خرداد واقعا پر حادثه بود

خدا رو شکر . مامان رو بعد از دو تا عمل ERCP از بیمارستان بصورت موقت خارج کردیم . چون ده روز دیگه باز باید یک ERCP دیگه انجام بده و بعدش هم باید کیسه صفرا رو خارج کنند .

اوایل ماه رمضان بود که حال مامان بد شد . من خونه خودم بودم که بابا تماس گرفت و گفت همسایه روبرویی زنگ زده که خانمتون حالش بد شده و زنگ زدیم اورژانس .سریع خودتون رو برسونید . با چنان سرعتی حاضر شدم و حرکت کردم که قبل از اینکه آمبولانس برسیه بیمارستان من رسیدم بیمارستان . در طول مسیر هم با دختر همسایه در تماس بودم که درست و حسابی جواب نمیداد . چنان میگفت که دور از جون فکر کردم سکته کرده . خودم رو برای هر چیزی حاضر کرده بودم . مامان رو آوردند و مستقیم بردند اورژانس . دکتر اومد و بعد از سونو و اسکن و آزمایش مشخص شد سنگ کیسه صفرا داره . دستور بستری داد . دو شب بیمارستان بستری بود که دکتر اومد و صدام کرد . رفتم پیشش گفت واقعیت اگر اینجا نگهش دارین در ابتدا سرم تراپی میشه به امید اینکه سنگ دفع بشه و در نهایت بعد از بررسی با لاپاروسکوپی کیسه صفرا رو خارج میکنند . از دیدگاه من اینکار درست نیست . من توصیه به ERCP میکنم . بنده خدا هم کلی در باره این روش توضیح داد . مزیت اولش این بود که روش غیر تهاجمی و حالت آندوسکوپی داره و به جای بیهوشی عمومی چیزی شبیه خواب رو تجربه میکنه و کمتر از 10 دقیقه زمان میبره . دکتر گفت متاسفانه این بیمارستان این امکان رو نداره من پیشنهاد میدم با رضایت خودتون ترخیصش کنید و ببرید جای دیگه . در میان بیمارستان های دولتی هم فیروزگر رو پیشنهاد داد و گفت در خصوصی ها هم اکثرا این دستگاه موجوده .با رضایت شخصی مامان رو مرخص کردیم و آوردیم خونه . اون روز چهارشنبه بود . با 5 تا بیمارستان خصوصی تماس گرفتم یکیش گفت ERCP ندارم و چهارتای دیگه گفتند تخت نداریم . تصمیم گرفتیم ببریم فیروزگر.البته روز شنبه . شنبه صبح بردیمش فیروزگر و بعد از معاینه در درمانگاه دکتر دستور بستری داد . اما خب نه اورژانش و نه بخش هیچکدوم جای خالی نداشتند و اینچنین ما دست از پا دراز تر به خونه برگشتیم . در این بین حال مامان تقریبا ثابت بود . هرزگاهی درد شدید میومد سراغش و بعد درد عادی داشت . اما بشدت میترسید لب به غذا بزنه . واقعا چیزی نمیخورد . مجددا دنبال بیمارستان گشتیم اما در هیچ بیمارستان دولتی و خصوصی جای خالی وجود نداشت . انگار همه با هم بیمار شده بودند . دو روز بعد از طریق همسر جانمان تونستیم در بیمارستان طالقانی در بخش گوارش تخت خالی پیدا کنیم . اون زمان تعطیلات 14 و 15 خرداد ماه بود . تماس گرفتیم تا مامان رو ببریم که گفتند راستش تخت خالی هست اما اگر الان بیاریدش کار خاصی نمیکنند تا روز چهارشنبه صبر کنید و بعد بیایید . روز چهارشنبه رفتیم و بستری شد . دکتر متولیان پزشک مامان بود که خدا خیرش بده . خیلیخوب به حرف بیمارش گوش میداد و خیلی خوب هم توضیح میداد . برای بیمارها هم وقت کافی میذاشت . خبری از انترن و رزیدنت هم در بخش نبود . دکتر با دو تا از انترن ها میومد و خود دکتر معاینه میکرد و شرح حال میگرفت و اونا فقط مینوشتند . یعنی برام جای تعجب داشت . هر چقدر دکترها خوب بودند کادر پرستاری بسیار بسیار بد بود . برای مثال داروی اشتباه به مریض ها چندبار دادند . مامانرژیم NPO داشت براش دارو میاوردند میگفتم ایشون که نمیتونه آب هم بخوره میگفتند مشکل خودشه . سرمی که باید سه تا پشت سر هم تزریق میشد در طول 18 ساعت تزریق شد  و همین باعث شد اندوسونوی مامان یک روز به تاخیر بیفته . سر خود زمان عمل و سونو رو جابجا میکردند . برای مثال دکتر برای روز چهارشنبه وقت عمل داده بود اینا روز دوشنبه گفتند عمل داری . هر چند که کنسل میشد ولی از اون طرف هم به خاطر سهل انگاری هاشون وقت عمل تعیین شده توسط دکتر هم کنسل میشد . بگذریم . مامان رو ERCP کردند و اونجا متوجه شدند که سر روده کوچک تنگی داره و به خاطر همین استند گذاشتند . دو روز بعد مجددا مامان رو بردند داخل اتاق عمل تا استند رو عوض کنند . همه چیز مهیا بود و منتظر کارشناس بیهوشی بودند که دکتر تصمیم گرفت عمل نکنه . عکس ها رو به خودم توضیح داد و گفت طول گرفتگی سه سانت و استندی که ما گذاشتیم 5 سانت.به نظرم بهتره ترخیص بشه و 10 روز دیگه خود شما بیا جواب پاتوبیولوژی رو بگیر و بیار پیش من . البته اتفاق دیگه که افتاده بود از زمان گذاشتن استند آزمایش های مامان نرمال شده بود و از طرفی خبری از سنگ هم نبود . دکتر گفت 10 روز بعد بهتون میگم که چه زمانی مناسبه که استند خارج بشه و کیسه صفرا رو هم به خاطر سنگ ساز شدنش بهتره خارج کنید . و اینطوری بود که ما بعد از 13 روز از این بیمارستان مرخص شدیم و شادمانه به سمت خونه حرکت کردیم

بلاخره ماشین خریدیم . خیلی با همدیگه صحبت کردیم و نتیجه گرفتیم که نیاز نیست مبلغ زیادی بابت ماشین پرداخت کنیم . ماشین سرمایه نیست . بهتره مبلغ قابل قبولی به ماشین بدیم . و اینچنین شد که ما یک پژو 405 مدل 89 خریدیم . که نزدیک 2 تومان هم هزینه کردیم تا چیزی که خواستیم شد .


نظرات 1 + ارسال نظر
محمدعلی یکشنبه 4 تیر 1396 ساعت 20:27 http://www.qomboy.blog.ir

سلام ... عیدتون مبارک ... « رمضان در رمضان » ، دلنوشته ای کوتاه است در مورد پایان ماه رمضان ... ممنون میشم بخونید ... یاعلی

سلام, عید سعید فطر مبارک

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.