دور دور آینه است

آینه سرماخورده و این روزها بشدت بهانه گیر شده . البته من و سنگ هم فین فین کنان داریم زندگی میکنیم اما فعلا تمام فکرمون خوب شدن حال این وروجک خان شده . براش شلغم پختم حالش بهم خورد و نتونست قورت بدم . آب لیمو شیرین گرفتم دهنش رو باز نکرد . دنبال دمنوش مناسب شش ماه هستم که بتونم براش دم کنم البته اگر همکاری کنه و بخوره . با مطب دکترش هم تماس گرفتم و از دکترش پرسیدم که چه دارویی بدم پرسید تب داره گفتم نه گفت گلوش چرک کرده گفتم نه فقط عطسه میکنه و آبریزش بینی داره گفت بهش نوشیدنی های گرم مثل آب گرم با چند قطره آبلیمو بده . لباسش رو یک لایه اضافه کن . هیچ نیازی به دارو نداره . اما در کل این روزها حال نداره و بیشتر وقت رو می خوابه . موقع بیداری هم سعی میکنم بازی بازی بهش شیر و آب بدم . غذا نمی خوره منم اجباری رو خوردن ندارم . بهش بیشتر نون سنگگ که عاشقشه میدم .

آخر پاییز بسیار بسیار خوش خوشان آینه شد . از اونجایی که این یلدا اولین یلدای آینه بود دوست داشتم براش لباس هندوانه ای بخرم . پنجشنبه شال و کلاه کردیم و رفتیم بهار برای خرید اما جناب سنگ از هیچ مدلی خوشش نیومد و در میان تاکید من که حداقل یک شلوار قرمز یا سبز با یک تیشرت سبز یا قرمز بخریم یک لباس خونگی طوسی برداشت . از اونجا اومد بیرون و چشمش به نمایندگی TOMY افتاد و پرید داخل و دو تا اسباب بازی هم اونجا خرید . از اونجا اومد بیرون و یک دفعه دلش یک پیراهن مردونه رنگ خودش برای پسرش خواست و رفت یک شلوار جین و یک پیراهن مردانه و یک پولیور برداشت . از اونجایی که داشت از کارت بنده پول میکشید و خودش حواسش به صدای SMS های بانک نبود دستش رو گرفتم و آوردمش بیرون که داخل یک مغازه دیگه چشمش به یک بلوز و شلوار یلدایی افتاد . گفت شیشه پیدا کردم بریم اینو بخریم گفتم نمیشه گفت امشب تو مهمونی بچه ها همشون لباس هندونه ای قراره بپوشن چرا نمیزاری این بچه هم شبیه اونا لباس بپوشه یعنی چنان دوست داشتم وسط پاساژبکوبونمش به دیوار که حد و اندازه نداشت .رفتیم داخل و خانمه مدل های مختلف رو آورد و من یک شلوار سبز با یک بلوز قرمز خوشگل انتخاب کردم آقا فرمودند این چیه و در چشم بر هم زدنی همون شلوار رو با یک بلوز سبز خریداری کردند و من فقط شاهد جیرینگ SMS گوشیم بودم . بعد اومدیم بیرون داخل ماشین بهم میگه با شما خانما بیرون اومدن اصلا نمی صرفه مثلا اومدیم یک لباس شبیه هندوانه بخریم ببین چقدر خرید کردیگفتم خرید کردمممممممم. خدایی من خرید کردممممممممممممممم. هنوز نذاشتی اون لباسی رو هم که می خوام بخرم . به قول خودت الان شب بچه ها قراره لباس شبیه هندوانه بپوشن پسر تو چی بپوشه . این لباسی که تو خریدی شبیه خیاره. اما از حق نباید گذشت که همه لباس هاش قشنگ بودن اما واقعا تا آخر زمستون نیازی به خرید لباس نبود . بعد پرو پرو نگام میکنه میگه پولش رو از مامانت اینا نگیری اینا رو به مناسبت یلدا خودم برای پسرم هدیه خریدم . گفتم نمی گفتی هم نمی گرفتم . در ضمن حالا که کادو از طرف پدر به پسر هست لطف کن جلوی ATM نگه دار پول منو بریز به حسابم . میگه نمیشه کادو از طرف پدر و مادرش باشه .گفتم چرا اما باز واستا جلوی ATM  ونصف پولش رو بریز به حسابم . میگه نه  ،اصلا کادوی یک مادر دلسوز و فداکار به پسرش در اولین شب یلدای تولدش. کلی تو راه خندیدیم . الهی همیشه جیب مردا پر پول باشه و در این روزها هیچ مردی شرمنده زن و بچه نباشه . خدا روزی پاک و حلال و آسون نصیب همه کنه .

پدرم هر سال بهمون شب یلدا و چهارشنبه سوری آجیل و شیرینی میده . امسال با این قیمت ها از قبل ساز نخریدن رو زدم و گفتم بابا ما میاییم اینجا دور هم همینجا هم می خوریم الکی هزینه اضافه نکن اما از اونجایی که حرفم رو گوش نمیدن کار خودشون رو کردن . دستشون درد نکنه . راستش من بادام و پسته و فندوقش رو جدا کردم و پودر کردم و برای آینه نگه داشتم .

 عروسی دعوت بودیم که نرفتیم . تو این سرما کی باغ میگیره . خدای نکرده میرفتم و بچه ام سرماخوردگیش بدتر میشد چیکار میکردم . مادر داماد وقتی کارت ها رو آورده بود چون فامیل نزدیک بود گفته بود لطفا هر کی نمیاد اعلام کنید از قبل تا ما تعداد مشخص رو به باغ اعلام کنیم گویا نفری 250 ورودی بود . ما هم اعلام کردیم نمیاییم . کلا اهل عروسی قاطی نیستیم و اصلا نمیریم . حرف کادو بود به مادر سنگ می گفتم ما همین که نمیریم خودش کادو محسوب میشه . در ضمن ما نهایتا 100 کادو میخواستیم بدیم ، به پدر داماد بگید از 500 تومان سهم ما 100 کم کنه 400 برامون واریز کنه . پدر و مادر سنگ رفتند منم کادو رو نقدی دادم به مادر سنگ تا زحمتش رو بکشه و اون شب که عروسی بود ما هم خودمون رفتیم گردش و کلی بهمون خوش گذشت .

رفتار خانم برادرم با من همچنان مثل سابق هست . کلا از روز اول از من خوشش نمیومد. کلا بهم سلام نمیده و جواب سلام هم نمیده . دیالوگ هامون تا به امروز شاید به 20 تا جمله هم نرسیده باشه . اما از حق نگذرم که رفتارش با سنگ نسبتا مودبانه تره و شب یلدا با وجود اینکه باز جواب سلام منو نداد اما بلافاصله آینه رو از بغل من گرفت و زن دایی زن دایی گویان تا آخر باهاش بازی کرد و حتی غذاش رو هم داد . نسبت به بچه هاش هم جلوی ما حساسیتی نداره . یعنی حتی زمانی که دختر بزرگه اش نوزاد بود بغل ما گریه میکرد تا زمانی که خودمون نمیدادیم بچه رو ازمون نمیگرفت . راستش هنوز که هنوزه از دیدنشون خوشحالم . عاشق دختر بزرگه هستم . اون شب وقتی پرید بغلم مثل فیلما در اون چند ثانیه تمام مدت از جلوی چشام رد شد از روزی که تو بیمارستان نشونش دادن تا روزی که ساز دهنی سفارش داده اش رو براش خریدم و دادم بهش و برق شادی تو چشاش موج زد و آخرین دیدارمون شد . اون شب همون یک بغل تمام اینا رو برام زنده کرد . دختر کوچیکه هم اونقدر شیرین زبون بود که می تونستم درسته قورتش بدم اما خب ایکاش در میان انبوه اون مامان آینه گفتن هاش کسی توجه میکرد و بهش میگفت بهم بگه عمه . راستش خودم زیاد به این موارد توجه میکنم . مثلا مدام میگفتم برو به مامان جون بگو  فلان یا برو به بابا جون بگو فلان یا برو عمو سنگ رو صدا کن . اما کسی نبود که من رو بهش معرفی کنه . شاید درست بشه و از زبان اون هم عمه عمه گفتن رو بشنوم .

انشالله همه بچه ها سالم و سلامت باشن . از مریضی بچه ها خیلی ناراحت میشم . زبون ندارن بگن چشون شده و همش ناله می

نظرات 8 + ارسال نظر
دل آرام شنبه 8 دی 1397 ساعت 10:59

ده دقیقه بخور تاثیری نداره. حتی دکتر به من گفت بخور بذار و در و تمام منافذ اتاق رو ببند که کامل بخار کنه اتاق و دختر رو بذار تو یه چادر و بخور دقیقا بالای سرش باشه تا راحت نفس بکشه.

برای ما حمام بیشتر جواب داد. بخور رو روشن میکنیم تا هوای اتاق مرطوب بشه

گندم چهارشنبه 5 دی 1397 ساعت 10:08 http://40week.blogfa.com

سلام کرابیه همون زیره سبزه بارهنگ و ختمی برای سرفه خیلی خوبه مامانم بارهنگ و بادوم ساییده رو با هم می جوشونه برای سرفه .
شبها حتما با کلاه بخوابه یک کلاه سبک .

سلام
کلاه که اصلا نمیزاره بزاریم سرش. حتی بیرون خودش با دست در میاره پرت میکنه کنار. شبا هم تو خواب اگر بزارم بلافاصله بیدار میشه و درش میاره
حتما دمنوش رو درست میکنم . ممنون

دل آرام سه‌شنبه 4 دی 1397 ساعت 23:07

بیماری هم یه قسمت از زندگی بچه‌ها ست.
همین که تب نداره عالیه، برا آبریزش بخور بذار، و قطره بینی بریز روزی دوبار،
مبارکش باشه فسقلی

بخور شبا ده دقیقه ای میذارم . آبریزش بینی حل بشه همه چیز تموم میشه . فعلا اوضاع خودم بدتر از پسرم هست . باید خودم رو ببندم به دمنوش

سحر سه‌شنبه 4 دی 1397 ساعت 22:38 http://senator

آره ترس فایده نداره منم همین می گم.... دست رو دست گذاشتنم فایده نداره..... باید حرکت کرد می دونم.... این حرکتش که مهمه و نبودش عذابم می ده بیشتر حالت دردل داشت متاسفم منظوری نداشتم. دلم گرفته بود....

قصدم نصیحت کردن نبود . کاملا حال این روزها و غرها و بی حوصلگی ها و ترسهات رو می فهمم.

سحر سه‌شنبه 4 دی 1397 ساعت 21:26 http://senator

انشالله همی‌شه دلتون شاد باشه شیشه نگم چقدر دل نگران آیندم.....امشب انق. غر زدم و گریه ون بودم و.... آمین برای دعاهای قشنگت خدا خیر و برکت بده به همه زندگی ها
انشاالله عمه گفتن برادرزاده ات به زودی خوشحال ترت کنه و همیشه جمعتون جمع باشه

خدا بزرگه
به زمانی رو سپری کردیم که لوکس ترین میوه ای که وارد خونمون میشد خیار بود،به زمان خیلی زیاد چند سال که اگه بخوام از هر روزش بگم چیزی جز اشک به همراه نخواهد داشت،اون زمان نداشتن خودمون از یک طرف افزایش قیمت ها و وضعیت بد اقتصادی هم از طرف دیگه باعث.ترسونن میشد،شبی نبود که گریه کنم اما تاکنون به خدا بود،خدا رو شکر امروز آینده ایست که اون روزها ازش نترسیدیم،ترسیدن از آینده کار ابلهانه ایه،برای آینده نباید ترسید باید برنامه ریزی کرد و تلاش کردو معجزه خدا رو باور کرد

فروشگاه صنایع دستی کیخا سه‌شنبه 4 دی 1397 ساعت 17:57 https://kikha.ir

عالی بود

گندم سه‌شنبه 4 دی 1397 ساعت 17:57

دختر منم سرما خورده و خوب نمیشه یک شب تب کرد فقط و الان آبریزش بینی داره و عطسه امروز براش دمنوش کرابیه و کمی آبلیمو و نبات دادم و دیروز دمنوش نعناع شنیدم این گل های ختمی عباسی ریز و بنفش هستند خلط آورند به دختر اولی می دادم و پرسیاوشون هم تب بر خوبیه باز هم امتحان شده رو دختر اولم هست و جواب داد .
آسمان لیمو شیرین دوست داره ولی خوب غذا نمی خوره . شاید هم به خاطر مریضی اش باشه .
منم هنوز از دور هم جمع شدنتون خوشحالم

دمنوش کرابیه نمی دونم چیه
ختمی رو اتفاقا از یکی از دوستان همسرم که پزشک هست پرسیدم گفت برای خلط عالیه اما وقتی نداره نده
پسر منم کلا از غذا افتاده .همینطوری هم علاقه ای به میوه ها نداشت الان بدتر شده چی بشه به زور سیب بخوره اون هم بخار پز یا آب پز
ممنون

شیرین سه‌شنبه 4 دی 1397 ساعت 17:48 http://khateraha95.blogfa.com/

شیشه جونم من از وقتی فندوق بدنیا اومد زمستونها که حس میکردم سرما خورده بهش دمنوش گل پنیرک با بارهنگ چند دانه عناب و گل ختمی دو سه پر. میزاشتم حسابی دم میکشید گاهی دو قل هم رو گاز میزد با یه تکه نبات کوچولو فقط طعم بهش بده میریختم تو شیشش. و تا وقتی بره مهد سماخوردگی شدیدی نداشت
برای ابریزشش هم قطره کلرید سدیم اطفال دکترش داد عالیه هنوزم میرزم بینیش باز میشه
کلا بچم تا دوسالگی با اینها سرماخوردگیشو خوب کردم
بهترین کارو کردی نرفتی عروسی
منم فندوق 3 ماهه بود عروسی پسر داییم بود نرفتم عوضش برای زایمانشون دوبرابر کادو دادم

ممنون از راهنماییت،امشب می رم و بارها و پنیرک میخرم الباقی رو دارم،
من کادو رو دادم خودم رو راحت کردم،یکبار کادو ندادم گفتم پاگشا بهش میدم از شانس مادر شوهرم.پاگشا کرد اون عروس و داماد نیومدند ،چندبار هم خواستیم عید بریم خونشون گفتند ما آمادگی نداریم الان هر جا میشینن میگن از ترس کادو دادن نیومدند عروسی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.