شب سخت

جمعه سنگ جلسه داشت و 6 صبح رفت منم بلند شدم دستی به سر و روی خونه کشیدم و گفتم تا ساعت 8 که آینه بیدار بشه کارهای مقاله ام رو تموم کنم . طبق عادت شصت پامو بردم جلو تا پاور کیس رو بزنم دیدم نیست خم شدم دیدم اصلا کیس کامپیوتر نیست . من کارهای مهم خودمو برای اینکه سنگ بهشون دست نزنه و احیانا پاک نشه با کامپیوتر دسکتاپ می کنم و با لب تاپ هر دومون کار میکنیم . سنگ اصلا به اون کامپیوتر کاری نداره.با سنگ تماس گرفتم گفت چند روز پیش برای بخش حسابداری دفتر کامپیوتر کم داشتند منم اومدم خونه اونو بردم . گفتم می تونی الان برام از رو اون فولدرهایی که می خوام یک کپی بگیری که گفت بچه ها ویندوزش رو عوض کردند و این یعنی همه چیز پرید هوا . داشتم سکته میکردم . مقاله ام ، پایان نامه ام ، اون پروژه اقتصاد سنجی، منابع بیمه و حتی بروشورهای تبلیغاتی که برای کار خودم زده بودم همه اونجا بودند . از شدت عصبانیت و ناراحتی با صدای بلند  زار زار گریه میکردم . از اون روز دچار اسپاسم عضلانی گردن و کتف و شانه شدم . ظهر برگشت خونه . آروم انگار نه انگار که زحمات چهار ماه گذشته ام رو در کسری از ثانیه هدر داده . گفت منم ناراحتم اما الان نمیشه کاری کرد و تمام . رفت دوش گرفت و آماده شد تا ناهار بریم خونه مادرش. هنوز طلبکار هم بود که تو چقدر بی مسئولیتی که یک کپی از کارهات تو هارد نریختی . تا شب باهاش حتی یک کلام صحبت نکردم . هر چقدر شوخی کرد رفت بستنی مورد علاقه ام رو گرفت برام فیلم گذاشت باهاش حتی به ضرورت هم حرف نزدم . ساعت  بود که آینه رو خوابوندم و خودم کتاب جز از کل رو برداشتم و رفتم داخل اتاق آینه که دیدم اومد . گفت بیا بریم اتاق خودمون می خوام باهات صحبت کنم . جواب ندادم . دستم رو گرفت و گفت بچه بازی در نیار کارت دارم . رفتم . تا نشستم رو تخت ، سرم رو بوسید و گفت ببخشید باید قبلش بهت می گفتم . از صبح خودمم ناراحتم . می دونم و به چشم دیدم که چقدر براشون زحمت کشیدی. اما حواسم نبود . دسستم خالی بود نمی تونستم یک سیستم جدید بخرم گفتم اینو ببرم . اما می دونم باید بهت میگفتم یا اینکه خودم قبلش اطلاعات رو بر میداشتم . گفت و گفت و گفت و منم اشک هام همینجوری سرازیر میشد . این اولین بار نبود آخرین بار هم نیست که وسایل خونه یا شخصی منو راحت میبره و یگه نمیاره .یک سال پیش هم یک روز دیدم پلوپزم نیست .ازش پرسیدم گفت بردم دفتر .باز خدا رو شکر من ازون خانم هایی نیستم که چند شب برم خونه مادرم بمونم وگرنه خونه رو بار میزد میبرد . متاسفانه پدر خودمم همین اخلاق بد رو داشت . این سنگ چرا به بابای خودش نرفته از شانس رفتارهای هم خوبش  و هم بدش به بابای من رفته .به هر حال اگر یک روز دیگه اینجا طولانی مدت ننوشتم به احتما زیاد از دستش سکته کردم.

دیروز واکسن شش ماهگی آینه رو زدیم و مثل اون دو تا واکسن قبل ،تا ساعت 10شب همه چیز خوب و خوش بود و از ساعت 10شب به بعد چنان تبی کرد که ثانیه ای از کنارش تکون نمی خوردم . تبش تا 38.2 اومد بالا و اجازه نمیداد رو پیشونیش دستمال نمدار بزارم . پاهاش رو مرتب پاشویه میکردم تا اینکه بلاخره ساعت 12 خوابش برد . اما کل خواب به ده دقیقه نرسید که باز تب بالا رفت و رسما تا ساعت 5 صبح بچه در خواب ناله  و گریه میکرد و دور خودش می چرخید . خدا رو شکر ساعت 5 صبح باز تبش کاملا پایین اومد و شیر خورد و خوابید . باز 7 بیدار شد اما سرحال و بشاش . کمی بازی کرد و صبحانه خورد و باز شیر خورد و 10 خوابش برد . خدا همه کوچولو ها رو سلامت نگه داره و هیچ کوچولویی رو بیمار نکنه .

امروز قراره کار مهمی انجام بدیم .انشالله که خدا کمکمون کنه و خیر باشه

نظرات 12 + ارسال نظر
صبا چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت 04:11 http://gharetanhaei.blog.ir

فکر نمی کنم نصب نرم افزار جدید مشکلی واسه ریکاوری اطلاعات بوجود بیاره.

حتما با چند تا متخصص صحبت کنید، من به احتمال بیشتر از 90% میگم که میشه اطلاعات رو برگردوند

امیذوارم

گندم دوشنبه 28 آبان 1397 ساعت 09:36

توصیه اکید می کنم که هیچ اطلاعات جدیدی روی سیستم نریزند حتی نرم افزار هم نصب نکنند لطفا بدید یک شرکت متخصص این کارهزینه این کار هم جریمه همسرت باشه
یک شماره تلفن پیدا کردم برات تو میرداماده فکر کنم :
۶۲۹۴۸ - ۰۲۱ | ۵۴۱۱۴ - ۰۲۱

متاسفانه نرم افزار حسابداری رو ریختند و اطلاعات رو وارد کردند,ممنون امروز حتما باهاشون تماس میگیرم,خیلی لطف کردی

گندم دوشنبه 28 آبان 1397 ساعت 09:31

آخه منم از بعد از نصب ویندوز کمی از فایلها رو برگردودنم تازه نرم افزار اصل رو هم نداشتم بیشتر نرم افزار های دانلودی از اینترنت فایلها رو پیدا می کنند ولی برای نشون دادن به تو ازت پول می خوان بدین یک شرکت که کارش اینه خودم یک مقاله در این مورد نوشتم که تنها راهی که بشه اطلاعات رو از هارد برنگردوند اینه که با چکش خردش کنی در شرایط خاص آزمایشگاهی کلا میشه هارد رو از نو برگردوند.

ممنون, واقعا لطف کردی, تشکر از راهنمایی تون

دل آرام یکشنبه 27 آبان 1397 ساعت 18:52

یه جوری خالی کن خودت رو.
من اینطور وقتا اسکواش بازی می کنم، محکم توپ میزنم تخلیه میشم

منم اسکواش دوست دارم, اما نمی دونم از کجا شروع کنم و کلا هزینه اش چقدره, ممنون میشم راهنمایی ام کنی

سحر یکشنبه 27 آبان 1397 ساعت 16:47

شیشه جان من مطمئن نبودم پرسیدم بهم گفتن خیلی خیلی راحت حتی بعد از عوض کردن ویندوز با ترم افزار ریکاوری درایو سی می شه برک
کردند
بارها بارها همسر این کارو کرد

باید خودم برم دفتر یکبار امتحان کنم اگر نشد بدم بیرون

صبا یکشنبه 27 آبان 1397 ساعت 15:38 http://gharetanhaei.blog.ir

سلام

میشه اطلاعات رو برگردوند. من از بعد از پارتیشن بندی و نصب ویندوز هم برگردوندم. همه چیز رو حتی فایل هایی که حاوی آیکن بودن. به نظر من ببرید پیش یه آدم متخصص تا اطلاعات رو براتون بگردونه.
درسته همسرتون 100% مقصره ولی شاید هاردتون می سوخت خود به خود!! همیشه چندتا بکاپ از کارهای مهم تون رو جایی اپلود کنید.

مشکل اینجاست که روش الان سیستم حسابداری نصب شده و ثبت زدند

سحر یکشنبه 27 آبان 1397 ساعت 14:59

خداروشکر که همسرت آنقدر درک بالایی داره واقعا جای تحسین
کاش می شد کمکی کنم بزار ی بررسی کنم اگه چیزی دستم اومد خبر می دم.
راستی گلم ی هارد ارکسترال تهیه کن و عکس و فیلم اونجا ذخیره کن برای من بعد انشاالله

ممنون

سحر یکشنبه 27 آبان 1397 ساعت 14:26

خیلی خیلی ناراحتم نمی دونم جای تو بودم چیکار می کردم اما گاهی با خودم می گم مردا باید ی جایی بفهمن که بابا همه چی سریع حل نمی شه یادشان بمونه به قول سعی. گاهی شدت عمل باید زیاد باشه تا تو حافظه طرف بمونه بدون اجازه کاری نکنه
راستی شیشه مگه تو دفاع نکرده بودی و تحویل نداده بودی؟البته منم دفاع کردم تحویل ندادم.
بگرد تو ایمیلهای به استاد راهنمای دادی پیدا کن بالاخره براشون فرستادی چک کنن
انشاالله دیگه برای هیچکس پیش نیاد

تحویل نداده بودم, مقاله ای که داشتم کار میکردم بیشتر برام مهم بود, اصلا الان برام مقاله ها مهم هست و اون کار اقتصاد سنجی,
پایان نامه رو قبل اصلاح نهایی رو به استاد ایمیل کردم و کار نهایی رو با فلش تحویلش دادم
خودش بدتر از من ناراحته ,بلاخص که دیشب یادم افتاد تمام عکس های بارداری و تولد تا چهار ماهگی پسرم رو از رم گوشی و دوربین ریخته بودم اونجا.اینکه قرار بود این کامپیوتر منتقل بشه به دفتر ایده من بود ولی من منطورم دفتر بیمه بود نه اونجا و نه اینکه ویندوزش عرض بشه
قبول دارم که یه جاهایی کوتاه اومدم و شاید همین وتاه اومدن ها این اتفاقات تلخ رو رقم میزنه اما صادقانه باید بگم مواردی هم بوده که من خرابکاری کردم و تمام سرمایه زندگیمون رو از دست دادم و همسرم نه تنها حتی سرزنشم نکرده دستم رو هم گرفته و کمک کرده و گفته تجربه خوبی کسب کردی,اگر صبورم صبوری دیدم ,هر چند که در شرایط فعلی با حضور یک بچه کنجکاو کار کردن و چهار ماه وقت روش گذاشتن و یک شبه بر باد رفتن برام خیلی خیلی خیلی ناراحت کننده است

دل آرام یکشنبه 27 آبان 1397 ساعت 13:21

الان همسرت زنده است؟ عصبانیتت از من کمتره. من بودم می کشتمش. پایان نامه و مقاله و .... شوخی نیست که آخه
از دست این مردا آدم کجا فرار کنه

ایکاش میتونستم داد و بیداد کنم, به خاطر همینه که الان بشدت دچار اسپاسم عضلانی شدم

گندم یکشنبه 27 آبان 1397 ساعت 13:13 http://40week.blogfa.com

سلام خیلی برات متاسف شدم یا بهتره بگم خیلی درکت کردم
اول خوشحالت کنم می تونی با نرم افزارهای ریکاوری بخش اعظم اطلاعاتت رو برگردونی یکسری فقط عکس ها رو برمی گردونن و یکسری فیلم و خوشحالت کنم که یکسری هم اسناد و داکیومنت ها را برمی گردونن البته منوط به اینکه دیگه فایل جدیدی روی سیستم ریخته نشه تا ریکاوری کامل انجام بشه .
حالا چرا درکت کردم :
چند روز مونده به ارائه پروپازال لب تاب رو بردم دانشگاه روی میز بود و یک کارمند دانشگاه سیستم منو جوری گذاشت که سیم شارژرش آویزون بود اومدم رد بشم لب تاب خورد زمین می دونم که تمام صورتم پر از اشک بود و هیچ جور اشکم بند نمی اومد و زار می زدم که پایان نامه ام و تا لب تابم که صفحه اش خورد شده بود بالا بیاد جون من هم بالا اومد و از یک گوشه صفحه که کمی پیدا بود فایل ها رو برام روی یک دی وی دی ریخت .
من فایل ها مهم درسی ام رو به ایمیلم هم می فرستادم تا از هر جا بتونم بهشون دسترسی داشته باشم

چون ویندوز عوض کردند امکان ریکاوری نداره,دیروز بچه ها اونجا کلی تلاش کرده بودند اما نشد که نشد,,

شیرین یکشنبه 27 آبان 1397 ساعت 12:09 http://khateraha95.blogfa.com/

من همیشه حس میکردم خیلی صبورم ولی خداییش شیشه تو خیلی خانمییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی و صبورییییییییییییییییییی و دربرابر شوهرت خیلی بزرگواری میکنی والا نمیئدونم چی بگم
حق داری الان عصبانی باشی
انشالله بتونی سریعتر همه اونها رو دوباره انجام بدی

راستش با تمام وجود احساس میکنم شوهرم از اخلاق خوبم خیلی وقت ها داره سوء استفاده میکنه ,خدا میدونه کی صبرم تموم میشه
امیدوارم بتونم خیلی سریع جمع کنم باید نهایتا تا پنجم آدر کارهومو تحویل بدم

پرنسا یکشنبه 27 آبان 1397 ساعت 10:57

یه دانشمند اگه اشتباه نکنم شیمی دان بوده این نتیجه چند سال کار خودش رو میبره به یه دوستاش میده که بخونه و ایراداتش رو بگیره پیشخدمت دوستش به اشتباه تمام کاغذ ها رو تو شومینه میریزه که آتش درست کنه.بعد اون آقا نا امید نمیشه و دوباره میره همون کتاب رو مینویسه و دفعه دوم حتی از دفعه اول هم بهتر و خیلی ماندگارتر.خواستم بگم چون اون مسیر رو یه بار رفتی وقتی بخوای برای دفعه دوم بری پلن و برنامه کاملا تو ذهنت شفاف و روشنه و خیلی زودتر نتیجه میگیری.ناامید نباش

ااحتمالا اون دانشمنده بچه شش ماهه نداشته که همش تو دست و پاش وول بخوره و نذاره حتی صبح تا شب یک لیوان آب بخوره
منم تلاشم رو دوباره میکنم ,اما واقعا الان حالم خوب نیست,باید این خشم فروکش کنه بعد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.