استقلال مالی

این روزها کمی اختلاف نظر با سنگ پیدا کردم و همین بهونه ای شده برای بی حالی من. بصورت جدی و عجیبی نیاز به استقلال مالی در وجودم احساس میکنم,. من قبلنا یک معلم قراردادی بودم, ریاضی و کامپیوتر درس میدادم, فکر کنم کار تدریس رو از سال دوم دانشگاه شروع کردم, با یک مدرسه غیر انتفاعی, البته سال اول فوق برنامه اش رو داشتم ,دو تا کلاس داشتم, ولی سال بعد زیاد شد. من با یک موسسه قرارداد داشتم و اون موسسه هم با مدارس مختلفی کار میکرد, قرارداد رو اون با مدرسه میبست و مبلغ دریافتی به من آنچنان زیاد نبود,اون زمان اگر اشتباه نکنم برای هر جلسه2000 تومان می گرفتم که ماهیانه میشد 16000 تومان, که مبلغ زیادش بابت کرایه ماشین میرفت, از سال بعدش کلاس ها بیشتر شد, شد چهار تا کلاس در دو روز و نهایتا زمانی که ازدواج کردم اینکار رو کنار گذاشتم, یک سالی بعد از ازدواج به عنوان حسابدار مشغول بکار شدم ولی دیدم کارمندی با روحیه من سازگار نیست و یعد از یک سال اومدم بیرون. عاشق بازار سرمایه و بورس و خرید و فروش بودم, نه اطلاعاتی داشتم و نه جرات رفتن به سمتش و از همه مهمتر نه سرمایه ای  برای اینکار, سنگ وقتی متوجه علاقه ام شد خیلی کمکم کرد, یادمه یک روز زنگ زد و گفت سریع خودت رو برسون خیابان سهروردی, رفتم, گفت می خوام کلاس ثبت نامت کنم, گفتم چه کلاسی, گفت امروز از کسی که کارش بازار سرمایه است پرسیدم که چطور میشه حرفه ای وارد این بازار و کارگزاری ها شد گفت خود سازمان بورس 9 تا آزمون داره که پیش نیاز همشون ازمون اصول بازار سرمایه تست و غول آزمونش هم تحلیلگری بازار سرمایه, منم یک سرچی کردم دیدم آریانا بهترین کلاس ها رو در این زمینه برگزار میکنه و اینچنین بود که اون روز من در کلاس آمادگی آزمون اصول بازار سرمایه ثبت نام کردم,از شانسم کلاس حالت نیمه خصوصی داشت ,کلا 5 نفر بودیم که غیر من اون چهار نفر در کارگزاری ها کار میکردند و می گفتند که برای تمدید قراردادمون باید این مدرک رو داشته باشیم, یواش یواش دایره لغاتم در مورد سهام و خرید و فروش بیشتر شد ,رفتم و کد بورسی گرفتم, راستی اون آزمون رو هم قبول شدم و آزمون معامله گری و کارشناس عرضه و پذیرش رو هم شرکت کردم و قبول شدم,سال 89 بصورت رسمی اولین خریدم رو انجام دادم . چون محتاط بودم سود کمی میکردم . مثلا با 3 یا  4 درصد سود می فروختم . چون علم تحلیل رو نداشتم . یواش یواش با تحلیل تکنیکال و فاندامنتال آشنا شدم . کلاس رفتم . و مطالعه کردم . متوجه شدم دانشگاه علمی کاربردی رشته ای به اسم کاردانی امور بورس گذاشته . رفتم وشرکت کردم و بعد از اون کارشناسی بورس. هر چند که در دانشگاه هیچی یاد ندادند . خیلی از استادها اصلا فرق سهام و بورس رو نمی دونستند . میگفتند شما باید بورس بخرید . یواش یواش سرمایه ام بیشتر شد . پدرم هم پولی در اختیارم گذاشت و گفت تا دو سال سودش مال خودت و بعد از دو سال اصل پول منو برگردون . سنگ هم  بهم پول داد تا مبلغ سرمایه گذاریم رو در این بازار بیشتر کنم . در ابتدا با 500 هزار تومان شروع کرده بودم و این مبالغ دریافتی از پدرم و سنگ میزان پولم رو خیلی بالا برده بود . تا سال 92 همه چیز بالا و پایین خوب بود . سود و ضرر کنار هم بودند. سال 92 سال جهش قیمتی پالایشگاهی ها و پتروشیمی ها بود و من از روی نادانی 80% سبدم رو پالایشگاهی خریدم و چند روز بعد نمادها بسته شدند و یکسال بعد در 27 اسفند نماد  پالایشگاهی ها باز شدند و من با ضرر کامل فروختم . و این چنین بود که نه تنها سرمایه اولیه خودم بلکه پولی که سنگ و پدرم هم داده بودند کاملا دود شد رفت هوا . موضوع رو به پدرم گفتم . گفت اشکال نداره در کار پیش میاد . من چیزی نمی خوام . سنگ هم حرفی نداشت . میگفت از شرایط بازار تجربه کسب کردی و به هر حال این بازار این حالت ها رو هم داره . کل پولی که برام باقی مونده بود 2 میلیون شده بود . اون روزها شرایط مالیمون هم بد بود یک و نیم رو کشیدم بیرون  و شد چسب زخمی برای گوشه ای از زندگیمون و حالا من بودم و علاقه به این بازار. سال 94 با سنگ دو تایی کاری رو شروع کردیم . خوب بود ولی اونقدر بدهی داشتیم که نمیشد پولی جمع کنم و وارد بشم . با همون میزان پول خرید و فروش میکردم . به نظرم مضحکانه میومد . مثلا 10% سود میشد 30 هزار تومان . اما ناامید نمیشدم . تا اینکه یکسال بعد دیدم دقیقا 87% سود در یکسال بدست آورد. کمی هم خودمون اضافه کردیم و مبلغ رو به یک میلیون رسوندیم و مجددا شروع کردم . شاید به نظر اون همه تحلیل و بالا کردن نمودار برای یک میلیون کار مضحکانه ای به نظر میرسید اما برای من هدفی در پی داشت . و خدا رو شکر تونستم در اون زمانی که مشخص کرده بودم به اون میزان سودها برسم . هر چند که باز به خاطر شرایط بد بازار و خبرها و تحریم و هزار تا مورد دیگه ضرر و بسته شدن نماد دیگه عادی بود . ولی از گذشته درس گرفته بودم .  در دو سال گذشته هم به خاطر مسائلی دیگه با سنگ کار نکردم و اون کاری که سال 94 شروع کرده بودیم تقریبا تموم شد . حالا الان در فکر یک کار جدیدم . اما سنگ بشدت مخالفه . میگه به آینه آسیب میرسه . وظیفه تو فقط بزرگ کردن آینه است . راستش از زمانی که باردار شدم تا امروز کمی آزادی هام محدود شده و این بشدت حالم رو بد کرده . اجازه کار کردن ندارم . اجازه رانندگی ندارم و ...

واقعا نیاز دارم برای خودم یک آب باریکه مطمئن داشته باشم . با وجود مخالفت زیاد سنگ اما من درخواست خودم رو برای اون شرکت برای گرفتن نمایندگیشون فرستادم . البته باید  در یک آزمون هم شرکت کنم که من ترجیح دادم آزمون آبان ماه رو شرکت کنم و به خواست خدا اگر موافقت کردند تا آخر سال این کار رو شروع کنم .

بعد از بدنیا اومدن آینه تصمیم داشتیم هدیه هایی که بهش میدن رو براش بیمه عمر بخریم . اما سرانجام براش سهام خریدم . خدا رو شکر در این روزها اوضاع بازار هر چند خیلی دستوری اما خوبه . حواسم به سرمایه پسر کوچولو هست .


نظرات 4 + ارسال نظر
باران جمعه 2 شهریور 1397 ساعت 16:50 http://baranoali.blogfa.com

سلام عزیزم
حس نیاز به استقلال مالیت رو کاملا میفهمم
تلاش خوب و زیادی داشتی تا حالا. الهی موفق باشی و از کارت رضایت داشته باشی

سلام
ممنون عزیزم
انشالله که همه د رکارشون موفق باشن

دل آرام چهارشنبه 31 مرداد 1397 ساعت 15:13

ان شاءالله درست میشه

انشالله

گندم چهارشنبه 31 مرداد 1397 ساعت 11:41

سلام
من معلم هستم و میگم که همیشه شاغل بودن دلیل بر استقلال مالی نیست از همون اول ازدواجم کارت حقرقی ام دست همسر بوده و هر وقت پول بخوام باید بهش بگم و البته حقوق دوتایی ما صرف اقساط خانه میشه و تازگیها حسابها رو با دو تا امضا گرفته ولی هیچ وقت از این امضا استفاده نکردم کلا مدیریت پول خونه رو دادم دستش و خودم تا جایی که می تونم خرج های غیر ضروری ندارم . و دیدم که خانم های خانه دار فامیل چقدر با دست و دل بازی برای خودشون و بچه ها خرج می کنند . و فقط من این شکلی نیستم بیشتر همکارانم همین جوری ان مگه اونایی که با همسرشون مشکل دارن که کلا کارت حقوقی رو ازشون گرفتند و میگن : اینجوری بدتره هر چی که خودمون و خونه و بچه ها لازم داشته باشه شوهره میگه پول داری برو بخر و تنها خرید همسرشون محدود شده به میوه و خوراکی و رخت و لباس برای خودش و همسره بیشتر پولشو پس انداز می کنه

سلام
من و همسرم هم پنهان کاری مالی نداریم و همه حقوق همسرم و کارهای من به یک حساب به بنام من واریز میشه و خب بیشترش صرف اقساط میشه و مابقی هزینه های ماهیانه . اینکه استقلال مالی دوست دارم داشته باشم به معنای خرج کردن دست و دلبازانه نیست . کلا زیاد اهل ولخرجی نیستم. شاید در ظاهر رستوران زیاد بریم اما در مورد لباس و خرج های دیگه تا نیاز نباشه انجام نمیدیم . اون زمانی که استقلال مالیم زیاد تر بود پس انداز بیشتری برای روزهای مبادا داشتیم .

دل آرام سه‌شنبه 30 مرداد 1397 ساعت 13:34

ببین من حالت رو درک می کنم. ماها که عادت به کار و فعالیت داریم نمی تونیم خونه نشین بشیم. بیکار نشین ولی با توجه به بچه، سبک سنگین کن ببین چه مقدار می تونی وقت بذاری که بچه آسیب نبینه. در ضمن معتقدم زن باید استقلال مالی داشته باشه.
خیلی برام سخته از دخترم دور باشم ولی می بینم هم با شرایط فعلی نمی تونم به درآمد همسر تکیه کنم هم صحیح نمی بینم این همه فشار مالی تحمل کنه و دخترم نهایتا دو سال دیگه مستقل میشه و من می مونم و بیکاری که برام تحملش سخته.
واقعیتش اینه که هر کسی یه مدلیه. بعضی خانما می تونن با خانه داری کنار بیان ما نمی تونیم.

درسته الان هم کار خودم رو دارم و هنوز خرید و فروش سهامم و تحلیلاش رو انجام میدم ولی دلم یک کار مطمئن می خواد, دعا کن کاری که مد نظرم هست انجام بشه, الهی آمین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.