نهمین سال یکی شدن

سه شنبه نهمین سالگرد ازدواجمون بود . امسال بر خلاف پارسال اصلا حس و حال هیچ کاری رو نداشتم حتی کیک پختن. دستم شدید درد میکنه . از بعد از زایمان دست راستم شبا خواب میره و سنگین میشه و بیشتر اوقات درد وحشتناکی داره . هفته گذشته رفتیم پیش ارتوپد و بعد از عکس گفت آرتروز گردن داری. دستت هم به احتمال زیاد کانالش تنگ شده . نوار عصب نوشت که بعد از انجامش مشخص شد هر دو دستم دچار تنگی کانال شده . البته دست راست بیشتر . پیشنهاد عمل داد . گفت اگر عمل نکنی نهایت تا 5-6 ماه میتونی باهاش کنار بیایی و باز نهایتا کارت به عمل کشیده میشه . اما گفتیم بچه کوچیک داریم و نمیشه که گفت پس باید فعلا بری فیزیوتراپی یک دست بند طبی هم نوشت که باید برای دستم بسازند . برای گردنم هم یک گردنبند بادی تجویز کرد که شبا ده دقیقه استفاده کنم و تا اطلاع ثانوی قید استخر و آب بازی  رو هم بزنم . شب دیدم سنگ با یک دسته گل خوشگل اومد خونه و بهم تبریک گفت و گفت آماده شو شام بریم بیرون . گفتم شام قیمه درست کردم . موندیم خونه . گفت ایکاش کیک می پختی . گفتم دستم خیلی درد میکرد نتونستم . دیگه اون شب به همون منوال گذشت . چهارشنبه صبح بیدار شدم و یا علی گفت و خونه رو تمیز کردم و یک کیک زعفرونی درست کردم و رفتم یک دوش گرفتم و بعد از مدت ها یک ماسک مو زدم و دستی به صورتم کشیدم و آینه رو هم آماده کردم و منتظر سنگ نشستم . تا اومد کمی نشستیم و چایی و کیکی خوردیم و حرف زدیم و چون دیگه برای شام میلی نداشتیم تصمیم گرفتیم بریم پارک پیاده روی.

یک خاطره از دوران عقدم بنویسم تا یادم نره .

زمانی که عقد کردم دانشجوی قم بودم . سنگ کارم رو پیگیری کرد و از بند پ استفاده کردم و انتقالی گرفتم برای تهران . تابستون بود و باید میرفتم قم برای پیگیری کارهام که برای اولین بار سنگ گفت منم باهات میام . چهار ماه بود عقد کرده بودیم و این اولین باری بود که باهام جایی به این دوری میرفتیم . ماشین نداشت و پدرش هم ماشینش رو به سنگ نمیداد . گفتم با اتوبوس بریم . گفت من با اتوبوس نمیرم . کلا با اتوبوس دوست نداره جایی بره . رفتیم ترمینال جنوب و گفت با این تاکسی های بین شهری بریم . گفتم باشه . گفت دربست میگیرم که راحت باشیم . گفتم آخه گرون میشه .گفت فدای سر خانمم . می خوام با خانمم خوش بگذرونم . ماشین رو گرفت و تاکید کرد حتما باید با کولر باشه . ماشین اومد خواستیم سوار بشیم در عقب رو باز کرد . من سوار شدم . در رو بست رفت جلو نشست . گفتم نمیشینی پیشم . گفت نه راحت باش. منم جلو راحت ترم . کلا مثل مردهای قدیمی عشق جلو نشستن داره. رسیدیم قم . هوا خیلی گرم بود. گفتم تشنمه. گفت فعلا بریم کارهای دانشگاه رو انجام بدیم .رفتیم دانشگاه.سنگ گفت من بیرون وایمیستم شما برو کاراتو بکن . من رفتم و یک ساعتی کارام رو انجام دادم و برگشتم . زنگ زدم کجایی گفت حوصله ام سر رفت اومدم فلکه بستنی . داخل یک کافی شاپ هستم . ماشین گرفتم رفتم اونجا . تا رسیدم و خواستم بشینم گفت بریم . گفتم عزیزم من خسته ام و خیلی تشنه و گرسنه هستم . یادمه دم ظهر بود . گفت پس بلند شو برگردیم تهران . گفتم بزار چیزی بخورم گفت میریم میدان 72 تن اونجا چیزی می خرم . بلند شد و رفت و سان شاین و آب طالبی رو که خورده بود حساب کرد و من در حالیکه از شدت تشنگی داشتم هلاک میشدم اومدیم بیرون . چند باری خواستم خودم برم یک آبی آب میوه ای برای خودم بگیرم گفتم زشته بهش بر می خوره . ماشین گرفتیم اومدیم میدان 72 تن . اونجا ماشین های تهران وا میستند . رفتیم سمت تاکسی ها . دیدیم فقط یک تاکسی هست . راننده گفت اون خانم و آقا هم می خوان برن تهران . منتظر دو نفر بودیم تا ظرفیت تکمیل بشه . سوار شید . اون دو نفر یک زن و شوهر 50-60 ساله عرب بودند . هیکل سه برابر من . مرد عرب فارسی بلد بود. رفت جلو سوار بشه که سنگ گفت شما بفرمایید پیش خانمتون تا در طول مسیر حوصله شون سر نره و خودش سریع پرید جلو نشست و من و اونا عقب نشستیم . البته اونا نشسته بودند . من در حال له شدن بود م . باد کولر که به من اصلا نمیرسید و فشار ناشی از تکون خوردن اون دو نفر هم داشت استخوان پهلوم رو میشکست . همه اینا یک طرف برام حتی آب هم نخرید و من به معنای تمام کلمه تشنه رفتم و تشنه و گرسنه برگشتم . رسیدیم تهران . تاکسی ها میرن پایانه جنوب . اونجا هم دربست گرفت اومدیم خونه ما .مامان برامون شربت آورد و گفت ناهار آماده است من ناهار جایی دعوتم خودتون بکشید و بخورید . مامان رفت و من هم یک دل سیر آب خوردم و سنگ هم جلوی تلویزیون زیر باد کولر دراز کشیده بود . گفتم من برم یک دوش بگیرم بدنم خنک بشه بعد ناهار بخوریم گفت باشه راحت باش. رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون و موهام رو خشک کردم و یک لباس خوشگل پوشیدم و یک آرایش ملایم کردم و اومدم دیدم سنگ همچنان جلوی تلویزیونه. گفتم بیا ناهار بخوریم . بدون اینکه نگاهی بهم بندازه گفت من گرسنه بودم کشیدم خوردم . تو برو بخور. نمی دونم چرا اون دوران نکشتمش. یعنی دوران عقد و نامزدی سنگ یک بچه پاستوریزه به تمام معنا بود . هرزگاهی این خاطرات رو برای خودش تعریف میکنم خودش کلی میخنده. سنگ آدم خیلی دست و دلبازیه ولی واقعا اون زمان بلد نبود باید چیکار بکنه .

برم که آینه بیدار شد

نظرات 9 + ارسال نظر
سپیده مامان درسا جمعه 26 مرداد 1397 ساعت 22:00

سالگرد ازداوجتون مبارک خانومی

سلام
ممنون عزیزم

گندم پنج‌شنبه 18 مرداد 1397 ساعت 12:52 http://40week.blogfa.com

برای اینکه هزینه فیزیوتراپی ات صفر بشه اگه یک دوست معلم داری و بیمه طلایی داره چشمهاتو ببند و از دفترچه اش استفاده کن . اصلا هم نگران حلال و حرومش نباش این بیمه اینقدر از ما معلم ها خورده که نگو من کلی فاکتور دارم که هنوز پس نداده بهم با اینکه هر ماه داره پول بیمه تکمیلی دقیق از حقوقمون کم میشه .

خودمون بیمه تکمیلی داریم,اما شرکت از تیر ماه که پول ها رو میگیره تا مهر ماه لیست رو رد نمیکنه برای بیمه,و میگه آزاد هزینه کنید,بیمه بعدا پرداخت میکنه,اما آزاد هزینه کردن همانا و دویدن دنبال پول بیمه همانا, البته رسیدهای هزینه های کم رو سه ماهه پرداخت میکنه اما برای فاکتورهای زیاداونقدر ایراد میگیره تا پرداخت نکنه و نمی کنه
الان هم دلم نمیاد هزینه کنم ,فعلا صبر کردم تا بیمه درست بشه
خیلی خوبه که مال شما رو ماهیانه کم میکنند ما باید همون ابتدای قرارداد که تیر ماهه کل هزینه رو پرداخت کنیم

گندم پنج‌شنبه 18 مرداد 1397 ساعت 12:48

وای گردن من که سرم رو می چرخونم صدای خش خش استخوانهاش رو می شنوم . فعلا دوتا از انگشت های دستم می خوایه .
یعنی تا کشتنش جا داشتی .
آیینه رو ببوس

من گردنم اصلا درد نداره, در عکس متوجه شدم, اما امان از خواب رفتگی دست و درد شدیدش, شبا حتی نمی تونم پسرم رو بغل بگیرم و شیر بدم, حتما برو دکتر ببین علت دردت چیه, مادرها باید خیلی هواس شون به سلامت خودشون باشه
در تک تک روزهای عقد ,جا داشت که بکشمش,اونقدر از این سوتی ها داشته اون دوران

سحر یکشنبه 14 مرداد 1397 ساعت 22:59 http://senatorvakhanomesh

سالگرد یکی شدنتون مبااارک
نه سال از عقدتون می گزره؟
خودمونیم من جات بودم بدجوری حالش می گرفتم حداقل با اخم و قهرنشون می دادم خوب صبوری ایول

سلام.ممنون عزیزم
نهمین سال ازدواج,از عقدمون ده سال میگذره
صبور نیستم فقط یاد گرفتم که کمتر اجازه بدم کسی حالم رو با کارهاش بد کنه, وقتی میدونم طرف چیزی تو دلش نیست و یا از بلد نبودن یا ازمشغله زیاد کارهایی رو میکنه پس نیازی به ناراحتی نیست, در مقابل هزارتا کار میکنه که حال دلم خوب بشه

شیرین یکشنبه 14 مرداد 1397 ساعت 09:29 http://khateraha95.blogfa.com

بخدا خیلی صبوری من بودم حتما یه چیزی میگفتم
راستی برای دستت حتما پیگیر باش یوگا هم برو خیلی خوبه

با این میزان از صبوری معتقده اصلا صبر نداریکلا به این مردا رو دادن اشتباهه
آره یکی از دوستان پیشنهاد دادن دارم در موردش مطلب می خونم . حتما میرم یوگا

نیوشا شنبه 13 مرداد 1397 ساعت 19:56

به نظر من پیش یک مربی یوگای کار درست برید ؛:با یکسری حرکتها میشه بهتون کمک کرد و خیلی وقتا واقعا احتیاج به عمل پیدا نمیکنه .

ممنون از راهنماییتون
به یوگا فکر نکرده بودم, پیشنهاد خیلی خوبی بود

دل آرام شنبه 13 مرداد 1397 ساعت 19:26

بیمارستان امام بپرس ببین انجام میدن. نرخ دولتی حساب می کنن، ارزونتره

فیزیوترابی شاک ویو و لیزر درمانی و فیزیوترابی معمولی نوشته, شاک ویو رو نداره, پرسیدم

نجمه شنبه 13 مرداد 1397 ساعت 17:28

سلام عزیزم
اولا که کلی تبریک می گم
دوما که خداییش غش کردم از خنده. واقعا به این شوری بود؟!
خدا برای هم حفظتون کنه
منم مشکلات گردن دارم، اما با پیدا کردن پوزیشن مناسب، خیلی دردم بهتر شده. انشالله زودتر بهبود حاصل شه

سلام
یعنی ببین دوران عقد, ما چه جوکی بودیم, البته من نه همسرم, خدا همه زن و شوهرها رو برای هم حفظ کنه, به هر حال یک دوران شیرین از زندگیمون بود
راستش گردنم درد, نمیکنه, در عکس متوجه مشکل گردنم شد, اما امان از دست درد

دل آرام شنبه 13 مرداد 1397 ساعت 13:46

یعنی شمام کم سن و سال بودی وگرنه مطمئنم حتما می کشدیش یعنی تو کافی شاپ نمیتونست یه اب طالبی بگه برات بیارن. گند پاستوریزه بودن رو درآورده انصافا.
الان جبران کن یه نیشگون بگیر عوض اون موقع
مبارکتون باشه
در مورد گردن درد، واقعا شیر دادن مادر رو اذیت می کنه، موقعیت شیر دادنت رو چک کن و اصلاح کن بهت فشار نیاره، منم اوایل خیلی درد استخوان داشتم. کم کم بهتر شد. امیدوارم بهتر بشی.

واقعا, یعنی اگر سن الانم رو داشتم زنده زنده پوستش رو نیکندم از سر در همون کافی شاپ آویزون میکردم تا درس عبرتی باشه برای همه مردها
گردنم رو دکتر هم گفت با درست نشستن میتونی جلوش رو بگیری اما اوضاع دستم خیلی خیلی بده, هزینه فیزیوتراپی هم خیلی بالاست, فعلا دنبال جایی با قیمت مناسب میگردم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.