کرمانشاه تسلیت

وقتی در بم زلزله اومد بدترین خبر ، فوت یکی از دوستان دوره پیش دانشگاهیمون بود . خیلی تلخ بود .از این روز دیگه از زلزله میترسم .هم از خودش هم از اسمش. اینکه شب با کلی آرزو بخوابی و صدتا برنامه برای صبح فردات داشته باشی ولی یه لرزش همه چیز رو بهم بریزه یک فاجعه است . خدا به همه مردم بلاخص کرمانشاهی های عزیز صبر بده . مامان که بیمارستان بود هم اتاقیش خانمی از کرمانشاه بود که دخترش به عنوان همراه پیشش میموند . از کرمانشاه اومده بودند . وقتی پرسیدم مگه اونجا امکانات بیمارستانی نداره گفت چرا ولی برای هر دردی و بیماری پزشک و امکانات لازمه رو نداره به خاطر همین دکتر گفت برو تهران .وقتی خبر زلزله رو شنیدم به اولین کسی که به فکرم رسید پیام بدم و جویای حالشون بشم اون بود . خدا رو شکر خانواده اونا سالم بودند ولی میگفت خیلی از روستاها و شهرستان ها آسیب جدی دیدند و امکانات اولیه نیست . هر چند که گفت از همون دقایق اولیه موجی از جمعیت برای کمک اومدند.دولت داره وام بلاعوض میده . اما واقعا چرا خیلی از کارهای ما نوشدارو بعد از مرگ سهرابه .انشالله که بزودی زود آرامش به کرمانشاه عزیز برگرده .الهی آمین

غربالگری مرحله اولم تموم شد . سونو رفتم پیش دکتر شاکری بیمارستان پاستورنو و آزمایش رو رفتم آزمایشگاه نیلو . بعد از سه روز هم جواب رو گرفتم و رفتیم پیش دکترم  . جواب آزمایش و سونو رو دید و بدون اینکه حرفی بزنه سونو و آزمایش غربالگری دوم رو هم نوشت و گفت شیاف رو به روزی دو تا تبدیل کن و خداحافظ . بابت همین یک کلمه هم از ساعت 4 تا 8 شب در نوبت نشسته بودم .

هفته گذشته کارهای سنگ به اوج خودشون رسیده بودن و چون جدیدا من هم کمکش نمیکردم همه چیز بهم ریخته بود . البته خودش اجازه کمک نمیداد. جمعه دلم خیلی براش سوخت .یعنی فقط یک ربع برای ناهار  از پای کامپیوتر بلند شده بود . بعد از ناهار با اصرار گفتم بیا بخوابیم . هر چقدر میگفت کار دارم میگفتم اگه کنارم نباشی نمیتونم بخوابم . ساعت 3 اومد کنارم دراز کشید و در عرض سه دقیقه خوابش برد . شب قبلش هم بیدار بود و داشت کار میکرد . تا دیدم خوابید بلند شدم و رفتم جاش نشستم . یکسری کار تایپ بود که انجام دادم . یکسری مربوط به برنامه های جلسات بود که مشخص کردم تا بیدار شد خودش هماهنگی هاش رو انجام بده . یکسری هم مربوط به سایت و تغییراتش بود . ساعت 8 رفتم زیر کتری رو روشن کردم و چایی دم کردم  . هنوز خواب بود . رفتم کنارش و بیدارش کردم . بلند شد و تا ساعت رو دید گفت یا خدا کارام . صدبار گفتم من خوابم نمیاد بزار کارمو انجام بدم . گفتم حالا عصبانی نشو . خسته بودی. برو دست و صورتت رو بشور و تا نمازت رو بخونی چایی بیارم . با عصبانیت اومد نشست پای کامپیوتر و یک داد بلند زد که این کاغذهای من چیشده از رو میز . رفتم پیشش گفتم کدوم کاغذ . گفت باید یکسری نامه و قرارداد تایپ میکردم  .فایل رو باز کردم و نشونش دادم . کلی خوشحال شد . گفتم حالا بیا پایی بخوریم . گفت کلی کار دارم . باید سایت .... بیارم بالا و مطالبش رو بزارم . تا یوزر پسورد رو زد دید همه چی مرتبه . کلی باز خوشحال شد . یه نگاه به من کرد گفت کی بیدار شدی . گفتم اصلا نخوابیدم . دیدم خسته شدی و بهونه گیر و همین روند کارت رو کند کرده بود تصمیم گرفتم یه جوری بخوابونمت که کمی استراحت کنی و این استرس الکی از وجودت بره بیرون . حالا پاشو بیا چایی آماده است . گوشیش رو برداشت و گفت باید مطالب جلسات رو آماده کنم و اس ام اس بفرستم . وقتی میگه sms یعنی برای نزدیک به 70 نفر با اسم خودشون جداگانه با محتوای پیام های جداگانه sms  بفرسته . یک کاغذ دادم دستش گفتم این متن و این هم اشخاص . اومد نشست کنارم و گفت ممنونم . واقع خسته بودم و نمیتونستم تمرکز کنم . گفتم تقصیر خودته . الان چند ماهه منو از کار منع کردی . اینطوری به خودت هم فشار میاری. روز جمعه به استراحت و با هم بودنه نه اینکه از صبح بشینی پای کامپیوتر. تا ساعت 10 تمامی کارها تموم شد . کاری که فکر میکرد اگر تا خود صبح بیدار بمونه هم تمومی نداره . یه جاهایی باید به همدیگه کمک کنیم . من دستم در تایپ سریع تر از سنگه ، پس کاری که اون در دو ساعت انجام میداد من در 45 دقیقه انجام دادم . سنگ موقع ازدحام و ترافیک کاریش به شلخته ترین موجود عالم تبدیل میشه . این رو در کنار بی نظمی و ریخت و پاش های مردونه هم بزارید دیگه غیر قابل تحمله . خودش یک مطلب مینویسه بعد یادش میره و دو ساعت دنبال اون میگرده . در صورتی که من یا  بهتره بگم اکثر خانم ها مرتب تر وطبقه بندی شده تر کار میکنیم .

زندگی یک قرارداد چند نفره است .  افراد باید به تعداد اعضای خانواده مسئولیت ها رو تقسیم کنند . برای مثال از همین الان من جمع کردن ظرف از پای سفره و روی میز و گذاشتنش داخل ماشین ظرفشویی یا درون سینک رو به محمد طاها سپردم  .متوجه شدید یا خودم بگم . سونو جنسیت جنین رو آقا محمد طاها اعلام کرد . هر چند که واقعا برامون هیچ فرقی نداشت و تنها آرزومون سلامتی و سلامتی و سلامتی همه کوچولوها و کوچولوی خودمون بود . از اینکه در سونو nt جنسیت رو میگن زیاد خوشم نیومد . هدف از این سونو تعیین سلامت جنین هست نه تعیین جنسیت اون هم با خطای بالا . به هر حال خود دکتر شاکری به ما گفت صد در صد آقا پسر. اما ما زیاد روش حساب باز نکردیم هر چند دیگه از اون روز با اسم صداش میکنیم .محمد طاها .

همیشه از خدا دو تا بچه خواسته بودم . یکی محمدطاها و یکی ریحانه . دکترم وقتی جنسیت جنین رو دید با خوشحالی گفت مبارکه آقا پسره . پس خیلی خوشحالی . گفتم دکتر از ته دل آرزوم بود که هر دو رو الان داشتم . گفت این آرزوها رو ما دکترها نداریم . اونقدر که عوارض برای مادر و جنین داره ما ترجیح میدیم یکی یکی بیان . در مورد جنسیت محمدطاها چیزی به خانواده سنگ نگفتیم . گفتیم قطعی مشخص بشه بعد بگیم . انشالله که این روزها به مراتب  شیرین تر و زیباتر و آسانتر قسمت همه خانم های جهان  بشه . الهی آمین


نظرات 7 + ارسال نظر
نجمه جمعه 26 آبان 1396 ساعت 08:37

سلام عزیزم
اخی. مبارکا باشه، نی نی جان ما هم. گل پسره.
انشالله به سلاممتی دنیا بیان.

سلام, مبارک شما هم باشه, انشالله که همه کوچولوها تا سر زمان مناسبشون جاشون سفت و محکم و گرم و نرم باشه و به موقع و به سلامتی به دنیا بیان

samira پنج‌شنبه 25 آبان 1396 ساعت 12:12 http://sama92.blogfa.com

نمی دونی چقدرخوشحال شدم
ازسلامت پسرکوچولوت
چه میشه کرد با همه غم هازندگی ادامه داره
چه کیفی کرده همسری از کمک های تو چون بی خبر هم بوده حتما خیلی خوشحال شده
انشاله دعات مستجاب بشه برای همه آرزومندا

ممنون عزیزم
انشالله که همه به مراد دلشون برسن
راستش خیلی خوشحال شد بیشتر از حدی که نوشتم
انشالله که به زودی هم خبر معجزه دو تا خط موازی رو در زندگی شما بشنوم

mini چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت 17:50

سلام خوشحالم که محمد طاها سالمه و خدا یه ریحانه هم بهتون بده انشالله
حالا کی دنیا میاد تا ببینیمش باید تو 12 یا 13 هفته باشی درسته؟

سلام ممنون
هفته 13 هستم

سحر سه‌شنبه 23 آبان 1396 ساعت 23:30 http:// senatorvakhanomesh.blogfa.com

بابت زلزله به قدری ناراحت بودم و گریه کردم
یاد زلزله رودبار و منجیل افتادم و بابا و عمو هم برام داشتن از. اون روزا می گفتن روزایی که کلی از فامیلامون از دست دادیم،اخه ما مال اون سمتیم.
خدا صبر بده و کمکشون کنه

زلزله ترسناکه, خدا همه امواتتون رو بیامرزه و جان باختگان این زلزله رو قرین رحمت کنه و به باز ماندگانش صبر بده

سحر سه‌شنبه 23 آبان 1396 ساعت 23:27 http:// senatorvakhanomesh.blogfa.com

دستت درد نکنه بابت کمک هات،ی سوال شما و اقای سنگ همکاربودین یا هم رشته؟ تبریک می گم محمد طاها حتما به داشتن شما افتخار می کنه،خدا برای هم حفظتون کنه محند طاها اسم قشنگیه

نه همکار بودیم و نه هم رشته و نه دوست
خیلی سنتی باهم آشنا شدیم. حتی رشته های تحصیلیمون کاملا متفاوته, اما چون از چند سال پیش تصمیم گرفتیم کاری رو با هم شروع کنیم در مورد کار همدیگه اطلاعات خوبی داریم

دل آرام سه‌شنبه 23 آبان 1396 ساعت 22:40

ایشالا سالم باشین سه تایی

ممنون, همچنین شما

سپیده مامان درسا سه‌شنبه 23 آبان 1396 ساعت 21:40 http://www.nafasezendegi.blogsky.com

عزیز دلم واقعا دردناکه خدا خودش رحم کنه به همه ی ما

خسته نباشی خانومی مهربون ، چقدر همسرتون خوشبخته که شما رو داره الهی تا ابد خوشبخت و شاد زندگی کنین در کنار هم
الهی نی نی ناز به سلامتی به دنیا بیاد و زندگی قشنگتون و قشنگ تر کنه

ممنون عزیز, خدا دختر گل شما رو هم براتون حفظ کنه انشالله

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.