تابستان خود را چگونه سپری کردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از اون پنجشنبه های خوب تابستون هست . بوی کیک تو فضای خونه پیچیده . من از پودر کیک تک یا رشد استفاده میکنم . سریع و راحت . خونه تمییز و مرتب . آینه در خواب ناز ، سنگ سرکار و خودم اینجا . پنجشنبه ها کلاس زبان داریم . از اون کلاس مشترک هایی که لحظات فوق العاده ای رو با هم سپری میکنیم . آینه هم میمونه خونه مامانم البته اینبار چون مامان اینا سفر هستند گذاشتم پیش این یکی مامان جونش و کلی بهش خوش گذشته . آموزش زبان جدید کلی تو روحیم تاثیر گذاشته و تصمیم گرفتیم در پایان سطح A1 یک سفر به روسیه یا یکی از کشورهای روس زبان داشته باشیم .البته آموزش این زبان هم بی دلیل نبوده و شاید در آینده تصمیماتی بگیریم که این زبان به کمکمون بیاد . به اصرار سنگ دوباره پیانو رو از سر گرفتم . شاید نزدیک 9 ماه بود که جدی پشتش نشسته بودم . استادهای قبلیم رو دوست نداشتم . اینبار این استادم رو دوست دارم . سن کمی داره اما اصولش رو بیشتر میپسندم . هفته ای یک روز هم کلاس پیانو دارم . البته باز هر دو . اما نیم ساعت من آینه رو نگه میدارم و سنگ میره سر کلاس و نیم ساعت بعدی رو پدر و پسر با هم میگذرونند و من میرم سر کلاس . اونجا کلاس های مادر و کودک موسیقی هم داشت که متاسفانه با روز کلاس ما هماهنگ نبود. همچنان بدنبال یک کلاس مادر و کودک هستم . به سرای محله مون سر زدم نداشت . باید برم به سرای محله سمت مامانم اینا ببینم دارن یا نه . چند روز پیش هم رفتیم و کاپشن آینه رو خریدیم . تجربه پارسال نشون داد که الان قیمت ها مناسب تر هستند . البته نه واقعا مناسب، نسبت به پاییز و زمستان مناسب . قیمت ها چند برابر شده . من وقت یک کاپشن نیاز داشتم . شلوار و  پیراهن داره و تا وقتی اندازه اش بشه استفاده میکنم . مامانم هم براش دو تا شلوار سرهمی و کت و پلیور بافته . کفش هم یک چکمه خوشگل یکی از اقوام هفته گذشته براش از ترکیه سوغات آورده .خیلی خوشگل هست . امیدوارم اندازه اش بشه . احساس میکنم برای امسالش بزرگ و برای سال بعدش کوچک باشه . از بابت لباس گرم آینه خیالم راحت شد . برای خودمم پارسال یک کت چرم گرفتم . اگر قیمت ها مناسب باشن یک پالتو فوتر میخرم اگر نه با همون کت سر میکنم منتظر میمونم آخر سال off‌ بزنند تو حراج بخرم برای سال بعد . بوت هم 3 سال پیش دو جفت خریدم هنوز دارمشون و تا 3 -4 سال دیگه نمی خوام . سنگ هم چند تا پلیور میخواد . اصلا نداره . قرار شد بریم بازار از اونجا بخریم . هفته آینده میخوام خانواده سنگ رو دعوت کنم . خیلی وفته که نگفتم بیان . پدر بزرگ و مادر بزرگ سنگ رو هم می خوام بگم . خیلی دوست دارم خانواده خودم رو هم دعوت کنم اما متاسفانه مامان نمیتونه پله هامون رو بیاد بالا و وضع کمرش باز بده  از طرفی نداشتن فرنگی هم مزیت بر علت میشه .

سازمانی که بیمه تکمیلی هامون رو ازش رد میکنیم بلاخره بعد از گذشت سه ماه اعلام کرد مدارک پزشکی رو میتونید برای بیمه ارسال کنید . یعنی سه ماه پول رو داخل حساب خودش نگه داشته و تازه لیست رو رد کرده . واقعا به کجا چنین شتابان

ماشین حسابی خرج گذاشته رو دستمون . البته ماشین مال دوست سنگ هست که لطف کرده الان دو سالی میشه که داده دست ما و خب چون کارکردش زیاد بود از همون روز اول کلی بابتش هزینه کردیم . اون روز به سنگ میگم تعمیر کنیم ببر بده به خودش  تا ما به جد به فکر خرید ماشین جدید باشیم. البته دمش گرم در این سال ها عصای دستمون بوده . خدا از برادری کمش نکنه.

آینه بیدار شد . برم به وظایف مادریم برسم و براش ماکارونی درست کنم


نظرات 4 + ارسال نظر
شیرین چهارشنبه 13 شهریور 1398 ساعت 12:25 http://khateraha95.blogfa.com/

اره واقعا خرید الان بهتره کار خوبی کردی مبارک باشه

ممنون

مینا سه‌شنبه 12 شهریور 1398 ساعت 18:19

یه وقت به فکرت نزنه بری کشورای روسی برای زندگی و تحصیل اصلا بدرد مفت نمیخوره زبانش واقعآ سخته
مخصوصآ گرامرش
داسویدانیا

برای زندگی که اصلا، کلا من عاشق کشور خودم هستم و فقط برای گردش دوست دارم برم
خود استاد هم میگفت دستور زبان سخت دارم چون خنثی هم علاوه بر مذکر و مونث دارن فعلا که بدمون نیومده و رسم الخطشون کشته منو

سحر شنبه 9 شهریور 1398 ساعت 14:28

‌بچه داری بچه داری بچه داری
این در جواب سوالت
حسودیم شد کلی کار مفید کردی ایول
همسرت واقعا پایه است قدرش بدون
راستی هنوز فعالیت و کار خودت داری گلم؟

کار خرید و فروش و تحلیل رو بله دارم اما دیگه همسرم اجازه نمیده پروژه کاری بگیرم، بیمه رو هم فعلا در یکی از اتاق های دفترمون راه انداختیم اما اون طوری که فکر میکردم نبود و نیست، اونجا هم کسی هست ولی عملا کاری نیست و تا اواسط پاییز جمع میکنیم چون نه توانایی گرفتن دفتر مستقل و هزینه نیروی اونجا رو دارم نه اینکه درآمدی حاصل میشه که حتی بتونه هزینه های خودش و مالیات و چیزای دیگه رو پوشش بده، بیشتر رو بازار سرمایه کار و مطالعه میکنم
راستی کوچولوها چطورن، معلومه حسابی م‌غولت کردن، تا چشم بزنی دلت برای این رو هاشون تنگ میشه
همسرم پایه کارهایی هست که خودش دوست داره

گندم شنبه 9 شهریور 1398 ساعت 10:20 http://40week.blogfa.com

سلام گفتی کاپشن یاد سرمای دلچسب پاییز افتادم منم کامواهامو در آوردم دلم می خواد یه چیزی ببافم .هر چند تغییر فصل کمی اضطراب هم داره برام .
نونو های آیینه هم مبارکش باشه

سلام
ممنون
من عاشق پاییزم، اون سرمای دلچسب و تغییر رنگ های زیاد و نم نم بارون، کلا با هوای معتدل بیشتر حال میکنم تا تابستون گرم و عرق ریز
اگه دستتون در بافتنی تند هست خیلی خوبه من دستم اونقدر کنده که ممکنه یک شالگردن دو سه سالی طول بکشه عموما زحمت بافتنی ها رو مامانم میکشه
برای آسمان شلوار سرهمی بباف، خیلی قشنگ میشه، مامان برای پسرم بافته بود دیشب تنش کردم ببینم اندازه اش چطوره، حرف نداشت تا زیر بغل‌ش رو هم کامل میپوشونه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.