تجربه از شیر گرفتن

عزاداری ها قبول

خیلی اتفاقی و یهویی تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش. البته حدود یک ماه پیش که دکتر برده بودم گفت باید از شیر بگیری و مهر ماه بگیرش تا غذا خوردنش به روال بیفته . از قبل شیر شبش رو حذف کرده بودم. البته از 8 ماهگی شیر شبش رو حذف کرده بودم و دو باری که مریض شد و غذا نمی خورد بلاجبار شب ها مجددا شیر دادم ولی در یک ماه گذشته شیر شبش قطع شده بود و نهایتا ساعت 10 شیر میدادم و دیگه نمیدادم و خودش بازی میکرد و بعد از خستگی میومد و چند باری می خواست و منم پتو رو میکشیدم رو سرم و اون هم بی خیال میشد و می خوابید و به تختش منتقل میشد. از طرفی یکی از کارهای خوبی که از ابتدا انجام دادم و تا امروز خیلی کمک حالم بود این بود که به ندرت آینه زیر سینه ام خوابش برد و همیشه اول شیر میدادم و بعد می خوابوندمش .سفر نیم روزه شمال جرقه از شیر گرفتن رو در ذهنم زد . حتی برنامه ریزی کرده بودم که آخر شهریور بریم سفر و اونجا این کار رو انجام بدم . در اون سفر نیم روز آینه ساعت 6 صبح شیر خورد و تا ساعت 8 شب که برگردیم نخواست و حتی وقتی رسیدیم خونه من خودم بهش گفتم بیا شیر بدم بهت . اون روز متوجه شدم براش خوردن و نخوردنش مهم نیست و قثط جنبه روانی داره .

یکشنبه 10 شهریور باید جایی میرفتم . ساعت 12 ظهر شیر دادم و خوابید و ساعت 3 آماده شدیم رفتیمو 10 شب برگشتیم و اونقدر خسته بود که خوابید . گفتم چقدر خوب پس استارت از شیر گرفتن رو میزنم . صبح دوشنبه بیدار شد و گفت (ام) بهش دادم و رفت پی بازی .ظهر مجددا خواست سرش رو گرم کردم  و ناهار خورد و خوابید و عصر هم رفتیم کلاس و شب هم برگشتیم خونه و شام خوردیم و چون از قبل از شیر شب گرفته بودم  و می دونستم اگر پتو روم بکشم و بخوابم نمیاد سمتم رفتم خوابیدم. صبح ساعت 7 بیدار شد و شیر خواست، براش صبحانه درست کردم و تو لیوان نی داری که براش جدید خریده بودم شیر نارگیل عالیس ریختم و رفتیم حیاط، یکم بازی کرد و شیرش رو خورد و یکی دو لقمه خورد و برگشتیم خونمون و در نهایت بهت همه که می‌گفتند نمیتونی تمام شد، البته الان هم هرزگاهی میاد و میگه اگ(ام)  و با یک وسیله ای سرگرم میکنیم و یادش میره، به همین مناسبت هم براش یک اسباب بازی آمبولانس خریدیم که کلی خوشش اومد

خدا رو شکر طبق گفته دکتر وضعیت غذاخوردن بهتر شده و از همه مهمتر روزی دوتا شیر کوچک عالیس میخوره، هنوز نمیتونه شیر معمولی بخوره، یا دنت طالبی یا عالیس نارگیلی

اونقدرها هم که فکر میکردم سخت نبود، گرفتن شیر شب برام به مراتب سخت تر بود، دکتر میگفت اینکه شیر شب نمی خوره یعنی آمادگی گرفتن شیر رو بدست آورده

نظرات 10 + ارسال نظر
دل آرام یکشنبه 24 شهریور 1398 ساعت 10:39

همکاری اطرافیان خیلی مهمه.

خیلی

گندم چهارشنبه 20 شهریور 1398 ساعت 19:08 http://minima.blog.ir

سلام واقعا بهت تبریک می گم من که شبا خواب ندارم هر 2 ساعت یکبار با جیغ و داد بیدار میشه و فقط می گه اِده تازه گیها بهش می گه آبه اده و تا شیر ندم نمی خوابه فقط یکبار دم صبح بعد از شیر اب می خواد . اصلا خواب ندارم روزها هم خدا نکنه ببینه یه مدت یک جا نشستم حتما میاد سراغم و طلبکار هم هست .

شب برای منم سخت بود، در یک پست جدا مینویسم چیکار کردم، اما اگر شیر شب رو بگیری خیلی خوب هست، شیر شب از یه زملگانی به بعد دشمن شماره یک دندون بچه ها محسوب میشه

خانمـــی چهارشنبه 20 شهریور 1398 ساعت 13:14 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

چه عالی که اذیت نشدی ... من البته اول روزو کم کردم و حذف کردم و بعد شبو ... کنجد من خیلی ی ی ی وابسته به شیر بود ولی خب باز هم از چیزی که فکر میکردم بهتر بود پروژه بعدی من حذف پوشکه که هنوز جرأت نکردم بهش فکر کنم

من فعلا به پوشک فکر نمی‌کنم، هم هنوز سنش کمه، تازه 16 ماهش هست و هم دکتر گفته حداقل باید سه شرط داشته باشه که فعلا نداره

فرزانه چهارشنبه 20 شهریور 1398 ساعت 09:05 http://khaterateroozane4579.blogfa.com/

چقدر عالی که تونستی راحت از شیر بگیریش
ای کاش در مورد نحوه از شیر شب گرفتنش هم میگفتی
و هم اینکه یادمه قبلا گفته بودی دکتر آینه گفته به هیچ وجه به زور به بچه غذا ندید ، میشه در مورد نحوه غذا دادنش هم بنویسی؟؟
ببخشید عزیزم ولی چون 4 ماه دیگه نی نی ام به دنیا میاد دلم میخواد روش برخورد باهاش را یاد بگیرم
از نوشته های تو خیلی تجربیات خوبی یاد گرفتم
در مورد جدا کردن جای خوابش هم نوشته بودی که خیلی مفید بود
ممنون که تجربیاتت را در اختیار ماها میذاری

سلام، حتما می نویسم
خوشحالم که حداقل به درد شما خورد

باران سه‌شنبه 19 شهریور 1398 ساعت 18:24 http://hamrahbabaran.blogfa.com

عاقا بلاگ اسکای حسابی قاطی کرده. کامنت دونی ها و قالب ها یه جوری شدن.
خواستم بگم عزاداری تو هم قبول حق باشه خود بخود کامنت قبلیم ثبت شد.

عزاداری های شما هم مورد قبول درگاه حق

باران سه‌شنبه 19 شهریور 1398 ساعت 18:20 http://hamrahbabaran.blogfa.com

سلام عزیزم. چقدر خوب. خدا رو شکر تونستی بدون اینکه اذیت بشه از شیر بگیریش. بچه ها چقدر متفاوتن. بعضی هاشون شدیدا به شیر مادر وابسته ن و خدا .
همشون رو حفظ کنه

سلام عزیز
دقیقا بچه ها دنیای تفاوت هستند، اصلا از یک متد نمیشه برای همه بچه ها استفاده کرد و همین نشون میده این کوچولوها چقدر باهوش هستند

Delaram سه‌شنبه 19 شهریور 1398 ساعت 11:08

وابستگی اش کم بوده. من دو ماه تلاش کردم تا از شیر گرفتمش. دو بار مادرشوهر گند زد. گفت بهش شیر بده. بچه یادش اومد و راه افتاد هی درخواست کرد. شب هم با بدبختی گرفتم.

بله وابستگی اش کم بود و فقط براش حالت عاطفی داشت، منم روز دوم دوستای مامانم خونه مامان بودند کلی حرف مفت زدند و به پسرم می‌گفتند برو لباس مامان رو بکش و بخواه که باعث شد بچه نیم ساعت مدام گریه کنه و با گریه خوابش ببره اما خدایی مادر شوهرم کلی تشویقم کرد و گفت هر موقع یادش افتاد بیار بزار پیش ما باهاش بازی کنیم یادش بره و مامانم هم گفت به‌ شرط جایگزینی با شیر پاستوریزه کار خوبی انجام میدی اما واقعا اون روز دوستای مامانم با انرژی منفی که فرستادند تمام وجودم رو بهم ریختند

سحر دوشنبه 18 شهریور 1398 ساعت 23:35

به سلامتی گلم
خوشحالم اذیت نشدید
دقیقا آیینه الان چند وقتشه یک سال و گنج ماه‌؟
من بچه ها شیر خشکی کردم و از شیر گرفتنشون برام خیلیییی سخت بود خیلی... تا شش ماه حدودا شیر دادم البته همراه با شیر خشک بود از اول.
آییته ببوس

سلام ، الان 15 ماه و 21 روز داره
بچه ها با هم متفاوت هستند ، نگهداری از دوقلو خیلی سخت تر هست و واقعا شیر دادن بهشون دشوار ،به هر حال سعی کن اگر دندون در آوردند یواش یواش شیر شیطون رو کم و قطع کنی ،البته با نظر مادرشون ، برای من از شیر شب گرفتن کمی سخت بود یک هفته پدرم در اومد ولی خیلی خوب بود و از همه مهمتر باعث شد شیر روز اش رو هم راحت قطع کنم

مرسی بابت انتقاد پذیری تون

خانم!!

24 خط نوشتی بدون اینکه یک فاصله بینشون ایجاد کنی!!

بهتره هر 4 خط یه مرتبه پاراگراف رو ببندید و از دکمه اینتر برای فاصله دادن استفاده کنید.

انتقاد ویرایشی موجه و به موقعی بود ،ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.