اولین ها با تو

از دیدگاه من آینه همیشه خوابه ، خیلی به ندرت حرکتش رو حس میکنم . شاید در هفته دو بار. چهارشنبه وقت دکتر داشتم . رفتم و تا صدای ضربان قلبش رو برام گذاشت چشام رو بستم و کلی کیف کردم . دکتر گفت چه پسر شیطونی. گفتم دکتر اصلا شیطون نیست . الان در 27 هفته یکی دو بار در طول هفته میتونم تکوناش رو حس کنم . فکر کنم بیشتر مواقع خوابه . گفت چون آشنا نیستی و خستگیت زیاده نمیتونی متوجه تکوناش بشی. گفت هر وقت که تونستی یک چیز شیرین بخور و به پهلوی چپ بخواب و بعد از نیم ساعت تعداد حرکت هاش رو بشمار. همونجا هم با دستش شکمم رو گرفت و گفت ببین و برای اولین بار ضربه های تکان دهنده به شکمم رو حس کردم و بیشتر از قبل عاششششششششششششششششششششششششششششق شدم .

انشالله که دوستانم بارداری به مراتب راحت تر و شیرین تر و آسان تر رو به زودی زود به حق بانوی دو عالم تجربه کنند .


نظرات 8 + ارسال نظر
سحر دوشنبه 7 اسفند 1396 ساعت 11:24 http://sebatorvakhanonesh

قبلا هاکه به نی نی دارشدن فکر می کردم باخودم می گفتم یعنی ترسناک یا استرس زاهست تکون بچه
اما الان مطمینم که خیلی قشنک خیلی خوشحالم براتون

انشالله که بزودی چنان لذتی از وجودش در درونت ببری که خودت اعتراف کنی که هیچ لذتی بالاتر از اون رو در درونت احساس نکرده بودی

مامان گندم یکشنبه 6 اسفند 1396 ساعت 18:15 http://40week.blogfa.com

اینم آدرس وبلاگم
من تو هفته 21 هستم

خدا نی نی گلت رو حفظ کنه

فری خانوم یکشنبه 6 اسفند 1396 ساعت 13:07 http://656892.blogsky.com

ای جانم پسر شیطونمون

شیرین یکشنبه 6 اسفند 1396 ساعت 12:00 http://khateraha95.blogfa.com

ای جونننننممممم
خدا حفظش کنه این پسر کوچولوی شیطونو
اره عزیزم همیشه بارداری اول کمتر تکونهاشو حس میکنی وگرنه این وروجکها یک دقیقه هم یه جا نمیمونن مامانی

خدا همه کوچولوها رو در امان خودش نگه داره

samira یکشنبه 6 اسفند 1396 ساعت 11:14 http://sama92.blogfa.com

عزیزم حتما حس عاشقانه وجالبی بوده
مرسی از دعاهای از عمق وجودت
من این دعات رو به خیلی به خودم گرفتم

انشالله که به زودی بیایی و خبر خوش بهمون بدی

مامان گندم شنبه 5 اسفند 1396 ساعت 19:13

قبلا با اسم mini می نوشتم گفتم بذار با اسم وبلاگ خودم برات بنویسم .
من هم کمتر حس می کنم حرکاتش رو گاهی خیلی کم این حس رو دارم . جالب بود اوایل چهار ماهگی یک کوچولو خیلی ناز رو از تلوزیون دیدم و از ته دل گفتم وای چه نازه که دختره حسود من یک تکون ناگهانی خورد و تا حالا همچین ضربه ای رو حس نکردم

سلام عزیز, پس آدرس وبلاگ کو؟؟؟؟
شما چند هفته ای؟ منم تا حالا ضربه محکم حس نکردم, هر چند که از روزی که از پیش دکتر برگشتم هرزگاهی نقطه خاصی از شکمم بالا میاد و ضربه میزنه

نجمه شنبه 5 اسفند 1396 ساعت 14:58

عزیزم.
جز بهترین اتفاق های بارداری حس کردن همین لگدهای کوچولوشونه.من فک کنم خیلی دلم برای این قسمت بارداری تنگ شه.
خدا نگهدار همه ی نی نی های تو راهی باشه.

به من که یه حس آرامش میده, یعنی همه چی آرومه من چقدر خوشحالم

دل آرام شنبه 5 اسفند 1396 ساعت 12:41

ای جانم
حالا بذار دنیا بیاد. معنی عشق مادری رو می فهمی. خیلی شیرینن بچه ها

بچه ها عشقن, من از همین الان به فکر دومی هستم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.