بهار رویایی فرا رسید

بلاخره سال نو رسید و همه چیز از اول شروع شد . سال نو مبارک

بدو بدو ها تا آخرین شب ادامه داشت . یکی از مهمترین کارهایی که انجام دادم خریدن گل و گیاه بود . کارم شده بود رفتن به بازار گل و خرید گل و گلدان و بعد رفتن به گل فروشی زعیم و خرید گیاه های خوشگل و ریبا . حسن یوسف و سرخس شد مهمان خونه ما و دو تا شمعدونی و یک گل بهاری هم شد باغچه کوچک پشت پنجره . 28  اسفند هم به رسم هر سال خانواده سنگ رو دعوت کردم و شام میزبان آن ها بودیم . شب خوبی بود و خیلی خوش گذشت . یکشنبه اول فروردین صبح زود بیدار شدیم و آماده فرا رسیدن سال نو شدیم  که متاسفانه سر موضوعی که اصلا یادم نیست مشاجره کوچکی کردیم و سال در حالی که کدورتی بین ما بود نو شد . اما خب زود تموم شد و سنگ و شیشه باز در کنار هم قرار گرفتند .  بعد از صبحانه اول رفتیم خونه پدر و مادر سنگ و بعد رفتیم خونه مادر من . تو راه سنگ پیشنهاد داد که بریم بازار گل و برای مامان یه دسته گل شب بو بخریم . شب بو بدست راهی شدیم و اولین روز سال جدید رو با دعای خیر خانواده هامون شروع کردیم .

ار روزی که گل ها رو پشت پنجره گذاشتیم یه کفتر کوچولو شد مهمان شب های خونه ما و ما هر روز و شب به عشق دیدنش پرده رو کنار میزدیم و کلی از بودنش لذت میبردیم تا اینکه یک روز رفت و دیگه برنگشت .

در ایام عید دید و بازدیدها یکی از تفریحات ما شده بود و در این بین چند روز میزبان بودم و چند روز مهمان و واقعا لحظات آرامی رو پشت سر گذاشتیم . بیشترین چیزی که برام لذت بخش بود حضور نورا در جمع خانواده بود . یک روز هم رفتم خونه مادرم و دیدم قاب عکس جدیدی به میز عکس ها اضافه شده . وقتی عکس داخل قاب رو دیدم از خوشحالی و تعجب جیغ کشیدم ، عکس شش ماهگی خودم بود . کلی بهم انرژی مثبت داد .  یک رورز هم خونه خاله سنگ جمع شدیم و قهوه خوردیم و فال گرفتیم و تخیل کردیم و گفتیم و خندیدیم . من اصلا به اینجور چیزها اعتقادی ندارم و چون جمع هم نظر من رو داشت برامون تبدیل به یک فان شد و فقط سعی میکردیم از تخیل مثبت شکل ها استفاده کنیم و به زیباترین چیزها تشبیه کنیم . یک روز هم رفتیم به خونه نیمه سازمون سری زدیم و از هوای مطبوع اونجا استفاده کردیم و با دیدن شکوفه درخت ها خدا رو شکر کردیم و از خدا خواستیم تا هر چه سریعتر مشکلات این خونه حل بشه و بتونیم جابجا شویم .

این روزها بسیار خوب بود . استراحت میکردیم ، فیلم میدیدم و کتاب می خوندیم . بیشتر از قبل به هم نزدیک شدیم و آماده شدیم تا از فردا با انرژی به کار و کسب روزی حلال بپردازیم . خدایا بابت تمام داده ها و نداده هایت شکر . خدایا بابت سلامتیمان شکر . خدایا بابت حضور پدر و مادرهایمان شکر  . خدایا بابت همه چیر شکر

نظرات 1 + ارسال نظر
باران شنبه 14 فروردین 1395 ساعت 11:00 http://baranoali.blogfa.com

سلام عزیزدلم
سال نو مبارک خانومی. خوشحالم مه بهت خوش گذشته
ان شالله سال خوبی داشته باشی

سلام بر بانو باران ، سال نو شما هم مبارک . انشالله که تن سالم و دل شاد در این سال داشته باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.