تاب تاب عباسی

این روزها سنگ مشغول امتحان هست و بسیار بسیار درگیر. شیطنت های آینه هم ده برابر شده و انرژی که ازم میگیره صدبرابر . عجیب به بوس کردن من علاقه مند شده و هر وقت که بیکار باشه و بازی جدیدی به فکرش نرسه میپره رو من و دهانش رو اندازه کروکودیل باز میکنه و لپم رو میکنه داخل دهانش و کلی تف میماله به صورتم و هر چند ثانیه یکبار هم سرش رو میاره جلوی صورتم تا میزان رضایتم رو بسنجه و چون این عمل براش زمان و مکان نمیشناسه فعلا بیرون رفتنی هیچ کرم ی به صورتم نمیزنم تا حداقل صورتم تمییز باشه و مدام در حال شستن صورت هستم .

هفته گذشته هر روز کابینت ها رو میریخت زمین منم دیدم  این روزی چند بار میریزه و من جمع میکنم تصمیم گرفتم تمییزشون کنم . هر کابینتی رو که می ریخت زمین وسایلش رو میشستم و تمییز میکردم و داخل و درهای کابینت رو دستمال میکشیدم و جمع میکردم . و اینگونه شد که الان چهار تا از کابینت های طبقه پایین تمییز شدند و مونده دوتا از پایین و کابینت های بالا . کلی هم  کابینت ها خلوت شدند و وسایل اضافی  و بدرد نخور رو دور انداختم . قبل از عید رفتم و چند تا شیشه برای دمنوش هام گرفتم . سایز شیشه ها اندازه شیشه خیار شور های بیرون بود . دونه ای 13 تومان . هیچ طرحی هم نداشت و فقط  درهای خوشگل رنگی داشت . دو هفته قبل رفتم که باز چند تا بگیرم گفتند 18 و قیدش رو زدم و برگشتم . دیروز که کابینت رو تمییز میکردم چهار تا شیشه همون سایزی که برای زیتون و خیار شور بود پیدا کردم . بردم زیر آب گرم حسابی شستم تا برچسب روش کنده شد و تصمیم گرفتم برم دو سه تا اسپری رنگ خوشگل بخرم تا درهاشون رو خودم رنگ کنم و چندتا گل و بلبل رو درشون بکشم و بشن شیشه دلبر مربا و قهوه و کاپوچینو . یعنی به بازیافت رسیدم .

برنجم باز شپشک گرفته . البته خدا رو شکر چهار پنج پیمونه بیشتر نیست . علتش رو نمیدونم . نمک ریختم . سیر انداختم . جای خنک نگه میدارم اما باز میگیره . حالا تصمیم گرفتم 5 کیلو 5 کیلو از انباری بیارم پاک کنم بزارم داخل یخچال . البته مشروط به این هست که پدر سنگ اجازه بده برنج هامون رو داخل انباریشون بزاریم . که فکر کنم بزاره .

تمییز کردن کابینت ها یک خوبی داشت و اون اینکه لیست خرید کلی رو دارم مینویسم . ما سه ماه یکبار میریم خرید کلی . دفعه قبل که رفتیم فروشگاه حبوبات و رب و بعضی چیهایی که می خواستم نداشت و چون عموما قبل از تمام شدن میریم خرید خونه داشتم اما الان واقعا خونه خالی خالی  شده .

تابستان هم می خوام فرش ها رو بدم بشورن و دیوارها رو دستمال بکشم . برای عید راستش درست و درمون کار نکرده بودم . اونقدر فشار جابه جایی زیاد بود که ما نهایتا باید تا اردیبهشت میرفتیم . البته الان هم خودمون برنامه رفتن رو داریم اما با خاطر آسوده .

راستی ماه رمضون برادر سنگ اسباب کشی کرد و رفت . البته فاصله خونشون 5 دقیقه راه هست . خدا رو شکر . خونه خوشگل و بزرگتری نسبت به این خونه این که بودند خریدند. انشالله خدا به تمام مستاجرها و به همه اونایی که دنبال تعویض خونشون هستند خونه ی دلخواهشون رو با دل خوش برسونه . هنوز نرفتیم دیدن خونشون . البته یکبار با ماشینمون براشون وسایل بردیم و به اصرار برادر سنگ رفتیم بالا اما هنوز کادو نخریدیم .برنامه ریزی اینکار به عهده سنگ هست و من یکی دوبار بهش یادآوری کردم گفته به موقع خودم میگم میریم .

آینه عاشق پارک هست و کافیه از دهنمون اسم پارک بیرون بیاد بلافاصله میگه تاپ تاپ . عاشق سرسره و تاپ هست و قیافه اش وقتی سوار سرسره میشه دیدنی است . یک ذوقی میکنه بیا و ببین .


نظرات 6 + ارسال نظر
سحر شنبه 1 تیر 1398 ساعت 12:16 http://delgirams.blogfa.com

شنیدم اگه یه مقدار از برنج یا حبوباتی که شپشک میگیره، بیست و چهار ساعت بذاری داخل فریزر و بعد با بقیشون قاطی کنی دیگه شپشک نمیگیره.. البته خودم هنوز انجام ندادما

برنج اینبار کم بود و تموم شد و فعلا ظرفش رو شسم و گذاشتم بیرون تا یکم ها بخوره . اینکار رو هم انجام میدم . فکر میکنم امسال برنج ها اینطوری شدند چون علاوه بر من مامان و خالم و زن عموهام هم میگفتند که برنج هاشون شپشک زده

شیرین شنبه 1 تیر 1398 ساعت 08:45 http://khateraha95.blogfa.com/

عزیزم ظرف برنجتو عوض کن درست میشه
بعضی ظرفها این مدلین
خدا این وروجک شیرین رو براتون حفظ کنه و کنارش حسابی لذت ببری

من الان یازده سال از این ظرف استفاده کردم در یکساله گذشته این مشکل پیدا شد اما باز عوض میکنم

پرنسا پنج‌شنبه 30 خرداد 1398 ساعت 15:49

ظرف برنج رو شستی بعد برنج ریختی؟ظرف رو کامل باید بشوری.

شستم، داخلش گفتند سیر بزار گذاشتم، گفتند نمک بریز ریختم اما باز گذاشت

فرزانه دوشنبه 27 خرداد 1398 ساعت 10:24 http://khaterateroozane4579.blogfa.com

انشالله که به زودی خونه دلخواهتون را پیدا کنید
خدا آینه عزیز را واست حفظ کنه

ممنون عزیز

گندم دوشنبه 27 خرداد 1398 ساعت 09:40 http://40week.blogfa.com

سلام دختر منم روز تولدش پارک رفت و سوار سرسره شدیم با هم تو بغل گرفتمش و سر خوردیم ،خلاصه دخترم مامانشو برد پارک . اما هنوز سوار تاب نشده

سلام . ای جانم . از این به بعد هوا خوبه و پارک رفتن هاتون شروع میشه

محدثه یکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت 11:06

کاش حداقل خونه حق مسلم هر زوجی بود... انشالا همه مستاجرها راحت بشن.. الان شما هم قرار اسباب کشی کنید؟

سلام . دنبال خونه هستیم . اگر پیدا کردیم انشالله .

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.