر چیزی که دستم نیست مثلا ی اسباب بازی یا گوشی موبایلم که یدونه است هر دوباهم همزمان گریه و شیون می کنن و من نمی دونم‌چیکار کنم به هرکی بدم اون یکی گریه می کنه هرکی بعل کنم اون یکی گریه شدیدتر می کنه و واقعا درمانده می خوام گریه کنم و گاهی فقط نفس عمیق می کشم و سعی تو ایجاد فصای جدید می کنم و بعد چند دقیقه گریه می بینن خبری تیست بی خیال می شن....خدا صبر بده
درمورد بخش اخرم بگم واقعا بچه شیرینی داره که غیر قابل وصف حتی برای یکی مثل من که از اول بجه فراری بودم...و واقعا گاهی همسر می گه فکر نمی کردم انقد بچه دوست داشته باشی و انشاالله هرکی بچه می خواد خدا بهش سلامت و صالح نصیب کنه
این شبا مادر منم دعاکن خدا شفاش بده و گلم و ی مادری هم که خیلی گرفتار و درمانده دعا کن اسمش مریم امروز که دیدمش دلم می خواست گریه کنم پسرش مشکل روان پیداکرده و از خونه انداخته بودتش بیرون دعاکن خدا شفا پسرش بده...

سلام . انشالله که مادرتون به زودی زود صحیح و سالم و پرانرژی برمیگردن به روال زندگیشون
یک سوال شما از هر اسباب بازی حتما دو تا میخرید ؟؟؟ چرا ؟؟؟؟
من اگه جای شما بودم بعد از یکسالگی اسباب بازی ها رو یک عدد میخریدم و بهشون میگفتم که باید باهم بازی کنند . زیر یکسال این توانایی رو ندارن اما بالای یکسال یواش یواش کسب میکنند . اولش کمی سخت هست و با دعوا و کشمکش همراه میشه ولی یاد میگیرن . بهتون پیشنهاد میکنم کتاب به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن رو بخونید . در ضمن با همین بازی ها یاد میگیرن که مال من مال تو نکنند و راحتر ببخشن و با هم قسمت کنند. از طرفی با بزرگتر شدن هر کدوم هزینه های جداگانه پیدا میکنند . ممکنه بخواهید برای دخترتون طلا بخرید یا پسرتون رو بفرستید مدرسه فوتبال . هر کدوم هزینه ای متناسب با جنسیت بچه داره . در اون شرایط اگر از قبل چشم و هم چشمی و مال من و مال تو از قبل بین بچه ها بدرستی حل شده باشه راحتتر میتونید با حساسیت احتمالی اون یکی بچه تون کنار بیایین و با یک توضیح حل بشه

گندم شنبه 27 اردیبهشت 1399 ساعت 17:53 http://40week.blogf.com

سلام
تولدت مبارک ایینه جون
تولد شما کوچولو ها بزرگترین نعمتی هست که خداوند به ما میده و شما زیباترین هدیه خداوندی .
الهی که هر سال مامانت شاهد قد کشیدن و لایق تر شدنت باشه

سلام . ممنون
انشالله که هم کوچولوها در پناه خدا و زیر پرچم مولا علی در صراط مستقیم قدم بردارن و موفق باشن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.