آخ جون تعطیلات تموم شد

خدا رو شکر بلاخره این تعطیلات تموم شد .واقعا برام خسته کننده شده بود . تمام برنامه های زندگیمون بهم ریخته بود . من نمیدونم دیدن اقوام سالی یکبار اون هم چند دقیقه چه کاریه ؟ کجای اینکار صله رحم محسوب میشه و پیامبر توصیه کرده . خدایی دیگه من و چه به عید دیدنی رفتن خونه نوه عموی مادر سنگ . یعنی آرزو به دل موندیم که یک روز برای خودمون بریم پارک و قدم بزنیم . همش یا استرس اینو داشتیم که الان مهمون میاد یا استرس اینو  داشتیم که الان صدامون میکنند میگن آماده بشین بریم فلان جا . از طرفی پدر سنگ ماشین نمیاورد و اکثرا با ماشین ما یا برادر سنگ میومدند . زمانی که برادر سنگ بود پدر و خواهرش میرفت ماشین اونا و مادرش میومد پیش ما و من جلو مینشستم و راحت بودم. هر چند که برای اونا سخت میشد . خانمش بارداره و از یک طرف بچه هشت ماهه داره و به خاطر اونا مجبور میشد صندلی ماشین رو باز کنه و بچه رو با اون وضع بغل بگیره و عقب بشینه . اما زمانی که اونا نبودند با ماشین ما میرفتیم . پدرش جلو و ما سه تا عقب. شیشه رو نمیتونستم بدم پایین چون باد مدل موهاشونو بهم میزد . نفس نمیتونستم درست بکشم و به پهلوم هم فشار میومد بطوری که شب ها از شدت درد تا ساعت 2-3 بیدار بودم و ناله میکردم . بهترین روز عید رو هفتم فروردین تجربه کردیم . صبح با خانواده سنگ رفتیم جایی عید دیدنی و بعدش اونا سوار ماشین برادر سنگ شدن و رفتن جای دیگه و ما گازش رو گرفتیم و بعد از چند روز رفتیم خونه مامانم . ناهار خوردیم و هر کدوم بدون ترس از اینکه الان کسی میاد راحت خوابیدیم . ساعت 5 بیدار شدیم و بابا هم از سرکار برگشته بود .چای و میوه و شیرینی خوردیم و رفتیم خونه عموم . هم عید دیدینی بود و هم شب نشینی . کلی حرف زدیم و خندیدیم و بعدش هم برگشتیم خونه خودمون . از دیدگاه ما عید دیدنی باید منطقی و درست باشه .همه فامیل میدونن که پدر و مادرم روز اول  و دوم و سوم عید رو خونه هستند و جایی نمیرن و چون بابا و مامان بزرگ فامیل هستند همه با خیال راحت میان عید دیدنی و رفتنی اعلام میکنند که ما هم فلان روز خونه هستیم . یعنی برنامه از قبل مشخصه و هر کسی با خیال راحت می تونه به کار و زندگی و تفریح و استراحتش برسه .

انشالله قراره خرید وسایل آینه این هفته جمعه تموم بشه . ما برای خرید لباس و کالسکه رفتیم انبار آقا بزرگ . انصافا جنس لباس ها ایرانی و درجه یک بودن و قیمت ها نسبت به همه جا مناسب تر. اما خوب از اونجایی که ناشی تر از این حرف ها بودیم خیلی چیزا رو فراموش کردیم بخریم . هر چند که واقعا نمیدونم برای بچه چه چیزهایی لازمه . تخت رو هم رفتیم چاردانگه و سفارش دادیم و انصافا جنس و کیفیتش عالی بود .چند وقتی هست که استرس بستن ساک بیمارستان رو دارم . نمی دونم چی باید با خودم بردارم . برای خودم چی برای آینه چی؟؟؟؟از طرفی همه میگن چون بیمارستان خصوصیه همه چیز خودشون بهت میدن و نهایتا اگر دوست داری یک دست لباس براش ببر . الان چمدونم  رو گذاشتم جلوم و دارم لباس های خودم رو جمع میکنم . قراره بعد از بیمارستان مستقیم برم خونه مادرم و ده روزی اونجا باشم . درسته اونجا لباس دارم اما مامان اعلام کرده که اونا لباس راحتی تو خونه ای هستند دو تا لباس درست و حسابی بیار مهمون میاد زشته . یه قسمت از خریدهای آینه رو هم دو تا دو تا برداشتند که یک سری بمونه اونجا و من مجبور نباشم با خودم ساک حمل کنم .

یک پیشنهاد کاری جدید بصورت پروژه بهم شده . البته از اول تابستون که سنگ نذاشت حتی بهش فکر کنم و شدیدا مخالفت کرد . کار بدی نبود . یک کار محاسباتی بود که نهایت هفته ای دو روز باید میرفتم و الباقی رو میشد در خونه انجام داد .زیاد دیگه اصرار نکردم .هر چند که واقعا دلم برای استقلال مالیم تنگ شده . درسته با خرید و فروش سهام هم میتونم تا حد کمی اون استقلال رو داشته باشم اما ترجیح میدادم که کاری با درآمد بهتر انجام بدم .

انشالله که سال 97 سالی سرشار از شکوفایی و موفقیت برای همه دوستانم باشه و مستاجر ها ، صاحب خونه بشن و مجردها ، ازدواج کنند و اونایی که بچه میخوان بچه دار بشن و در یک کلام همه به آرزوهای خوبشون برسن .

نظرات 9 + ارسال نظر
آبگینه چهارشنبه 29 فروردین 1397 ساعت 12:42 http://abginehman.blogfa.com

اکثر وسایل نی نی ما هم از آقابزرگ خریده شد. بعدا که خودم رفتم دیدم دنیاییه واسه خودش
واسه ساک: بیمارستان خصوصی واقعا چیزه خاصی لازم نداری.
من یه بلوز و روسری قشنگ بردم که روز بعد از عمل و جااومدن حالم پوشیدم. واسه عکس و فیلمبرداری بیمارستان. کمپوت گلابی و انجیر همراه دربازکن هم ببر
حتما دو دست لباس بچه همراه کلاه ببر. پتو دورپیچش رو هم یادت نره.
لیست اسامی کسایی که التماس دعا گفتن رو هم ببر و قبل تعویض لباس واسه عملت واسه تک تک شون دعا کن.
اصلا عجله نکن من شب قبل عملم ساک رو بستم
التماس دعا

به نظرت بلوزهای قبل از بارداریم اندازم میشه
لباس های آقا بزرگ خوب بود

مامان گندم شنبه 18 فروردین 1397 ساعت 19:49

نان یک شیرخشک عمومی هست خیلیا استفاده می کنند . دختر من شیرخشکی نبود و زیاد د رمورد شیرخشک اطلاعات ندارم نهایت تو دو سال من سه جعبه بیشتر نخریدم .
فقط مخصوص نوزادان باشه

ممنون

فری خانوم شنبه 18 فروردین 1397 ساعت 12:43 http://656892.blogsky.com

واقعا خداروشکر که تموم شد

سلام سال نو مبارک
تعطیلات نبود که برای خودش زندانی و شکنجه گاهی محسوب میشد.

سحر پنج‌شنبه 16 فروردین 1397 ساعت 00:16 http://senatorvakhanomesh.blogfa.com

دروغ نگم ی کم بیشتر از دو روز شد اما روز دوازدهم فروردین هرسال اختصاص به داداشای من داره که خیلی راحتم چه بیان چه برن راحتیم ،الانم فقط ی عموم مونده جه انشاالله بیان.
دست مامان بابای گلتم درد نکنه به دل خوش انشاالله

باز همینکه با برنامه دید و بازدید انجام بشه و در کنارش بشه از تعطیلات هم لذت برد خودش دنیایی ارزش داره

سحر چهارشنبه 15 فروردین 1397 ساعت 21:10 http://senatorvakhanomesh.blogfa.com

عزیزم پس چقدر شما عید دیدنی می رید حتی فامیلای دور
اما من کلا دوست دارم تا روز دوازدهم هرکی قراربیاد بیاد، بعدش انگار حسش نیست
ما اکثریت همون دو روز اول می ریم و تمام و بعدش مال خودمون،
خریداتونم مبااارک هر سه تون با دل خوش و سلامتی انشالله
خریدارو مامان و بابا زحمتش کشیدن؟
برای تمام دعاهای آخرت آمین از ته قلبم

خوشبحالتون که عید دیدنی هاتون یکی دو روزه تموم میشه و بقیه زمان برای خودتونه, یعنی ما حسرت یک خواب راحت و بدون استرس تو دلمون موند
همه خریدها رو مامان و بابام هزینه اش رو دادن, از حق هم نگذریم منم سوء استفاده نکردم و فقط چیزهایی که لازم بود رو خریدم و ضمنا فقط تا اول پاییز لباس خریدیم تا سایز و اندازه اش دستمون بیاد

دل آرام چهارشنبه 15 فروردین 1397 ساعت 21:05

چپون چپون رفتن رو نمیفهمم. مخصوصا آدم باردار و بچه دار. چی بگه آدم بهشون. اینو از صمیمیت خانواده میدونن.
والا من و خواهرمم ماشین نداریم، بابا دو تا ماشین آورده بود تا هرجا میریم راحت باشیم، درحالیکه ماشینش هفت نفره است و همه مون جا میشیم ولی درهم برهم.

برای ما چپون چپون رفتن نشانه صمیمیت نیست, صرفه جویی در مصرف سوخت هست, اما خدایی جدا از وضعیت فعلیم کلا کار درستی نیست, مثلا ما دوست داشتیم از مسیر خاصی بریم که باب میل پدر شوهر نبود دعوایی راه میوفتاد تو ماشین بیا و ببین
پدر منم با اینکه دو نفر هستند چند جایی که با هم رفتیم گفت هر کی با ماشین خودش که هم شما راحت باشید هم ما

دل آرام چهارشنبه 15 فروردین 1397 ساعت 19:29

برا ساک خودت خرما و کمپوت گلابی و زردآلو بردار، شونه، آینه کوچولو، مسواک، بادام، روسری اگه مقید هستی، رژلب هم برا روحیه بد نیست.
برا بچه من سرهمی بردم با کلاه و دورش پتو پیچیدم و داخل قنداق فرنگی گذاشتم و اومدیم. تو بهار دنیا بیاد قنداق فرنگی و پتو شاید لازم نشه ولی یه سرهمی نازک بپوشونی یه کلاه نازک، فکر می کنم خوبه.
اگه قصد داری پستونک بدی بردار، پوشکم می کنن. یه دست لباسم برداری بد نیست. اوایل خیلی لباس ممکنه کثیف کنن.

ممنون از راهنمایی خوبت

شیرین چهارشنبه 15 فروردین 1397 ساعت 18:44 http://khateraha95.blogfa.com/

خداروشکر که هر سه خوبید
شماهم مثل من تو تعطیلی کلافه شدیا
خدایی منم مجبور شدم برم خونه ننه چرکول اخه چراااااا
ایشالله دیگه کم کم خودتو اماده کن این وروجک شیرینو بغلش کنی و باهاش بازی کنییییی
خدا حفظش کنه

واقعا کلافه کننده بود, خود شما هم در شرایط من بودید تقریبا, فکر کن آدم باید جایی بره که اصلا دوست نداره و بدتر از اون به بدترین شکل ممکن بره
انشالله,
خدا همه کوچولوها من جمله فندوقی شما رو هم حفظ کنه

مامان گندم چهارشنبه 15 فروردین 1397 ساعت 17:34

سلام چقدر خرید وسایل نی نی لذت بخشه . برای ساک بیمارستان هم یک سرچ بکنی توی نت هست . فقط برای احتیاط یک جعبه شیرخشک و شیشه هم بردار ما مجبور شدیم از همون بیمارستان بخریم چون شب اول شیر نداشتم و کم بود و همون کمی هم که بود رو بالا آورد و گرسنه مونده بود دکتر گفت نباید قند خونش افت کنه و شیرخشک خریدیم

سلام
شیر خشک ,نان, بگیرم خوبه, یا اینکه خودشون میگن چی بخریم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.