بحران 5 سالگی

از بحران های 5 سالگی می تونم به کله شقی بیش از اندازه ، دهن به دهن شدن با بزرگترها ( توجیح های غیر منطقی و دلایل غیر منطقی در برابر توضیخات ما آوردن ) ، گریه و لجبازی زیاد  ونهایتا تاکید بر اینکه من این همه سالمه ( 5 تا انگشت دستش رو نشون میده ) منو بوس نکیند منم کسی رو بوس نمیکنم هست .

کلا این روزها همش عصبانی هست. با داد صحبت میکنه . ده دقیقه خوبه یک ساعت بی حوصله . در یک کلام در حال حاضر یک کودک نوجوان گونه توی خونه داریم .

در طول این دو هفته، امروز اوج رفتارها و درگیری هاش بود.


یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود   آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

 و امروز پنج سال عاشقی و نفس کشیدن در هوایی که تو نفس میکشی .

پسر گلم تولدت مبارک 

امسال برای آینه مفهوم تولد شکل گرفته بود و از فروردین ماه خودش محتوای تولدش رو با نقاشی برامون نشون داد . یک کیک با پنج تا شمع دو تا بادکنک و سه تا ریسه رنگی کاغذی رو دیوار

طبق هر سال  یک تولد سه نفره گرفتیم . انتخابمون رستوران ارکیده بود که از شانس خوبمون روز نمایش عروسکی سگ های نگهبان هم بود و کلی بهش خوش گذشت .

برای پنجشنبه هم در خانه مامانم با محتوای نقاشی خودش تولد خواهیم گرفت

دوشنبه شب هم عمه آینه کیک آماده کرد و تولدش رو یک روز زودتر گرفتند و غافلگیرش کردند

حیا

عصر دیروز بعد از  اینکه به آینه عصرونه دادم بردمش پارک

 لوکیشن : داخل پارک

آینه :‌مامان بهم خوراکی بده

من: پسرم الان خوردی بعد الان نمیشه خوراکی خورد بعضی از این دختر کوچولوها روزه هستند و مامان باباهاشون آوردند تو پارک که گرسنگی و تشنگی اذیتشون نکنه  بازی کنند  به احترام اونا شما هم بهتره خوراکی بخوری اما اگر تشنه بودی میتونی پیش خودم آب بخوری و بری بازی کنی .

آینه : باشه پس داخل ماشین بهم پفیلا بده

مامان: باشه

و دویید و رفت پی بازی

دختر نووونی که بهش میخورد  دبیرستانی باشه  در نیمکت کناری نشسته بود که با صدای بلند گفت : چه امل  . دو روز دیگه بچه اش میشه یه امل دیگه ای مثل خودش . چند دقیقه بعد یک پسر نوجوون که اون هم بهش میخورد دبیرستانی باشه  اما کمی بزرگتر از دختر اومد و رفتند روی چمن ها، اول خوراکی خوردند و بعد صحنه لب گرفتن و خوردن +18 شروع شد و وسطاش هم سیگاری میکشیدند  و حرف میزدند و شوخی هایی میکردند .

به هر طرف پارک هم نگاه میکردی واقعا بچه مدرسه هایی میدیدید که سیگار دستشون بود

البته پسر ها و دختر هایی هم بودند که والیبال و بسکتبال بازی میکردند و یا خیلی دوستانه و با حیا با هم معاشرت داشتند .

پدری که دخترش داشت با آینه بازی میکرد گفت زمان ما دختر ها بدون مادر بیرون نمیومدند الان ببینید وضعیت رو  ،و سری تکون داد . و جالب بود که تمامی خانواده هایی که بودند اعتراض داشتند  به این وضعیت  بی حیایی و صحنه ها ، و تمام سعی شون رو میکردند که نگاه بچه هاشون رو از روی این صحنه های نه زیاد ولی همون کم هم در امان نگه دارن .


 

مروارید های باارزش

دیروز  برای آینه و خودم وقت دندون پزشکی گرفته بودم .دکتر دندون های آینه رو فلوراید زد و گفت یکی از دندون ها پوسیدگیش داره عمیق میشه ولی یکی سطحی هست . تقصیر خودم هست من برای آینه چون میدیدم بین دندون هاش فاصله هست نخ دندون نمیکشیدم ولی دکتر گفت اشتباه کردی دقیقا بین دندان ها پوسیدگی ایجاد شده . متاسفانه همکاری با این دکترنکرد و دکتر گفت باید ببرید مراکزی که تحت بیهوشی انجام میدن . این دندون پزشکی رو  از روی طرف قرارداد با بیمه تکمیلیمون انتخاب کرده بودم البته واقعا تمییز بود ولی جاییکه همیشه میریم از هر لحاظ بهتره . واحد بیهوشی و آرامبخشی هم داره . بابت فلورایدی هم که گذاشت به دنداناش بزنند برچسب جایزه گرفت البته تمام مدت من بیرون بودم و نمیدونم برخوردشون چطور بود و کارشون واقعا اندازه اون مرکزی که همیشه میریم خوب بود یا نه . دندون خودم رو هم ویزیت کرد و گفت مشکلی نداره فقط باید یکی رو بکشی چون به لطف دندون عقل تکه تکه شد و الان فقط ریشه باقی مونده . یک واحد هم ایمپلنت داشتم  که قیمت هاشون بین 12 -15 میلیون بود و گفت تمامی بیمه تکمیلی ها فقط نصفش رو پوشش میدن . برای خودم برای هقته آینده وقت جرمگیری گرفتم ولی برای چکاپ مجددا میرم مرکز همیشگی چون دردی در دندون هام دارم که اونا گفتند از رو    opg چیزی مشخص نیست .

از دیروز فقط به فکر دندون آینه هستم . در مورد بیهوشی دندانپزشکی میخوندم یکی میگفت دو تا بچه کما رفتند یکی میگفت ذهن بچه رو در حالت خواب نگه میداره یکی میگفت باعث پیش فعالی میشه . چند تا دکتر کلا این حالت درمان رو اشتباه میدونستند و میگفتند کافیه پدر و مادر دست و پا و سر بچه رو محکم بگیره و دکتر کارش رو بکنه ( این مدرکش رو از کجا گرفته بود نمیدونم  اینکار یعنی روح و روان یک بچه رو تا آخر عمر داغون کردن)و چیز عجیبی که میخوندم  اکثر نظرات در مورد اینکه بچه هایی 2 یا 3  ساله که کل دندوناشون پوسیدگی داشتند و عصب کشی و کشیدن میخواستند که درصد بالایی شون به خاطر شیر شب بود .

بعد از کلی بیخوابی کشیدن و مطلب خوندن  دیدم دندون آینه دندون آسیابش هست و تا 12-13 سالگی نخواهد افتاد پس ترمیمش در همین سن لازم و مهمه . امروز عصر با مرکز تماس میگیرم و از دندونپزشک خودش راهنمایی میخوام .در سایت مرکزشون هم در مورد روش  دندانپزشکی تحت آرامبخشی ( sedation) مطلب خوندم و درسته از لحاظ  مالی به خاطر این روش ها مبلغی به هزینه اضافه میشه ولی سلامت امروز آینه تندرستی آینده اش رو به همراه داره و برامون بسیار مهم و باارزشه


هر آنکس که شه نامه خوانی کند - چه مرد و چه زن پهلوانی کند

اگر از سرماخوردگی که سنگ روز دوم بهش مبتلا شد و تا امروز هم ادامه داره بگذریم این عید یکی از بهترین تعطیلات بود . تا قبل از شروع ماه رمضان تداخلش با عید رو سخت میدونستم ولی عجیب راحت و آرامش بخش بود برام . هم مهمونی دادم هم مهمونی رفتم . هم روزه بودم  و هم عجیب آرامش داشتم . تنها بدیش این بود که بر خلاف سال های قبل آینه رو نتونستیم گردش ببریم و به همون تئاتر ختم شد .

روز  کاری سال جدید رسما از دیروز شروع شد . وضعیت بازار سرمایه خوب بود و این خوب بودن میتونه تا پایان اردیبهشت ماه ادامه دار باشه البته شاخص با توجه به شکست سقف تاریخیش یک اصلاح بهتره داشته باشه ولی روند بازار صعودی هست .

بابا قبل از عید رفت دکتر و بهش گفتند آب مروارید داره و 14  فروردین تماس بگیر برای وقت عمل و فعلا گفته بمونه برای اردیبهشت .

دکتر غدد برام سونو تیرویید و کبد نوشته بود که در ایام عید انجام دادم و متاسفانه کبدم گرید 1 هست و باید باشگاه و ورزش مداوم رو به برنامه زندگیم اضافه کنم . یک آزمایش هم داده که باید آخر هفته انجام بدم . برام سلامتی خودم و سنگ و آینه امسال پررنگ تر شده . دو سال سخت بابت ریه ام گذروندم و به تمام معنا اذیت شدم . 

بزرگتر شدن آینه برام بیشتر به چشم میاد و حرف هایی که میزنه من رو به اوج آسمون ها میرسونه . البته شیطنت هاش حساب شده تر شده و فکری پشت کارهاش داره . برخلاف کوچولویی هاش که اصلا کاغذ دیواری نمیکند الان نصف اتاق خودش و دیوار راهرو رو کنده که هر چقدر بهش میگیم میگه شرمنده و ببخشید و باز به کارش ادامه میده . ازش میپرسم چرا میکنی میگه می خوام به آهن برسم . از کی و کجا شنیده و یاد گرفته نمیدونیم .ماهیت قیمت براش شکل گرفته و قیمت همه چیز رو دوست داره بدونه و بعد میگه واه واه چه گرون . چند روز قبلش از جای جدیدی قهوه خریده بودیم که 250 گرم عربیکای پرو  رو به اندازه نیم کیلو از همین قهوه از جای قبلی که میخریدیم حساب کرد . البته ناگفته نماید که طعم و عطر بینظیرش قیمت بالاترش رو کاملا توجیح میکرد . تو ماشین با سنگ در مورد قیمتش حرف میزدیم . عید خاله سنگ اومد و گفتند قهوه بیارید . براشون آماده کردم و داشتند از عطر و طعم قهوه تعریف میکردند که آینه گفت گرون خریدیم اسراف نکنید . واحد پولی مورد قبولش هم دلار .

در فیلیمو سریال دیو ماه پیشونی رو دیده  و اونقدر از شاهنامه گفتند که علاقه مند به شاهنامه شده و ما هم براش کتاب داستان های شاهنامه رو خریدیم و فعلا یک هفته هست که داریم فقط ضحاک و فریدون و آبتین و فرانک و کاوه و کوه دماوند میخونیم . البته بعضی از جاهاش رو مثل روییدن مار روی دوش ضحاک یا کشتن جوانان و دادن مغز اون ها به مار ها رو فاکتور میگیرم  و به شکل دیگه ای تعریف میکنم  و الان کلا دوست داره فریدون پسر آبتین بشه