حریم خصوصی

آدم ها در هر سنی نیاز به حریم خصوصی دارن . بعضی وقت ها هم نیاز به یک رابطه فقط و فقط دو نفره و بیشتر اوقات نیاز به روابط خانوادگی. همه این نیازها کاملا باید درست تعریف بشن و اگر این روابط به درستی و در زمان مناسب برای شخص فراهم نشه میتونه صدمات جبران ناپذیری برای فرد داشته باشه.

پدر و مادر من این روابط رو به من و برادرم یاد دادن و خودشون هم کاملا رعایت میکردن . برای مثال بهمون یاد دادن که وقتی پدر و مادر در اتاق هستند بدون در زدن وارد اون اتاق نشیم و یا اینکه از یک سنی به بعد (15 سال به بعد)من و برادرم رو میذاشتند خونه و مادر بزرگم میومد پیش ما و خودشون یک سفر دو روزه میرفتند مشهد .البته بعد از چند ماه هم خانوادگی میرفتیم . همه ایا رو گفتم که به این حرف برسم که داشتن فضای خصوصی و روابط دو نفره برای زن و شوهر ها خیلی مهمه و باعث آرامش فکریشون میشه .متاسفانه مدتیه که پدر و مادر سنگ خیلی با هم مشکل پیدا کردند . سر هر چیز کوچیک و بی ارزشی چنان دعوایی می کنند که آدم دچار ترس میشه . قسمتی از اون مشکلات دو دو تا کردن های بیجای پدر سنگ هست . خب برای هر کسی در زندگیش پیش میاد که یک چیزی رو فقط برای دل خودشون بخرن بدون اینکه به قیمتش فکر کنند . متاسفانه پدر سنگ اخلاقا طوریه که اگر یک خودکار زیبا هم بخری قبل از اینکه بگه چقدر قشنگه مبارکه ، می پرسه چند خریدی ،سرت کلاه گذاشتن، به چه دردی می خوره ، فلان جا ارزون تر بود . و کلا نسبت به همه چیز همین اخلاق رو داره . یعنی حتی اگر یک کیلو گوجه فرنگی هم بخری معتقده گرون خریدی و سرت کلاه گذاشتن و تو قدر پول رو نمیدونی. یک مشکل بین پدر و مادر سنگ همین موضوعه . یعنی مادر سنگ آرزو به دل مونده که یکبار شوهرش غر نزنه و چون همیشه غر میشنوه پنهان کاری تو زندگیشون زیاده و خب وقتی لو میره دعوا شروع میشه . ولی مشکل خیلی خیلی جدی که وجود داره نداشتن حریم دو نفره بین این دو نفره. خواهر سنگ سی و دو سه سالشه و مجرد و حتی برای لحظه ای خونه رو ترک نمیکنه . بزرگترین اتاق خواب خونه رو برداشته و اتاق کوچیکه هم تبدیل به انبار شده و این دو مجبورن وسط سالن بخوابن و خب شب ها هم این دختر دقیقه به دقیقه در حال رژه رفتن در سالن و آشپزخونه است . خود مادر سنگ به زبون میگه که شوهر من خیلی به موضوعات ..... علاقه داره و حتی هرزگاهی با تعجب میگه این دو تا پسر در این زمینه به کی رفتن نمیدونم. اما خب موقعیتی براشون عملا بوجود نمیاد و بدتر از اون هرزگاهی هم که دخترشون از خونه بیرون میره ، بدون در زدن و بدون اعلام قبلی بر میگرده خونه و خودش کلید میندازه و در رو باز میکنه . چندین بار در مورد همین موضوع با خواهرش خیلی واضح صحبت کردم اما کو گوش شنوا . و متاسفانه همین موضوع شده بزرگترین مشکلی که هیچ کدوم هم نمی تونن به زبون بیارنش. مادر سنگ هرزگاهی در درد و دلش اشاره ای به این موضوع میکنه و پدر سنگ هم عصبانیتش رو سر دخترش خالی میکنه و کلا رابطه پدر و دختر زیاد خوب نیست . ما حق رو به پدر سنگ میدیم چون خواهرش با وجود داشتن تحصیلات بالا و چهره خوب اصلا حاضر به حضور و فعالیت در اجتماع نیست . ازدواج سنتی رو هم دوست نداره . هرزگاهی پدرش یا برادراش بهش میگن خب پس اون پسر چطوری باید با شما آشنا بشه . و خب همه این حرف ها آب در هاون کوبیدنه . الان مدتیه که باز بگو مگو های بین پدر و مادر زیاد شده و سنگ دیروز تصمیم گرفت که پدر و مادرش رو در دو سه ماه آینده دو نفره چند روزی با هزینه خودش بفرسته مسافرت تا کمی آروم بشن . یه جایی همه آدم ها نیاز به خلوت دارن . اون خلوت الزاما خلوت ج ن س ی بین زن و شوهر نیست .خلوت احساسی بین زن و شوهره .هرزگاهی گذشته و حال پدر و مادر خودم رو نگاه میکنم خوشم میاد . برای خودشون وقت میزارن و از دو نفره های هم لذت میبرن . چند سال پیش که تازه نوتلا بارها تاسیس شده بود خونشون لیوان نوتلا بار پیدا کردم،پرسیدم این از کجا اومده پدرم گفت مگه ما دل نداریم گفتیم بریم ببینیم چیه . یا هرزگاهی با هم میرن رستوران . خیلی وقت ها به ما و برادرم اینا هم زنگ میزنن که ما فلان جا هستیم شما هم بیایید مهمون ما ، اما هرزگاهی هم فقط دو نفره هستند .از بچگی برامون تعریف کردند که هیچکس اجازه نداره بدون در زدن وارد خونه کسی حتی خودش بشه . تا به امروز پدرم بدون در زدن خونه خودش کلید ننداخته در رو باز کنه . برادرم وقتی نامزد کرد ، هر وقت خونه خودمون با خانمش تنها بودند و ما بیرون بودیم از اواسط مسیرمامان  زنگ میزد و میگفت مثلا ما تو راهیم و نیم ساعت دیگه میرسیم چیزی لازم دارید بخریم . اون زمان نمیدونستم چرا اینکار رو میکنند اما وقتی بزرگتر شدم و خودم عقد کردم متوجه معنی احترام به حریم و روابط رو درک کردم . واقعا اگر نیاز داریم در آینده با همسرمون دچار مشکل نشیم باید از همین روزهای ابتدایی شروع کنیم به آموزش خودمون و بچه هامون . هرزگاهی از خودم سوال میکنم که چرا درک حریم خصوصی پدرو مادرش برای خواهر سنگ اینهمه سخته و خب به این نتیجه میرسم که آموزشی ندیده .واقعا باید برای آینده خودمون و بچه هامون باید از همین زمان دست بکار بشیم . آرامش فردای ما در گرو آموزش و دانش امروزمونه

نظرات 8 + ارسال نظر
آبگینه چهارشنبه 29 فروردین 1397 ساعت 12:33 http://abginehman.blogfa.com

با اینکه همه چیزایی که میگی رو رعایت میکردم ولی تا حالا از این بعد به قضیه نگاه نکرده بودم
ممنون خیلی خوب توضیح دادی

خواهش میکنم

. چهارشنبه 22 فروردین 1397 ساعت 12:42

شاید افسرده شده
آخه عجیبه دختر های بزرگتر از سن ایشون هم دنبال موقعیت هستن
به نظرم افسرده شده.یه جوری اگه ببرینش مشاوری روانپزشکی چیزی.مثلا بهترین دوستش میتونه متقاعدش کنه یا کسی تو فامیل که خیلی با هم یکی هستن

متاسفانه آدم محافظه کاریه, دوستی نداره, یعنی اگر حتی یکی از هم دانشگاهی هاش دوبار باهاش تماس بگیره بلاکش میکنه,در بین اقوامشون هم خیلی رسمی همه با هم رفتار میکنند, مثلا دختر خاله ها و عموها و... همدیگرو با لفظ خانم و آقا صدا میکنند و این در حالیه که همشون هم سن هستند, و حرف بینشون حول و حوش آشپزی و طراحی لباس هست, زمینه درسیش هنره و هرزگاهی نمایشگاه های حوبی در جای خوبی برگزار میکنه, اما اونقدر که من میرم و با بازدید کننده ها حرف میزنم خودش فقط روز اول اونم برای چند دقیقه میره و بعد از چند روز بعد هم که نمایشگاه تموم میشه میره جمع میکنه میاره, دختر خیلی خیلی با مسئولیتی هست اما حاضر به تغییر نیست

. چهارشنبه 22 فروردین 1397 ساعت 11:04

سایت گیس گلابتون رو بهش معرفی کن.خودش میره دنبالش درست میشه

متاسفانه اهل اینجور چیزا نیست . اگر بود من راضی بودم خودم ببرم و بیارمش و در همایش ها و کارگاه ها ثبت نامش کنم . چند باری این سایت رو معرفی کردم اما دریغ از یک نگاه کوچولو بهش

گندم شنبه 18 فروردین 1397 ساعت 19:51

سلام خاله من و همسرش دختر و پسرش بالای سی سال دارند و هنوز ازدواج نکردند ولی همیشه در تفریح و مسافرت هستند - دونفره - بچه ها هم زیاد اعتراضی ندارند و مشغول به کار هستند

خاله و همسرشون خودشون تعریف کردند و خواستند, مشکل ما اینه که مادر شوهرم عاشق اینه که حتی شده یکبار با شوهرش دوتایی بره مسافرت, در صورتی که پدر محاسبه گره و در طول این چهل سال زندگی فقط چند سال پیش دوتایی رفتند کربلا, بقیه با بچه ها بودند
در ضمن از دیدگاه من اگر دخترشون بره سرکار کمی اوضاع فکری پدر بهتر میشه, اونقدر که اون بنده خدا دغدغه ازدواج دخترش رو داره شاید مادر کمتر داشته باشه, یک فشار هم همینه روشون

سحر شنبه 18 فروردین 1397 ساعت 19:19 http://senatorvakhanomesh.blogfa.com

پستت عاالی بود
متعجبم از خواهرسنگ نمی خوام قضاوت کنم شاید ی حورایی دلش پره داره لجبازی می کنه چون اگه نمی دونستم شماها بهش گفتید باید احترام بزاره و رعایت کنه
باید به بچه هامون یاد بدیم من از الان خیلی جاها به همسرم می گن سعییید نی نی بیاد فلان حرف فلان ـکار حواست هست می گه به خدا حواسم هست قبل بچه دلم می خواد زمینه ها فراهم بشه چه برسه بچه باشه باید درست و با رفتارخودمون تربیتشون کنیم.

ممنون
لجبازی نیست, واقعا عدم آگاهی باعث این رفتار میشه, اون حرف را نباید من یا برادرش بهش متذکر میشدیم باید مادرش بهش بگه که نمیگه, به نظرم بتید مادرش اقتدار داشته باشه, اول تکلیف اتاق رو مشخص کنه, واقعا چی میشه این بره اتاق کوچیکه, آدم نباید بچه رو خودخواه تربیت کنه, انشالله که به زودی زود همه دخترهای مجرد ازدواجی موفقیت آمیز داشته باشن و در زندگی شاد باشن

فری خانوم شنبه 18 فروردین 1397 ساعت 14:06 http://656892.blogsky.com

پستت فوق العاده بود .. ممنونم

لطف داری

دل آرام شنبه 18 فروردین 1397 ساعت 13:57

اشتباه کردن اتاق دادن به دخترشون. ما همیشه اول اتاق مامان و بابام مشخص میشد و اگه اتاق دیگه ای بود بچه ها اتاق دار می شدن.
یادمه دو سال تو یه خونه ی کوچیک تک اتاقه بودیم. ما تو سالن می خوابیدیم و مامان و بابا تو اتاق خواب. تو اسلام هم خیلی توصیه شده به در زدن و حریم خصوصی و ...
منم تا قبل تولد بچه به همسر می گفتم حتما آیفون رو بزن خودم درو باز کنم. الان کلید می ندازه چون خیلی وقتا بچه خوابه و با یه زنگ و در زدن بیدار میشه.

از لحاظ شرعی هم باید پدر و مادر اتاق جدا داشته باشن, هرزگاهی بهشون میگم اتاق کوچیکه رو درست کنید بدید به دخترتون خودتون برید اون اتاق, اما دختر زیر بار نمیره, حتی وقتی مهمون میاد خونشون و شب میمونه اجازه نمیده مهمون در اتاق اون بخوابه

beny20 شنبه 18 فروردین 1397 ساعت 13:51 http://beny20.blogsky.com

این پست رو باید به عنوان نوشته ی برتر بلاگ اسکای ثبتش کنن ،
واقعا آفرین ، از عالی هم عالی تر بود

پدرم همیشه میگه که همچی رو بهتون گفتم ،
و هیچ وقت دلم نمی خواد کسی از بچه هام بتونه ایراد بگیره ..

من یادمه یه بار عموم اومد که منو بزنه ، پدرم بلند شد ،
دستم رو گرفت منو برد بیرون ،
خوشحال شدم که از دست عمو یه جورایی فرار کردم ...
ولی پدر یه تو‌ گوشی‌ محکم منو زد ....
گفت حتی هرجا لازم باشه خودم میزنم .......

خواهر سنگ به نظر من واقعا روحیه داغونی داره ،
چون رابطه سرد خانواده رو دیده ،
و اخلاق پدرش تاثیرات منفی روش گذاشته ...
و تنها راهش به نظر من اینکه یه جورایی باید ،
مادر سنگ مدیرت بهتری داشته باش ،
آره می دونم ، اونم دل پُری داره و مشکلات بسیار ،
ولی خب باید حتی واسه ساعت نزدیکیش هم برنامه ریزی کنه .....

لطف داری
دخترها در حالت کلی اگر در زمان مناسب ازدواج نکنن دچار مشکلاتی میشن,و این مشکلات با ازدواج دخترهای دیگه فامیل بیشتر میشه,راستش دلم براش میسوزه,اما خب خودش حاضر به ایجاد تغییر نیست,قبول دارم که مادر باید مدیریت خیلی بهتری داشته باشه و حدود رو برای همه بچه هاش تعریف کنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.