نیمه پاییز

این وبلاگم دو ساله شد و سابقه وبلاگ نویسی من ، فکر کنم به ده سال رسید . تا به امروز کلی وبلاگ در زمینه های مختلف ساختم و مطلب نوشتم . اما این وبلاگ برام متفاوت تر از همه اون هاست . بیشتر شبیه خود واقعی ایم هستم یا اصلا بهتره بگم خود واقعی ایم هستم .

پاییز داره تموم میشه  . کارهام به روال سابق برگشته . دفتر رو جابه جا کردیم . تقریبا اسباب کشی یک هفته ای زمان برد . بعضی از وسایل چاپ رو باید تکنسین های خودشون میومدند برای جمع آوری و حمل و نقل و نصب دوباره . به خاطر همین یک هفته ای طول کشید .

این مدت همای سعادت یارمون بود و اقوامی رو که به زور سالی یکبار میدیدم سه بار در عرض سه هفته دیدیدم . اولین بار عمه مهمونی داشت، هفته بعدش مامانم ختم انعام داشت و هفته بعدترش مامانم مهمونی گرفت . البته زنونه . یکی از ویژگی های خوب فامیل ما مهمونی های زنونه ای هست که برگزار میکنند . خیلی خوش میگذره . اول نماز و ناهار . بعد شستن ظرف ها و پذیرایی با چایی و شیرینی و میوه . بعدش تلاوت قرآن یا خواندن دعاهایی مثل حدیث کساء و یا زیارت عاشورا و در آخر بزن برقص. یعنی همه چیزمون سر جای خودش برگزارمیشه . مامان ها با هم مشغول هستند و دختر ها در یک اتاق دیگه با هم . جو مثبت و آرام و کم حاشیه ای میشه . زیاد هم سخت نمیگیرن . از چند سال پیش که مامان و زن عموها دچار کمر درد شدند تصمیم بر این شد که فقط یک مدل غذا به همراه سوپ یا آش باشه . لیوان یکبار مصرف و آش یا سوپ و غذا و سالاد هم فقط در یک بشقاب خورده بشه . الکی ظرف کثیف نکنند . چون ما جوون ها گناه داریم . سفره هم یکبار مصرف . طرح خوبی بود و با اکثریت آراء در کسری از ثانیه پذیرفته شد. پذیرایی هم الزاما فقط با میزبان نیست .البته منظورم خرید وسایل پذیرایی نیست . کمک در پذیرایی است . مثلا تعارف کردن میوه و شیرینی و چایی مسئولین خاص خودش رو داره . یه جورایی کسی افاده به خرج نمیده . در حال حاضر مشغول رایزنی برای طرح کتری و قوری رو بیار هر کی خواست چایی تو استکان خودش بریز هستیم تا از شستن مداوم استکان ها هم راحت بشیم . البته یکی دوبار آزمایشی انجام شده و از طرف بزرگترها  استقبال شده ولی یکم برای ما جوون ها سخته . خدا رو شکر مهمونی ها خیلی خوب بود و کلی انرژی بهمون منتقل کرد .

یک  جمعه هم رفتیم چاردانگه . بر خلاف تصورمون پدر جانمان برای  محمد طاها گویا زیادی ذوق داره و هر چقدر که ما میگیم زوده اصلا توجهی نمیکنه . هر چند که طبق برنامه اش یکسری از وسایلی که قراره برای این بخره برای بچه های برادرم هم قراره خریداری بشه . (برای مثال رفته بازار و یک تیشرت خوشگل دیده بود در سه سایز با یک طرح خریده . یکی برای شش ماه ، یکی دو سال، یکی 11 سال ، منم لج کرده بودم اعتراض میکردم پس مال من کو/ خدا  همه پدر و مادرها رو حفظ کنه )  رفتیم و چندتا طرحی که خودش دیده بود رو بهمون نشون داد . انصافا خوشگل بودند ولی راستش من تخت کودک نوجوان نمیخوام . من تخت کوچیک متناسب با فضای خونم رو میخوام . به طبع بعد از چهار سالگی معتقدم باید در اتاق بچه میز تحریر و کتابخونه گذاشته بشه که اون موقع تخت مناسب تری با توجه به سنش میخریم . از طرفی من به جزء تخت هیچ وسایل چوبی دیگه ای نیاز ندارم . فعلا در حال چانه زنی با پدر بزرگوار هستیم .

آژمایش غربالگری دوم رو مجددا رفتم آزمایشگاه نیلو . خوبیش اینه که تا ساعت 7 بعد از ظهر نمونه گیری دارند . سونو آنومالی هم در دی ماه قراره انجام بشه . انشالله که همه کوچولوها سالم و سلامت باشن و همه به آرزوهای شیرینشون برسن

این روزها سنگ رو خیلی کم میبینم . واقعا خیلی کم . روزهای تعطیل و پنجشنبه و جمعه هم یا کلاس داره یا جلسه و همین باعث شده از ساعت 9 صبح بره تا 10 شب . یه جورایی معاشرتی با هم نمیکنیم . بیرون نمیریم . غذا نمیخوریم  و همین باعث ایجاد دلخوری میشه . این جلسات  بشدت کلافه و عصبیم کرده . از طرفی دلم واقعا براش میسوزه . یعنی چیزی به عنوان خواب نداره . جمعه ساعت 11 شب با یک دست گل خوشگل اومد خونه . میگه ببخشید این مدت خیلی سرم شلوغه میدونم نتونستم کنارت باشم . انشالله که کار همه جوون ها سر و سامان بگیره و خدا از مخزن گنجینه های عالمش  بهشون ثروت حلال به همشون بده . الهی آمین 

قرعه کشی جام جهانی هم انجام شد و ما در گروه B با پرتقال و اسپانیا و مراکش همگروه شدیم . چنان میگن گروه مرگ که اگر کسی بشنوه فکر میکنه چه خبره . از دیدگاه من ، ما حتی با لهستان و پاناما و پرو هم هم گروه میشدیم باز برامون گروه مرگ محسوب میشد . زیاد خیالی نیست . تنها حسنش اینه که حداقل دو تا بازی خیلی خوب با دو تا تیم خیلی خیلی خوب  و بازیکنای خیلی خوب ترش میتونیم ببینیم . 

نظرات 11 + ارسال نظر
mini سه‌شنبه 28 آذر 1396 ساعت 10:43

سلام نگرانت شدیم حسابی سنگین شدی نمیای این طرفا

سلام .

راضیه سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 07:49

سلام
خیلی خوشحالم خودتون و نی نی سلامتین

اون قسمت زیارت عاشورا و بزن و برقص سرجاشو متوجه نشدم

سلام . ممنون
در مهمانی ها و دور همی هامون (زنانه) از اول تصمیم گرفته شد که محیط شادی ایجاد بشه . از طرفی بنا به عادت همیشه یک دعا و شاید یک ختم امعام دسته جمعی هم خونده بشه و بعد از تموم شدن این ها ما دخترها آهنگ میزاریم و می رقصیم .

mini پنج‌شنبه 16 آذر 1396 ساعت 23:33

سلام
خوشحالم که خوبید
یکی از فامیلای ما دور اول چایی رو تو سینی میاره و دور دوم چایی رو تو یک کتری پیرکس بزرگ یک رنگ می کنه و برای هر کی تو استکانش میرزه دفعه اولی که این حرکت رو دیدم خوشم نیومد البته صحیح هم نبود ما تازه باهاشون فامیل شده بودیم و دفعه اولی بود که دسته جمعی می رفتیم خونشون . ولی بعد از اون فکر کردم توی جمع های صمیمی این کار خیلی هم خوبه

سلام
هر کاری رو نمیشه هر جایی انجام داد, جمع این مهمونی ما کاملا خودمونی هست, حتی عروس ها هم نیستند, عمه و زن عمو و دختر عمه ها و دختر عموها هستیم, به خاطر همین راحتیم وگرنه در مهمونی های رسمی همه چی رسمی و با دیسیپلین انجام میشه

سپیده مامان درسا سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 16:05

الهی همیشه خوش و خندون باشین خانومی در جمع خانواده
منم عاشق این مهمونی های دورهمی هستم
مواظب خودت و نی نی ناز باش

انشالله که جمع خانوادگی همه مردم دنیا گرم و پر از احساس زیبا باشه

نجمه دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت 08:32

سلام عزیزم
چه خوووب این مهمونی تون. همیشه به شادی جمع شین
انشالله بهترین چیزها رو برای نی نی جان بخرین و استفاده کنه

سلام, ممنون
انشالله خدا حافظ و نگهدار همه کوچولوها باشه

باران یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 20:46 http://baranoali.blogfa.com

سلام به مامانی مهربون
خوبی عزیزدلم؟
با همه وجود دعا میکنم فرزند دلبندت رو به وقتش و بسلامتی بدنیا بیاری و بغلت بگیری.... آمین

مهممونی های دوره ای رو خیلی دوست دارم. واااای به طرح کتری و قوری بیار و خودت چای بریز کلی خندیدم و خوشم اومد :))) حدا حفظتون کنه

خدا به همسرت هم سلامتی و موفقیت بده که اینقدر برای خانواده ش تلاش میکنه
مواظب خودت و نی نی نازت باش عزیز مهربونم

سلام باران جان
ممنون
از این طرح ها زیاد داریم فقط یواش یواش و یکی یکی رونمایی میکنیم

سحر یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 19:52 http:// senatorvakhanomesh.blogfa.com

تولد وبلاگ مبارک.
شما چقدر اقوام خوبی دارید واقعا سعادت،تبریک می گم.
مال ما این روزا به خصوص این سال ها با ازدواج تک تک فرزندای اقوام از عمو و خاله و عمه بگیر همه سرسنگین و حسود شدم به عینه دارم می بینم،بعضا هم چون مثلا یکی دخترش به یکی نداده یا داده همس بحث و جدل ،البته ما اقوام خیلی زیاد و بزرگی داریم،ما بتونیم با خواهر و برادرای خودمون باشبم خیلی هنر و تلاش کردیم،البته ما خودمون پرحمعیتیم ماشاالله،
راجع به همسرم واقعا دستشون درد نکنه این خیلی خوبه که ایشون کار پر فعالیتی دارن البته که سخته اما خیلی خوبه که برای آسایش شما و محمد طاها انقد تلاش می کنید جای تحسین داره،الان خیلی از جوونا حتی متاهالا ظهرمی رسن خونه یا خوابن یا پای گوشی بدون تلاش بیشتر....

ممنون
اقوام پدری و مادریم تقریبا این حالت رو داره و رفت و آمد باهاشون راحته . البته هرزگاهی توشون شیشه خورده هم پیدا میشه که زیاد به دل گرفته نمیشه.
کار خوبه اما در صورتی خوبه که نتیجه مطلوب حاصل بشه و عده ای سنگ جلوی پاشون نندازن .

samira یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 18:37 http://sama92.blogfa.com

سلام عزیزم
اگه بتونی پدرومادرت رو راضی کنی فقط لوازم لازم رو بخرن خیلی بهتره وبه مرور می تونی هر چی که واقعا نیازه براساس شرایط تهیه کنی
چه خوب که همسر حواسش بوده خدا حفظش کنه برات
چه برنامه جالبی بر دورهمی میدونی ما ها چقدرفرصت های با هم بودن هامون رو به خاطرتشریفات وسخت گیری های بیجا از دست می دیم
خداروشکر به خاطر سلامتی نی نی

خدا رو شکر در دور همی زتونه سال هاست تشریفات کنار گذاشته شده
تصمیم گرفتیم فقط وسایل مورد, نیاز رو تهیه کنیم و متناسب با سنش هر چی که لازم بود بعدا بخریم

دل آرام یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 17:54

چه مهمونی خوبی.
دلم خواست از این مدلا.
بابای منم مهر ماه که من چهار ماهم بود، رفته بود بازار اگه مامان مانع نشده بود کل بازار رو میخرید برا دخترم

انصافا اکثر اوقات مهمونی هامون بدون حاشیه و صمیمی برگزار میشه و همه در انتها راضی هستند
گویا پدرها خیلی چشم انتظار بودند

خورشید یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 16:50 http://khorshidd.blogsky.com

امیدوارم خودت و نی نی در سلامت کامل باشید
منم تو بارداری دومم دائم خونریزی داشتم
الان پسرم مثل دسته گل روبروم نشسته
تولد وبلاگتون هم مبارک

ممنون عزیزم, انشالله خدا بچه هاتو حفظ کنه, این خونریزی خیلی بده, یعنی معنی جان به لب شدن رو در این شرایط فهمیدم

استامینوفن یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 11:06 http://codein.blogsky.com

تولد وبلاگتون مبارک
عموما پدربزرگ مادربزرگا خ برای نوه هاشون ذوق میکنن.حتی شاید بیشتر از پدر و مادرا..
ان شاءالله بارداری راحتی داشته باشید و این نه ماه با محدودیتاش خ زود براتون بگذره..

ممنون دوست عزیز.
بله واقعا که پدر بزرگ و مادر بزرگ ها برای نوه خیلی خوشحال میشن . هر چند که خود من به عنوان یک نوه شاید هیچ وقت احساس نکردم کسی از وجود من خوشحال بوده باشه .البته بنده خدا ها هم حق داشتند . یکی دو تا نوه کجا و سی چهل تا کجا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.