عروس گلم

پنجشنبه خونه مامانم بودیم . بابا اصلا حال نداشت . سرماخورده بود . می خواست بره دکتر که گفتم تنهایی نرو بزار سنگ بیاد با هم برید . ساعت 7 سنگ اومد و رفتند درمانگاه . به بابا سرم زده بودند . برگشتند و ما هم خداحافظی کردیم و برگشتیم خونمون . در راه برگشت سسنگ گفت یکم دلم درد می کنه . زیاد جدی نگرفتم . چون خیلی زیاد بیرون هله هوله و آت اشغال می خوره . رسیدیم خونه مستقیم رفت دستشویی و هر چی خورده بود بالا آورد .یکمی هم تو ماشین سر یک موضوعی با هم حرفمون شده بود . تحویلش نگرفتم . گفت حالم بده . گفتم خوب میشی . لوس نشو . رفت برای خودش عرق نعنا ریخت و نبات داغ درست کرد . خورد باز حالش بد شد رفت دستشویی. در تایمی که من بیدار بودم چهار بار حالش بد شد .ساعت 2 بیدار شدم دیدم هممون جلوی تلویزیون خوابمون برده . آینه رو بردم گذاشتم رو تختش و چراغ رو خاموش کردم ودلم سوخت و سنگ رو بیدار کردم و رفتیم  رو تخت . سر سنگ رو بغل کردم دیدم مثل آتیش میمونه . گفتم حالت خوبه . گفت الان خوبم اما خیلی نامردی سر شب داشتم میمردم . ازش دلجویی کردم و بغلش کردم و خوابیدیم . ساعت 7 صبح بیدار شدم و به آینه شیر دادم و برگشتم رو تخت که در همون حالت خواب و بیداری حال سنگ بد شد . سریع لباس پوشیدم و لباس تن سنگ کردم و ساک آینه رو بستم ، رفتم آینه رو گذاشتم خونه مادر سنگ و سنگ رو بردم بیمارستان . در اورژانس دکتر گفت ویروسیه و چون استرس داره دچار افت فشار شده . دیگه همونجا دو تا سرم و  چهار تا آمپول زدند و خدا رو شکر حالش بهتر شد . یک خانم و آقای جوونی هم دختر بچه شون رو آورده بودند که سنگ از لحظه ورود عاشق اون دختر شد و گفت ایکاش عروس آینده ام این شکلی باشه . یک دختر سفید با موهای فر خوشگل مشکی. از شدت تب لپاش قرمز بود . حدودا 4 ساله بود . دکتر برای اون هم سرم تجویز کرده بود . پدرش بغلش کرد و آورد پیش سنگ و گفت عمو سرم درد داره ، و در اون لحظه سنگی که تا چند ثانیه قبل داشت وصیت میکرد که ای وای دلم . بلند شد نشست و گفت نه قربونت برم .برای سلامتیمون داریم میزنیم و کلی قربون صدقه دختره رفت و گفت  من هم یک پسر خوشگل مثل شما دارم . اگر اینجا بود با هم دوست میشدید . بعد هم پدر و دختر تشکر کردن و باز سنگ یادش افتاد حالش بده و مجددا دراز کشید . در همون حالت هم میگه خدایا یعنی میشه عروسم این شکلی باشه خدا رو شکر بعد از نوش جان کردن سرم و آمپول و یک روز استراحت کامل امروز صحیح و سلامت رفت دنبال روزی حلال.

دیروز از بیمارستان که برگشتیم ، آینه رو گرفته بغلش میگه پسرم جات خالی ، با یک خانم کوچولو که خیلی برازنده ات بود آشنا شدم فقط حیف که 4 سال از خودت بزرگتر بود . بعد میگه موهاش فر بود . باباش می خنده میگه منم آرزو داشتم زنت موهاش بلند باشه ، قد بلند باشه ، چشاش آبی باشه ، با من در مهمونی برقصه ، اما این نصیبمون شده . کلی خندیدم . می دونم که پدر سنگ فقط برای شوخی این حرف رو میزنه و میزان حساسیت و جنبه منو میشناسه

نظرات 11 + ارسال نظر
سپیده مامان درسا دوشنبه 30 مهر 1397 ساعت 21:42

وای چقدر این روزها ویروس زیاد شده
خداروشکر الان بهترن ، مواظب گل پسر ناز باش ، ببوسش از طرف من

شما هم گب دختری ناز رو ببوسید و خیلی در این روزها مواظبش باشید

گندم سه‌شنبه 17 مهر 1397 ساعت 16:56

اوه چه خبره همه ارسال شدن که ندا نمی داد ارسال شده منم دوباره می فرستادمش ببین چه پشتکاری داشتم

لایک داری عزیز

شیرین سه‌شنبه 17 مهر 1397 ساعت 09:01 http://khateraha95.blogfa.com/

خداروشکر که الان بهترن
خدایی گناه داشت ولش کردی طفلکو اینجورمواقع خیلی به همدردی نیاز دارن
خدا ایشالله از همین عروسها نسیبتون بکنه
اره شوخیهای پدر پسری بود و حتما میدونه تو خیلی خوبی
خداروشکر که تو اینقدر خوبی
کاش زنداداش منم عین تو بود

خدا هیچ مردی رو مریض نکنه . بلاخص مردهای لوس و بد مریض رو
یعنی خودش شرایطی ایجاد کرد که مجبور شدم اون رفتار رو کنم . حالا سه چهار ساعت بی توجهی غیر فعال مشکلی ایجاد نمیکنه . در ضمن حواسم بود بهش.
لطف داری.
بعضی از افراد هم زندگی رو برای خودشون زهر می کنند و هم برای همه خانواده . انشالله که به راه راست هدایت بشن

گندم یکشنبه 15 مهر 1397 ساعت 20:38

منم عاشق عروست شدم
ولی من نمی تونم تصور کنم که دخترام عروس شدن غصه دار میشم
یکبار دخترم دو سه ساله بود یکی بهم گفت ایشالله عرویش من گفتم نه این بالشت پر مامانه عروسش نمی کنم دخترم بعدا بهم گفت ولی من می خوام مامان بشم

این شتری است که در خونه همه خانواده ها دیر و زود می خوابه . زیاد فکرش رو نکن .
بنده خدا راست گفته دوست داره مامان بشه ، عروس بشه

گندم یکشنبه 15 مهر 1397 ساعت 20:36

منم عاشق عروست شدم
ولی من نمی تونم تصور کنم که دخترام عروس شدن غصه دار میشم
یکبار دخترم دو سه ساله بود یکی بهم گفت ایشالله عرویش من گفتم نه این بالشت پر مامانه عروسش نمی کنم دخترم بعدا بهم گفت ولی من می خوام مامان بشم

گندم یکشنبه 15 مهر 1397 ساعت 19:52

منم عاشق عروست شدم
اصلا هم از داماد خوشم نمیاد و براش برنامه ریزی نمی کنم

دداماد هم خوبه
فکرشو بکن, یکی که همیشه چترش تو خونتون پهنه

پرنسا یکشنبه 15 مهر 1397 ساعت 11:33

چه مرد آینده نگری
از الان به فکر زن گرفتن واسه پسرشه

ما تا نوه هم پیش رفتیم.حتی رو روزهای پنجشنبه و جمعه که بچه ها و نوه ها و عروس داماد بیان خونمون و ناهار و شام و صبحانه چیکار کنیم فکراشو کردیم

باران شنبه 14 مهر 1397 ساعت 19:27 http://baranoali.blogfa.com

سلام عزیزم
خدا رو شکر که حال همسرت بهتره
عاقا من از الان به عروس آینده شما حسودیم شد. معلومه که پدر شوهرش خیلی دوستش داره.
الهی خدا به زندگی همه خوبی و خیر هدیه کنه.... آمین

سلام
امیدوارم در آینده بتونیم مادر شوهر و پدر شوهر خوبی برای عروس و مادر زن و پدر زن خوبی برای داماد و مادر بزرگ و پدر بزرگ خوبی برای نوه هامون باشیم

دل آرام شنبه 14 مهر 1397 ساعت 11:21

الحمدالله بهتر شد
ولی منم دلم برا سنگ سوخت وقتی بهش بی توجه شدی.
ایشالا یه دختر مو فری قسمت آقای سنگ بشه که از کودکی لذت ببره با دخترش تا جوونی. عروس هم جوونی به بعد.

خدا رو شکر بهتر شد. انشالله که همه مردا سالم و سلامت باشن
دل خودمم می سوخت اما حق داشتم.خودشم می دونست چیکار کرده.
انشالله . دختر که فکر نکنم مو فرفری بشه. دو تا موی لخت سخت به نظر میرسه بچه شون مو فرفری باشه. اما امیدوارم عروسم هر جور که پسرم دوست داره بشه. من معتقدیم: پسندم هر چه را آینه پسندد

سحر شنبه 14 مهر 1397 ساعت 11:21 http://senator

البته که همون جور می شه که خودش دوست داره
همون طور که مال من اونجوری شد که من عاشقش بودم وگرنه سلیقه پدرو مادرم زمین تا آسمان فرق داشت
منظورم این اگه آیینه اینجوری بپرسند چه بامزه می سه یاد این خاطره می افتین تو آینده همین!!!

اگه اونجوری بشه که خودمم کلی به یاد این روزها عشق میکنم و قربونش میرم

سحر شنبه 14 مهر 1397 ساعت 10:32 http://senator

این ویروس بد چیه همه گرفتنش
خداروشکر که خوب شدن عزیزم
چقدر قشنگ بود حس آقای سنگ عروس آینده خیلی باحال بود
فکر کن همون جوری بشه در آینده

قرار نیست آینده اونطوری که ما دوست دتریم بشه,هر چی خودش بخواد اون خواهد شد
ویروس خیلی بدیه, مواظب خودت باش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.