چکاپ آینه

آزمایش آینه رو دو هفته پیش انجام دادیم . پسرم خدا رو شکر اصلا اذیت نکرد و حتی صداش هم در نیومد و نشون داد که ترس ما بی دلیل بوه . ما برای آزمایش میریم آزمایشگاه نیلو . اتاق خونگیری کودک داره و آینه اونقدر اونجا با اسباب بازی مشغول بود که خیال ما راحت شد . وقتی جواب آزمایش رو گرفتم دو تا چیز کاملا مشخص بود . کم خونی که به گفته دکتر اکثر بچه ها دارن و حل میشه و جای نگرانی نداره و کم آبی شدید بدن . خب یک هفته ای بود که آب و شیر و حتی غذا نمیخورد . تمام کارم شده بود غذا درست کردن برای آینه و نخوردن. اما بیشتر نگران آب نخوردنش بودم . لباش ترک های عمیق داشت و روزی چندبار خون میود و رنگ پوشکش نارنجی شده بود و نهایت دو بار در شبانه روز ادرار میکرد و اون هم به میزان خیلی کم . پنجشنبه بردیم جواب آزمایش رو به دکتر نشون دادیم . گفت کم آبی بدنش و اینکه اصلا آب و شیر و آبمیوه نمی خوره جالب نیست و جای نگرانی داره . متاسفانه 400 گرم وزن کم کرده بود . گفت فعلا از دندون خبری نیست . کمی گلوش ملتهب بود که بهش شربت داد و یک شربت  هم برای اشتهاش داد و گفت تا روز یکشنبه صبر میکنیم تا حداقل شروع به دریافت مایعات کنه وگرنه تماس بگیرید تا تصمیم جدیدی براش بگیرم .گفت این بچه تا الان اینطوری نبوده و علایمی که من میبینم از ترس و اضطراب هست . پرسید با هم مشکلی دارید گفتم نه . گفت جایی تنها گذاشتینش گفتم نهایت یکساعت پیش مادربزرگ هاش. گفت آینه بشدت پسر حساسی هست و داره رفتار محیط رو رصد میکنه . این بچه دچار ترس شده . حرفی که صبح مامانم هم بهم گفت . نیم ساعت گذاشتم  پیشش رفتم آرایشگاه وقتی برگشتم گفت شیشه با این بچه چیکار کردید شدیدا دچار ترس شده . اما واقعا چیزی به ذهنم نمیرسید . دکتر گفت حتی ممکنه صدای بلند حرف زدن یا یک زنگ تلفن یا هر چیز دیگه  این حالت رو براش به وجود آورده باشه . با کمی مراقبت محیطی این علایم برطرف میشه ولی چون کاهش وزن و نخوردن غذا و مایعات خیلی خطرناک هست اگر تا یکشنبه به آشامیدن و خوردن رو نیاره مجبور میشم سرم تجویز کنم و اگر با کاهش وزن مجدد باشه بستری. همونجا بی اختیار اشک از چشمام خارج شد . دکتر گفت این حالت به خاطر بی مسئولیتی یا عدم توجه شما نیست . بچه ها به پدر و مادر بلاخص مادر قوی احتیاج دارن . این یک وضعیت گذراست و خوب میشه و اصلا جای نگرانی نداره . اون شب کمی غذا خورد اما نه آب خورد و نه شیر . پنجشنبه خونه مامان خوابیدیم . جمعه بیدار شدیم و من و برادرزاده اولی رفتیم نون و خامه خریدیم و به قولش دوردور کردیم و آینه پیش مامانم بود . وقتی برگشتیم مامان گفت بهش کمی نان سنگگ دادم و نصف استکان آب ولرم خورده . موقع صبحانه خوردن هم باز یک استکان آب، بازی بازی خانم برادرم بهش داد . ولی همچنان شیر نمیخورد و کل شیر خوردنش در بیست و چهار ساعت به پنج دقیقه هم نرسید .با حجم آبی که خورد اما پوشکش تا ساعت 5 خشک بود و همه معتقد بودن که بدنش خیلی آب نیاز داره و هر چقدر فعلا بخوره جذب بدنش میشه . شب برگشتنی هم براش هندوانه خریدیم تا شاید امروز کمی بخوره و براش خوب باشه . الویت اولم آب هست و بعد از رفع این مشکل باید فکر اساسی برای غذا بکنم . البته غذای رقیق دوست نداره وگرنه عاشق غذاهای جامد و کلا غذاهایی هست که خودش با دست بخوره . این چند روز براش مرتب پنکیک درست میکنم . پنکیک چند غله که از آرد ذرت و آرد برنج و نان پدر شده خرمایی و زرده بلدرچین و جودوسر و شیره خرما و شیر هست و پنکیک /جودوسر و موز و شیره خرما و بیسکویت مادر پورد شده و شیر هست اینا رو دوست داره .

انشالله هیچ کوچولویی مریض نشه و تنشون سالم و سلامت باشه و لباشون خندون . انشالله که همه منتظرا به زودی دامنشون سبز بشه

نظرات 13 + ارسال نظر
دل آرام دوشنبه 8 بهمن 1397 ساعت 09:05

حال آینه چه طوره؟ امیدوارم بهتر شده باشه.
الان یادم اومد تو بازه ی زمانی نه ماه تا یکسال و یکی دو ماه دخترم خیلی کم آب می خورد. البته شیر می خورد و میوه های آب دار. ولی آب خیلی کم می خورد که باعث شده بود با عرض معذرت یبوست بدی بگیره. دلیلش رو هم نفهمیدیم. ولی انگار بلد نبود و وقتی تشنه می شد فکر می کرد باید شیر من رو بخوره. کم کم فهمید برا رفع تشنگی آب باید بخوره.

خدا رو شکر
بهتر شده و شیرم رو بهتر می خوره

فرزانه یکشنبه 7 بهمن 1397 ساعت 10:26 http://khaterateroozane4579.blogfa.com

عزیزم خیلی ناراحت شدم . انشالله که مشکل جدی نباشه و به زودی صحیح و سالم بشه .
همین که شروع کرده به خوردن نشونه خوبیه. نگران نباش .

توکلمون به خداست. امروز عصر با دکترش تماس میگیرم و شرایطش رو میگم . فعلا غذاهای باب میلش رو برای ناهار درست کردم ببینم کدوم رو اشتیاق نشون میده

پرنسا یکشنبه 7 بهمن 1397 ساعت 09:56

سلام فسقل چطوره؟ راستی سوره ابراهیم واسه ترس و آرامش کودک خوبه

سلام . فعلا با همون شرایط پیش میریم . هرچند که به اندازه دو بند انگشت هندوانه دیروز خورد و خدا رو شکر شب هم شیر خورد . اما امروز فعلا سمت چیزی نمیاد و مشکل آب نخوردن هم همچنان باقی است
از اینکه به یادش بودی بی نهایت ممنون

شیرین یکشنبه 7 بهمن 1397 ساعت 08:29 http://khateraha95.blogfa.com/

هیچی اندازه غذا نخوردن این وروجکها ادمو اذیت نمیکنه
برای فندوقمم ازمایش نوشته هیچی نمیخوره یهو اینجوری ده وگرنه خوب بود
خدا همه کوچولوها رو حفظ کنه انشالله

انشالله که تنشون سالم و سلامت باشن

حمیده شنبه 6 بهمن 1397 ساعت 20:28

سلام.من که میگم بخاطر همون گلوشه که ملتهب شده.آخه اگه التهاب باشه و گلودرد بچه ها هیچی نمیخورن حتی تو خواب.اگه بترسن تو خواب دیگه یادشون نیست و شیر شبو میخورن مگر اینکه واقعا درد داشته باشن نتونن چیزی قورت بدن.

سلام،التهاب گلوش زیاد نیست اما شاید از اون هم باشه،باز حداقل کمی شیر شبا میخوره اما نهایتا یکبار و کمتر از سه دقیقه،فقط نگران کم آبی بدنش هستم

حمیرا شنبه 6 بهمن 1397 ساعت 19:26 http://mytrueme.blogsky.com

آخی عزیزم :'(

شاید یه بار موقع خوردن شیر اتفاقی افتاد که ترسید یا حالش بد شد و الان شرطی شده؟

تنها شیر نیست،به آب آبمیوه غذا و حتی قاشق هم واکنش نشون میده

گندم شنبه 6 بهمن 1397 ساعت 18:08 http://40week.blogfa.com

سلام الهی پسر گلم
جلوش اب بخور و به به کن آب سرد با قطره چکون بهش بده
آب لیمو شیرین رو امتحان کن کمک خوبی برای التهاب و به دندون در آوردن کمک می کنه دختر اولی من چند روزی همین جور بود شیر غذا نمی خورد ولی اب لیمو شیرین رو خوب می خورد اب سیب هم امتحان کن از سرم نترس اگه لازم شد بزن اولش بچه ها کمی گریه می کنن و بعد راحت می خوابن
اگه خانواده شوهرم باشن می گن چشم خورده براش صدقه بده

اجازه نمیده چیزی به دهنش نزدیک بشه،قطره چکون هم چون دارو میدم هم فکر میکنه دارو هست و باز میکنه،از شانس لیموشیرین نمیخوره،حتی وقتی چهار قاچ کردم برنداشت
صدقه که بیشتر وقت ها کنار می زارم
آب میوه اصلا و ابدا نمیخوره،دیروز چهار بار آب سیب گرفتم اونقدر می موند سیاه.میشد از اول تازه اش رو میگرفتم با لیوان و نی و قاشق و شیشه امتحان کردم اما بیفایده بود
حالا انشالله فردا به خیر میگذره،اگر برای سلامتی شرم لازم باشه حرفی ندارم اما خب از درد کشیدن قلبم مثل همه مادرها به درد میاد

نجمه شنبه 6 بهمن 1397 ساعت 17:11

سلام عزیزم
والا خدا این بچه هارو داد به ما،تا متوجه شدیم پدر و مادرمون چی کشیدن.
ببین،من خودم آب زیاد می خورم،پسرم هم دیده من هی لیوان دستمه،عاشق آبه.خودت مرتب جلوش آب و غذا بخور،تا اشتهاش باز شه.
خاک شیرو و تخم شربتی رو امتحان کن.
من حتی با قطره چکونم شده به پسرم آب هندونه دادم.
هفت تا حمد براش می‌خونم،انشالله که مشکل به زودی حل شه

خاک.شیر رو همین الان می رم امتحان میکنم

دل آرام شنبه 6 بهمن 1397 ساعت 16:49

من دخترم یه بار ترسید، پنجره محکم بهم خورد و بچه ی مهمون موقع خواب دستش رو کشید.
یه بارم ده روز بیقرار بود و مدام گریه می کرد. در نهایت نفهمیدم چی شد خوب شد. فقط میدونم رفتیم شمال و از خونه ی مادرشوهر بیقراری اش شروع شد تا ده روز بعد از برگشت. نابود شدم تا خوب شد. غذا میخورد ولی بیقرار بود. اون موقع دکتر احتمال ترس رو داد. مدام بغلم بود.

واقعا این کوچولوها موجودات عجیبی هستند . فعلا ما هم علت رو نمی دونیم،انشالله که ختم به خیر بشه

سحر شنبه 6 بهمن 1397 ساعت 14:38 http:// senatorvakhaomesh. بلاگفا. Com

انشالله می خوره گلم واقعا دلم پیشش الان
توکل برخدا من تجربه ندارم اما انشالله زود زود مایعات زیاد می خوره و خوب خوب می شه
آمین برای دعای قشنگت

انشالله

دل آرام شنبه 6 بهمن 1397 ساعت 14:09


چه اتفاقی براش افتاده که اینطوری شده

دلم اونقدر میسوزه . اصلا اینکه اون همه کم کرده برام زجرآور بود

پرنسا شنبه 6 بهمن 1397 ساعت 13:17

حالا اگه فقط شیر بود میگفتیم طعم شیرت لابد عوض شده
چایی دوست نداره؟بهش چایی کمرنگ بده با نبات
موقع شیر خوردن یا غذا خوردن نترسیده از چیزی؟بچه ای نبوده سرش جیغ بزنه یه دفعه؟
بچه ها خیلی حساسن.من بچه ام یه شب نصف شب بیدار شد میگفت مار مار .یکساعت و نیم بیدار بود تموم لامپ ها رو روشن کرده بود زیر مبل ها رو نگاه میکرد حتی از سایه خودش هم میترسید میگفت مار.اونم خونه مادر شوهرم پیش بچه های خواهر شوهر بود اونروز.فرداش به مادر شوهر گفتم اینا با مار نترسوندنش گفت نه مار کجا بود .الکی گفت چون چند روز بعد اتفاقی یه مار پلاستیکی تو خونشون دیدم که بچه ها جلو خودم آوردن بچه ام ترسید.البته اونام بچه بودن تو بازی اینکار رو کرده بودن و متدر شوهرمم لابد فکر کرد من یه وقت چیزی بگم راستش رو نگفت.این بچه ترسیده .حتی شده از صدای به هم خوردن محکم در خونه.چند روزی باهاش بازی کن.تنهاش نذار .با بازی بهش آب بده.میوه بده .انشاالله خوب میشه.

اصلا اجازه نمیده چیزی به دهنش نزدیک بشه . پسرم تمام وقت پیش خودم هست . در دو هفته گذشته فقط یک ساعت گذاشتم پیش مادر همسرم و رفتم جواب آزمایشش رو گرفتم و 40 دقیقه هم گذاشتم پیش مادر خودم و رفتم آرایشگاه که اونقدر بهشون اطمینان دارم که مطمئن هستم بهش نازک تر از گل نمیگن و هر دو خیلی مراقبش بودند
تا حالا چایی ندادم . تازه هشت ماه و 12 روزه شده . اما گفتید امتحان کردم اصلا اجازه نمیده شیشه و استکان و لیوان نزدیکش بشه . فعلا هندوانه رو برش کوچک زدم گذاشتم جلوش. بیشترش رو له میکنه اما امیدم اینه که حداقل ببره دهنش
دکتر و مامانم که کاملا معتقد هستند ترسیده . حالا از چی نمیدونم .

دل آرام شنبه 6 بهمن 1397 ساعت 11:44

نگران شدم براش. حتما وضعیتش رو بنویس. حالا شده به یکی دو خط.
امیدوارم به سرم و ... نرسه. تو جایی که خوشحالش می کنه ببرش که حواسش نباشه آب بخوره یا حتی شیر. دخترم پارک که می رفت کنار بچه ها، خیلی آب می خورد و همچنین غذا. گرسنه می شد اشتهاش باز می شد. ببین با توجه به سنش چه جایی ببریش حواسش پرت میشه و گرسنه میشه

محیط های جدید باعث حواس پرتیش میشه و جذابیت محیط همون یک مقدار اشتیاق به غذا و آب خوردنش رو هم از بین میبره . فعلا از صبح درگیریم . نه شیر خورد نه آب نه حتی هندوانه . صبحانه هم نخورد . واقعا درمانده شدم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.